کمتوانی ذهنی (ID)، همچنین بهعنوان ناتوانی یادگیری عمومی شناخته میشود، یک اختلال ژنتیکی عصبی مرکزی است که بهطور قابلملاحظهای در عملکرد ذهنی (استدلال، یادگیری، حل مسئله) و رفتار انطباقی (مهارت های اجتماعی و عملی) اختلال ایجاد میکند. برای ارزیابی این اختلال هر دو عامل انطباق اجتماعی و ضریب هوشی باید در نظر گرفته شود. در ارزیابی عامل انطباقی توانمندی در عملکرد اجتماعی، درک هنجارهای اجتماعی و انجام وظایف روزانه باید مد نظر قرار گیرد. اگر فرزندتان دارای کمتوانی ذهنی است، به این معنی است که او نسبت به همسالان خود سرعت آهستهتری در رشد و یادگیری دارد. درگذشته، کم توانایی ذهنی را عقبماندگی ذهنی نامگذاری کرده بودند، اما این اصطلاح دیگر مورداستفاده قرار نمیگیرد، زیرا احساسات مردم را آسیب میزند.
کسی که دارای این اختلال است، در زندگی روزمره با مشکلاتی در یادگیری و عملکرد مواجه خواهد شد. توانایی صحبت کردن و نوشتن این افراد متناسب با سن آنها نمیباشد. همچنین در کسب مهارتهای دیگر، مانند چگونگی لباس پوشیدن و نحوه رفتار با دیگران، معمولاً کندتر هستند. اما این اختلال به این معنی نیست که فرد نمیتواند یاد بگیرد. بعضی از بچههای مبتلا به اوتیسم، سندرم داون یا فلج مغزی ممکن است بهعنوان یک کمتوان ذهنی توصیف شوند، اما اغلب دارای توانایی زیادی برای یادگیری و تبدیلشدن به بچههای کاملاً توانا هستند. درست مثل سایراختلالات، کمتوانی ذهنی دارای انواع مختلفی از شدت میباشد که شامل خفیف، متوسط، شدید و عمیق. هرچه شدت آن بیشتر باشد، در کسب مهارتها و انجام وظایف روزمرهی زندگی اختلال بیشتری پیدا خواهند کرد.
بر اساس DSM 5 سنجش شدت آن بر مبنی عملکرد انطباقی می باشد نه نمره ی ضریب هوشی. به این منظور که عملکرد انطباقی میزان حمایت مورد نیاز را تعیین می کند. از طرفی نمرات ضریب هوشی در مقادیر پایین تر اعتبار کمتری دارد. ارزیابی عملکرد فرد در سه حوزه ی مفهومی (مهارت های تحصیلی)، حوزه ی اجتماعی(روابط) و حوزه عملی (بهداشت فردی) برای تعیین شدت ضروری می باشد. ضریب هوشی براساس آزمون های استانداردی مانند وکسلر بدست می آید که ضریب هوشی زیر 70 به عنوان کم توان ذهنی تلقی می شود. ارزیابی ها و تشخیص باید قبل از 18 سالگی انجام شود تا از بیماری هایی مانند دمانس تفکیک شود. عملکرد انطباقی با آزمون استاندارد مقیاس رفتار انطباقی وایلند اندازه گیری می شود که به ارتباط، مهارت های زندگی روزانه، مهارت های اجتماعی و حرکتی تا 4 سال و 11 ماهگی نمره می دهد.
انواع کم توانی ذهنی
- کم توانی ذهنی خفیف: 85 درصد افراد مبتلا در این دسته قرار می گیرند. ضریب هوشی آن ها 50-55 تا 70 می باشد. علت دقیق این گروه از افراد معلوم نسیت. تاخیر کم در مهارت های اجتماعی و ارتباطی در کودکان ی که در سنین قبل از دبستان قرار دارند دیده می شود و می توانند تا کلاس ششم در مدرسه با امکانات ویژه درس بخوانند و در روابط با همسالان خود مشکلی ندارند. در سنین بزرگسالی با نظارت و راهنمایی می توانند مهارت های شغلی و اجتماعی مناسبی داشته باشند.
