آلزایمر یا بیماری فراموشی که بهاختصار آلزایمر خوانده میشود، یک نوع اختلال عملکرد مغزی است که بهتدریج تواناییهای ذهنی بیمار تحلیل میرود.
این روزها ممکن هست که با انسانهایی در فواصل زمانی دیدار کنیم و متوجه شویم فرد مذکور دیگر عملکردهای قبلی خودش را ندارد و مدام به این مسئله فکر کنیم که چه شد که اینچنین شد!
در قدم نخست میتونیم به این نکته اشارهکنیم که فرد به زوال عقل مبتلا گردیده است.
زوال عقل ازنظر سرعت افتوخیز ندارد و به ضایعه اشاره دارد که با کاهش سطح عملکرد فرد نسبت به قبل مشخص میشود و معمولاً شروعی تدریجی دارد.
از ملاکهای زوال عقل میتوان به اختلال حافظه، زبان پریشی، کنش و ادراکپریشی و اختلال در عملکردهای اجرایی و نارساییهای شناختی اشاره کرد که ممکن است به علتهای گوناگون ازجمله: مصرف الکل، کمبود ویتامین B12، مصرف برخی داروها و عدم تعادلهای مربوط به سوختوساز اشاره کرد.
ازجمله بیماریهای زوال عقل بهصورت تخصص نگری و طبقهبندی میتوان به آلزایمر اشاره کرد که در این مطلب قصد داریم بیماری آلزایمر را بهصورت تخصصی بررسی کنیم.
ابتدا نظرتان را به نمونه بالینی در این بیماری جلب میکنیم:
مهدی مرد 66 ساله بهقدری فراموشکار شده بود که همسرش میترسد حتی او را در خانه تنها بگذارد. مهدی در 60 سالگی از شغل خود در یک ادارهی دولتی بازنشستهی زودهنگام شد زیرا ظرف 5 سال قبل نتوانسته بود وظایف خود را بهدرستی انجام دهد.
او هنگام تحویل دادن نامه به قسمتهای مختلف ساختمان مرتباً اشتباه میکرد. او بهتدریج فعالیتهای سرگرمکننده خود را رها کرد و بهطور فزایندهای ساکت شد. در ابتدا فراموشکاری او در محیط خانه محسوس نبود. بعداً یک روز که تصمیم به پیادهروی در یک محیطی که کاملاً آن را میشناخت کرد، نتوانست راه برگشت به خانه را پیدا کند
از آن زمان به بعد ضعف حافظه او برجستهتر شد. او وسایلی را گم میکرد، قرار ملاقات را فراموش میکرد و قادر نبود راه خود را در منطقهای که بیش از 40 سال در آن زندگی میکرد پیدا کند. او حتی نمیتوانست دوستان خوب خود را تشخیص دهد و علاقههای قبلی خود ازجمله تلویزیون تماشا کردن و خواندن روزنامه را از دست داد.
تاریخچه بیماری آلزایمر
بیماری آلزایمر نام خودش را از الویس آلزایمر (1915-1864) نوروپاتولوژیست آلمانی گرفتهشده است که اولین بار در سال 1907 در رابطه با زنی 51 ساله که از ضعف حافظه و گمگشتگی در مورد زمان و مکان شاکی بود آن را توصیف کرد. اوتی به آسایشگاه روانی در فرانکفورت برده شد. اوتی متوهم بود و قادر نبود حتی ابتداییترین جزییات زندگیاش را به خاطر بیاورد.
نام پزشک او آلویز بود. و نمیدانست چطور به اوتی کمک کند، اما از او مراقبت کرد تا متأسفانه در ۱۹۰۶ درگذشت. بعد از مرگش، آلویز او را کالبدشکافی کرد و پلاکهای خونی و پیچخوردگیهای عجیبی را در مغز اوتی یافت- که مشابهش را قبلاً هرگز ندیده بود.
در اذهان عموم از زمانی که رونالد ریگان رئیسجمهور وقت آمریکا در سال 1994 اعلام کرد که به این بیماری مبتلا است، آگاهی عموم بالا رفت و مردم با این بیماری بیشتر آشنا شدند. حالا چیزی که بیش از همه قابلتوجه است، این است که اگر اوتی امروز زنده بود، ما کمک بیشتری ازآنچه آلویز ۱۱۴ سال پیش به او کرد را نمیتوانستیم ارائه دهیم. آلویز همان دکتر آلویز آلزایمر است. و اوتی در نخستین بیمار تشخیص دادهشده به آنچه امروز آلزایمر خوانده میشود، بود.
بیماری آلزایمر
بارزترین نوع از انواع مختلف بیماری آلزایمر اختلال حافظه است. اختلال حافظه معمولاً بهتدریج ایجادشده و پیشرفت میکند. در ابتدا اختلال حافظه به وقایع و آموختههای اخیر محدود میشود ولی بهتدریج خاطرات قدیمی هم آسیب میبینند. بیمار پاسخ سؤالی را که چند لحظه قبل پرسیده است فراموش میکند و مجدداً همان سؤال را میپرسد. بیمار وسایلش را گم میکند و نمیدان
کجا گذاشته است. در خرید و پرداخت پول دچار مشکل میشود و نمیتواند حساب دارائیاش را نگه دارد. بهتدریج در شناخت دوستان و آشنایان و نام بردن اسامی آنها نیز مشکل ایجاد میشود. کمکم مشکل مسیریابی پیداشده و اگر تنها از منزل بیرون برود ممکن است گم شود. در موارد شدیدتر حتی در تشخیص اتاقخواب، آشپزخانه، دستشویی و حمام در منزل خودش هم مشکل پیدا میکند.
