چند نوع وابستگی داریم؟
تابهحال فکر کردهاید که چرا بعضی از آدمها وابستهترند و بهاصطلاح مثل کنه به دیگران میچسبند؟ معمولاً رد این ویژگیها را باید تا کودکی آدمها پی گرفت. خب، مگر در کودکی آدمهای وابسته چه خبر است؟
اولین چیزی که میتواند یک آدم وابسته به وجود بیاورد، سبک تربیتی والدین است. معمولاً والدینی که نمیگذارند بچه مستقل شود، کودکان وابستهای به بار میآورند؛ مثلاً فرض کنید پدر و مادری که هنوز خودشان لقمه را به دهان بچه 4 سالهشان میگذارند، به این بهانه که مبادا لباس بچه کثیف شود، از همان اول دارند ریشههای وابستگی را در کودکانشان تقویت میکنند. آنها نمیگذارند فرزندشان بههیچوجه سراغ گل بازی یا خمیربازی برود. برعکس پدر و مادری که میگذارند بچه خودش در محیط خودش بچرخد و با آزمونوخطا مهارتهای زندگیاش را بیاموزد، کودک مستقلتری بار میآورد. البته یادتان باشد که پیش از یکسالگی، بچه هر چیزی نیاز دارد باید در اختیارش بگذارند.
بعضی از روان شناسان میگویند ترتیب تولد هم در وابسته شدن مؤثر است، تکفرزندها، بچههای اول و تهتغاریها بیشتر از بچههای وسط اجمال دارد که وابسته بار بیایند.
البته چیزهای دیگری هم هستند که در کودکی ممکن است باعث وابستگی در بزرگسالی شود؛ مثلاً اگر یک پدر و مادر مثل دیکتاتورها با بچهشان برخورد کنند، این کودک آنقدر بدون اعتمادبهنفس بار میآید که ترجیح میدهد همیشه وبال گردن دیگران باشد. بههرحال کسی که خودش را باور ندارد، یک جورایی باید گلیم خودش را از آب بیرون بکشد!
وابستگی؛ انواع و اقسام
آیا وابستگی فقط کنه شدن و نیاز شدید عاطفی به حضور دیگران است؟ روانشناسها معتقدند که نه، انواع و اقسام وابستگیهای عاطفی وجود دارد. به این خاطر که وابستگی مالی خیلی تابلوست و چندان ربطی به موضوع ما ندارد، فقط وابستگیهای روانی را بررسی میکنیم.
- وابستگی فکری
بعضیها از خودشان فکر و ایده ندارند. آنها آنقدر دهانبین هستند که هر کس چیزی گفت فوری میپذیرند. برعکس آدمهایی که وابستگی فکری ندارند، خودشان باورها و ارزشهای مخصوص به خودشان را دارند؛ مثلاً فرض کنید که یک نفر فقط به این خاطر از یک فیلم خوشش آمده که کناردستیاش دارد از آن تعریف میکند. اصلاً منظور ما این نیست که آدمها نباید از هم کمک فکری بگیرند اما خودشان باید به این نتیجه برسند که فلان باور درست است یا غلط.
- وابستگی عاطفی
معمولاً وقتی نام وابستگی وسط میآید همه به این نوع وابستگی فکر میکنند؛ نیاز شدید به حضور دیگران و تائید آنها برعکس کسانی که وابستگی عاطفی کمی دارند، حتی وقتیکه فرد موردعلاقهشان در کنارشان نیست میتوانند احساس آرامش داشته باشند. آنها حسهای مستقلی دارند که خیلی ربطی به جو احساسیای که دیگران به وجود میآورند، ندارد؛ مثلاً به کسی فکر کنید که کل آرامشش وابسته به حضور دیگران است؛ اگر مادر، پدر یا همسر کنارش نباشند یا از او تعریف نکنند انگار که اصلاً وجود ندارد.
- وابستگی منفی
این هم یک نوعش است دیگر. تا وقتیکه ما نسبت به یک نفر احساس گناه میکنیم یا به او کینهداریم، درواقع زندگی و رفتارمان به او وابسته است. معمولاً کنار گذاشتن این نوع از وابستگی خیلی سختتر از بقیه است؛ مثلاً فرض کنید که یک نفر از دوستش کینهای به دل دارد و از انتخاب محل زندگیاش گرفته تا حاضر نشدن بر سر مراسم ختم همان دوست به خاطر همین کینه باشد؛ این آدم تمام زندگیاش وابسته به تعارضی است که در ذهنش وجود دارد و آن را حل نکرده است.
- وابستگی عملی
تا وقتیکه آدم نتواند خودش گلیم خودش را از آب بیرون بکشد و مدام به خاطر هر تصمیمی که میخواهد بگیرد، به دامان اینوآن بچسبد، درواقع وابستگی عملی به دیگران دارد؛ مثلاً فرض کنید که کسی 40 سال از عمرش گذشته باشد اما هنوز هم وقتیکه کم میآورد به پدرش رجوع میکند و از او پول میگیرد. بدون اینکه آن پول را قرض حساب کند.
1 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
سلام من خیلی به فیلم و سریال خارجی وابسته شدم به قدری که 6ساعت فقط میخوابم و تقریبا بقیه ی ساعات رو سریال میبینم که هرروز تقریبا یه سریال 20قسمتی رو تمام میکنم .
به نظر شما چجوری میتونم وابستگیم رو به این موضوع کمتر کنم؟