- کم توانی ذهنی متوسط: 10 درصد از افراد مبتلا در این طبقه قرار دارند که دارای ضریب هوشی 35-40 تا 50-55 هستند. این کودکان در سنین قبل از دبستان در شاخص های رشدی تاخیر دارند. در سنین مدرسه تنها چند لغت را می توانند بیان کنند و مهارت های حرکتی و مراقبتی ان ها در حدود کودکان 2 تا 3 ساله می باشد. در سن 12 سالگی مهارت های ارتباطی مناسب تری خواهند داشت. اکثر کودکان مبتلا به سندروم دان در این دسته قرار دارند. آن ها تا حدودی می توانند مهارت های شغلی ساده و اجتماعی را بیاموزند و تا کلاس دوم به تحصیل ادامه دهند. یادگیری مهارت بین فردی در این افراد مشکل می باشد. در تمام طول عمر خود به نظارت و حمایت متوسطی نیاز دارند.
- کم توانی ذهنی شدید: 3 تا 4 درصد افراد دارای این اختلال در این دسته جای می گیرند که ضریب هوشی آن ها برابر با 20-25 تا 25-40 می باشد. نقائص ژنتیکی در این افراد علت اختلالشان است. در سنین بسیار پایین تاخیرهای رشدی و نابهنجاری های زیادی دارند. بسیاری از شاخص های رشدی مانند ایستادن، راه رفتن و مهارت هایی از جمله دستشویی و مراقبت های اولیه را در سن 9 سالگی بدست می آورند. مشکلات تنفسی و قلبی در آن ها شایع است. در سنین مدرسه قادر به بیان تعداد کمی از لغات هستند و مهارت های حرکتی و مراقبتی را در حدود کودکان 2 تا 3 ساله انجام می دهند. در سن 12 سالگی تنها جملاتی را می توانند بیان کنند که 2 تا 3 کلمه داشته باشد. مهارت های تحصیلی و انطباقی آن ها مانند افراد 4 تا 6 ساله می باشد. در بزرگسالی نیز کارهای ساده را با نظارت زیاد انجام می دهند.
- کم توانی ذهنی عمیق: 1 تا 2 رصد از بیماران مبتلا در این دسته قرار دارند که ضریب هوشی آن ها کمتر از 20-25 است. بیماری آن ها به علت عدم تقارن در چهره یا بیماری های همراه دیگر در نوزادی آشکار می شود. در 4 سالگی مانند کودکان یک ساله هستند. آن ها می توانند مهارت های ارتباطی پایه ای و رفتارهای تمیز کردن خود، غذا خوردن و لباس پوشیدن را یاد بگیرند و نیازمند دریافت کمک در دراز مدت هستند.
- در DSM 5 نوعی از این اختلال که نامشخص است برای کودکان بالای 5 سال تعریف شده است که ارزیابی آن ها به علت اختلال حسی یا جسمی مانند نابینایی، ناشنوایی با اختلال ذهنی همزمان، دشوار است.
از علل ژنتیکی این اختلال می توان به سندرم داون (شایع ترین اختلال کروموزمی که در کودکان مبتلا که شدت اختلالشان شدید است مشاهده می شود)، سندرم X شکننده یا سندروم مارتین-بل (شایع ترین علت ارثی این اختلال)، فنیل کتونوریا و تی-ساکس اشاره کرد. نابهنجاری های کروموزمی 25 تا 30 درصد از علت های این اختلال می باشد. از جمله مشکلات در دوران بارداری که می توانند در رشد مغز جنین دخالت داشته باشند عبارتند از مصرف الکل یا مواد مخدر، سوء تغذیه، عفونت های خاص، سرخجه، سفلیس، ایدز و پره اکلامپسی. مشکلات در هنگام زایمان که در این اختلال نقش دارد محرومیت از اکسیژن (آنوکسیا) و زودرس به دنیا آمدن نوزاد می باشد. بیماری یا آسیب عفونت هایی مانند مننژیت، سرفه یا سرخک ممکن است به ناتوانی ذهنی منجر شود. آسیب شدید سر ناشی از کودک آزاری (سندروم شیکن بیبی یا سندروم نوزاد تکان داده شده)، سوء تغذیه شدید، عفونت در مغز، قرار گرفتن در معرض مواد سمی مانند سرب و بی توجهی و یا سوء استفاده جسمی و جنسی شدید می تواند باعث ایجاد آن شود.