بروز اختلال در حافظه و روند تفکر سبب آسیب عملکردهای اجتماعی و شخصی بیمار شده و درنتیجه ممکن است سبب افسردگی، عصبانیت و پرخاشگری بیمار شود. (مطالعهی کتاب دستنامه افسرگی را به شماپیشنهاد میکنیم.)
علائم این بیماری با از دست دادن قدرت حفظ اطلاعات بخصوص حافظه موقت در دوران پیری آغازشده و بهتدریج با از دست دادن قدرت تشخیص زمان، افسردگی، از دست دادن قدرت تکلم، گوشهگیری، توهم، هذیان، پرخاشگری، بیخوابی و ناتوانی در سازگار شدن با فعالیتها یا محیطهای جدید و سرانجام مرگ در اثر ناراحتیهای تنفسی مثل ذاتالریه به پایان میرسد. مرگ پس از پنجتا ده سال از بروز علائم اتفاق میافتد؛ اما بیماری حدود بیست سال قبل از ظهور علائم آغازشده است. این نشانهها بهمرورزمان شکل میگیرند اما میزان پیشروی آنها از فردی به فرد دیگر و مطابق با مرحله بیماری تفاوت دارد، بهطوریکه سریعترین تباهی در مرحله میانی روی میدهد.
گاهی برای اشاره به این اختلال، اشتباهاً اصطلاح فرتوتی بهکاربرده میشود که به فرایند پیر شدن اشاره دارد. این نام غلطی است زیرابه اینکه فرایند پیری الزاماً با از دست دادن عملکرد شناختی همراه است اشاره دارد.
شکلگیری آلزایمر
علت اصلی آلزایمر مرگ سلولهای مغزی و رابطه کمتر سلولهای عصبی با یکدیگر هست. ازجمله علتهای اصلی بروز آلزایمر میتوان به کاهش سطح نوروترانسمیتر استیل کولین مغز یادکرد. تحقیقات نشان میدهد بافت عصبی در مغز فرد مبتلابه آلزایمر دارای رسوبهای کوچکی به نام پلاک میباشد. این پلاکها از پروتئینی به نام بتاآمیلوئید ساختهشدهاند و بین سلولهای مغزی در حال مرگ دیده میشود.
رسوب پروتئین دیگری به نام تاو نیز در ابتلا به این بیماری و کاهش عملکرد سلولهای مغزی نقش دارد.
مراحل بیماری آلزایمر
مرحله |
نارساییهای شناختی |
تغییرات شخصیت |
فراموشکاری |
فراموش کردن اسامی و مکانهایی که فرد چیزهایی را گذاشته است | نگرانی بجا در مورد فراموش کردن خفیف چیزهای آشنا، اما بدون نارسایی جدی در کار یا موقعیتهای اجتماعی |
گیجی اولیه |
گمشدن هنگام رفتن به مکانی آشنا، همکاران و اعضای خانواده متوجه فراموش کردن اسامی و کلمهها میشوند، درک خواندن نامناسب، ناتوانی در تمرکز کردن | انکار کردن مشکلات حافظه، اما با نشانههای فراموشکاری و سردرگمی، نگرانی وجود دارد |
گیجی نهایی |
کاهش آگاهی از رویدادهای جاری، فراموش کردن تاریخچهی شخصی، کاهش توانایی سفر کردن یا سروسامان دادن به مسائل مالی | استفاده بسیار آشکار از انکار کردن مشکلات حافظه، سطحی شدن عاطفه، کنارهگیری از موقعیتهای چالشانگیز |
زوال عقل اولیه |
نمیتواند برخی از ویژگیهای زندگی جاری، مانند آدرس یا شماره تلفن و اسامی نوهها را به یاد بیاورد، ناتوانی در به یادآوری برخی اطلاعات شخصی، مانند نام دبیرستانی که میرفته است، سردرگمیهایی در رابطه بازمان یا تاریخ | برای توالت رفتن یا غذا خوردن به کمک نیاز ندارند اما در مورد انتخاب لباس مناسب مشکلاتی دارد |
زوال عقل متوسط |
امکان دارد گاهی نام همسر خود را فراموش کند، در مورد کلیه رویدادها و تجربیات اخیر عمدتاً ناآگاه است، از محیط دوروبر خود و فصل سال بیخبر است، اما میتواند افراد آشنا را از افراد غریبه تشخیص دهد | برای زنده ماندن کاملاً به همسر یا مراقب وابسته است، تغییرات شخصیت و هیجانی متعددی روی میدهد که هذیانی، وسواسی و مضطرب شدن از آن جمله هستند. به علت فراموش کردن قصدهایی که دارد، نمیتواند آنها را دنبال کند |
زوال عقل نهایی |
از دست دادن کلیه تواناییهای کلامی، نمیتواند ادرار خود را نگهداری و برای توالت رفتن و غذا خوردن به کمک نیاز دارد، مهارتهای روانی-حرکتی اساسی ازجمله توانایی راه رفتن را از دست میدهد | تباهی کامل شخصیت و مهارتهای اجتماعی، بهطوریکه فرد تقریباً به سادهترین نوع تعامل پاسخ نمیدهد |