شیوع این اختلال 1 تا 3 درصد است و نسبت آن در پسران 2 برابر بیشتر از دختران بوده که علت آن آسیب پذیری بیشتر مردان و عوامل ژنتیک مرتبط با جنس می باشد. نرخ شیوع این اختلال باتوجه به سن افراد مبتلا متغیر می باشد.
شروع این اختلال در دروه ی رشد میباشد. سببشناسی و شدت نابهنجاری مغز با سن و ویژگیهای هنگام شروع ارتباط دارد. بهطوریکه ممکن است شدت خفیف تا سن دبستانی که با مشکل در یادگیری تحصیلی بروز میکند، مشخص نباشد. درصورتیکه این اختلال ناشی از نابهنجاری ژنتیکی باشد ممکن است در ظاهر جسمانی کودک هم تأثیر داشته باشد مانند نشانگان دارد. در اختلال ژنتیکی خاص مانند نشانگان لش-نیهان دارای رفتارهای خاصی هستند که به آن نشانگان تیپ پدیداری رفتاری میگویند. شروع ناگهانی این اختلال در انواع اکتسابی آن وجود دارد که بعد از یک بیماری مانند مننژیت یا التهاب مغز (آنسفالیت) یا صدمهی سر میباشد.
تشخیص این اختلال و اختلال عصبی-شناختی زمانی است که مهارتهای شناختی که قبلاً به دست آورده، از بین رفته باشد. این اختلال پیشرونده نیست اما در نشانگان رت بدتر شده و تثبیت میشود و در نشانگان سن فیلیپو کارکرد عقلانی بدتر میشود. این اختلال بعد از اوایل کودکی دائمی میباشد اما ممکن است شدت آن باگذشت زمان تحت تأثیر بیماریهای جسمانی یا ژنتیکی اساسی یا بیماریهای همراه (اختلالات شنوایی و بینای و صرع) تغییر کند. درمانهای بهموقع و مداوم در کودکی و بزرگسالی به بهبود عملکرد انطباقی کمک میکند و ممکن است عملکرد عقلانی را نیز بهبود ببخشد که در این صورت تشخیص این اختلال مناسب نخواهد بود. به همین علت برای تشخیص این اختلال در اطفال و کودکان تا بعد از دوره درمانی باید صبر کرد. در کودکان بزرگتر و بزرگسالان بهبود عملکرد انطباقی با کمک در تمام فعالیتهای زندگی روزانه امکانپذیر است اما باید مشخص شود که این بهبود به علت مداخلات است یا فراگیری مهارتهای جدید و پایدار که در این صورت تشخیص این اختلال ممکن است مناسب نباشد.
- فلج مغزی
- صرع
- اختلالات ارتباط
- اختلال طیف اوتیسم
- اختلالات حرکتی
- اختلال کاستی توجه/بیش فعالی
- اختلالات افسردگی
- اختلالات دوقطبی
- اختلالات اضطرابی
- اختلال کنترل تکانه
- اختلال عصبی-شناختی عمده
اولین نکته ی مهم پیشگیری از این اختلال می باشد که با آموزش والدین درباره عوامل خطر، غربالگری، مراقبت های دوران بارداری و مشاوره ی ژنتیک می توان انجام داد. مهارت های خود-یاری، مهارت های ارتباطی و زبانی (ازجمله زبان اشاره، زبان گفتاری و درک مطلب)، مهارت های سازگاری (مثل توالت رفتن، غذا خوردن و لباس پوشیدن)، مهارت های تفریحی(بازی کردن و پختن غذا)، مهارت های زندگی روزمره (استفاده از تلفن، پول دادن و پول گرفتن) و کنترل انفجارهای خشم، پرخاشگری و رفتارهای مشکل ساز ( کاهش تمایل فرد به رساندن منظور خود با پرخاشگری، هول دادن یا داد کشیدن) برای مقابله با چالش های زندگی روزمره با قرار دادن برنامه های ویژه در دسترس معلولان ذهنی از هدف های درمانی این اختلال می باشد. برای جلوگیری از اقدامات خود زنی از تحلیل کاربردی برای شناسایی عوامل دخیل در تداوم رفتار و دارو استفاده می شود.
به زودی
به زودی
به زودی
به زودی