رابطهای که در آن به نامزد / همسر خود بهعنوان یک فرد نمونه و الگو چشم دوختهاید میتواند جز عواملی باشد که منجر به شکست رابطه میشود و به درد و یأس در عشق میانجامد.
ده نوع رابطه که سرانجامی نخواهد داشت:
- رابطهای که در آن بیش از آنچه نامزد / همسرتان به شما عشق میورزد، شما به او عشق میورزید.
- رابطهای که در آن کمتر از آنچه نامزد / همسرتان به شما عشق میورزد، شما به او عشق میورزید.
- رابطهای که در آن عاشق تواناییهای بالقوهی نامزد / همسر خود هستید.
- رابطهای که در آن مأموریت نجات نامزد / همسرتان را به عهده دارید.
- رابطهای که در آن به نامزد / همسر خود بهعنوان یک فرد نمونه و الگو چشم دوختهاید.
- رابطهای که در آن به دلایل بیرونی شیفتهی نامزد / همسر خود شدهاید.
- رابطهای که در آن شما و نامزد / همسرتان «تفاهم جزئی» دارید.
- رابطهای که در آن نامزد / همسرتان را از روی سرکشی و عصیان انتخاب کردهاید.
- رابطهای که در آن نامزد / همسرتان را بهعنوان «عکسالعملی» در برابر همسر قبلیتان انتخاب کردهاید.
- رابطهای که در آن نامزد / همسر شما در دسترس شما نیست.
نکتهی مهم:
اگر پس از آنکه مقاله ده رابطه را خواندید، گمان میکنید که در یکی از این ده نوع رابطه هستید، سعی کنید کمک بگیرید: با خانواده یا دوستان نزدیک صحبت کنید، نزد مشاور یا روانشناس بروید تا به شما کمک کند، بفهمید که آرا عاقلانه است به رابطهتان ادامه دهید یا باید به رابطهتان خاتمه دهید.
رابطهی نوع (۵): رابطهای که در آن به نامزد / همسر خود بهعنوان یک فرد نمونه و الگو چشم دوختهاید
- بازیگر زن جوان که عاشق کارگردان خود میشود.
- دانشجویی که عاشق استاد خود میشود.
- فروشنده جدیدی که عاشق مدیر بازاریابی میشود.
- دستیار وکیلی که عاشق «وکیل معروف» میشود.
تمامی افراد فوق مرتکب یک اشتباه واحد شدهاند. به این معنا که به طرزی نامتعادل جایگاهی بسیار بلند و منزلت گزافی برای همسر خود قائل هستند.
رابطهی آنها، رابطهای از جایگاههایی برابر و «بالغانه» نیست و «موازنه قدرت» از همان ابتدا، حتی پیش از شروع رابطه غیرمنصفانه بوده است. تنها به دلیل مرتبه و مقام «بلندپایه» و «ممتازی» که یکی از طرفین در چشم دیگری دارد.
وقتی عاشق کسی میشوید که الگوی شماست، مشکل است رابطهای «طبیعی» داشته باشید. ممکن است رفتار یا گفتههایتان بهگونهای باشد که گویی برابرید؛ اما در ذهنتان برای او مرتبه و مقام «افزودهای» قائل باشید که این نیز بهنوبهی خود هرگونه احساس اختیار و قدرت را از شما سلب خواهد کرد.
آیا جایگاه نامزد همسر خود را بیش از آنچه باید، بالا بردهاید؟
این امکان وجود دارد، اگر:
- اینطور فکر میکنید که نامزد / همسرتان از شما «باهوشتر» است و او را الگو قرار میدهید.
- از او زیاد نقلقول میکنید: «جو میگوید که…» یا: «به عقیدهی جو…» یا: «جو به من گفت که…»
- هرگز با عقاید، باورها و… نامزد همسر خود مخالفت نمیکنید یا آنها را زیر سؤال نمیبرید؛ زیرا این پیشفرض را دارید که او بیشتر از شما میداند.
- نهایت تلاشتان را میکنید که دیگران بفهمند با «چه کسی» رابطه دارید تا آنها را تحت تأثیر قرار دهید.
- احساس میکنید غیرممکن است بتوانید به موفقیتهایی نظیر آنچه نامزد / همسرتان کسب کرده است، نائل شوید یا به همان میزان او «فوقالعاده» باشید.
- کارهایی میکنید، ولی نه به این دلیل که به درستیشان ایمان دارید؛ بلکه صرفاً به این دلیل که نامزد / همسرتان فکر میکند درست هستند.
- اغلب میگویید: «از اینکه با… (اسم نامزد / همسرتان) رابطه دارم، احساس خوشبختی میکنم». نه از آن رو که به راستی او را دوست دارید و عاشقش هستید، بلکه از آن جهت که احساس میکنید از بخت و اقبالتان بوده که او نصیبتان شده است.
- حاضرید هر کاری بکنید تا بیشتر به او شبیه شوید.
در اینجا تأکید میکنم که شکست یک رابطه هرگز برخاسته از تفاوت جایگاههای دو نفر نیست. بلکه از نگرش و طرز برخورد آن دو ناشی میشود. به این معنا که یکی به دیگری بهعنوان الگوی خود چشم دوخته است و دیگری با رضایت تمام به جایگاه برتر خود تکیه میزند.
اشکالی ندارد با کسی باشید که باهوشتر، موفقتر و… از شماست، البته تا وقتی که هیچ یک از شما خودباوریتان را از دست نداده باشید.
چرا ممکن است عاشق الگوها بشوید؟
«عاشق» پدر یا مادر خود شدهاید. اگر در کودکی هرگز توجه و عشقی را که میخواستید از یکی از والدین خود نمیگرفتید این امکان وجود دارد که «چهرهی ذیصلاحی» را به خود جذب کنید تا در نهایت «حمایت» و «هدایتی» را که همواره فقدانش را حس میکردید، به دست بیاورید.
نقطهی مقابل چنین حالتی نیز میتواند صادق باشد. به این معنا که اگر در کودکی بیش از اندازه به شما توجه میشد و شما از لحاظ روحی به والدین خود وابسته بودید، این امکان وجود دارد که بهسادگی خود را از تبادلات و ارتباطات «والد-کودک» رها سازید. به ویژه اگر از جانب آنان تحت کنترل بودید.
بدین ترتیب، شخصیتی قدرتمند را به سمت خود جذب خواهید کرد که بهگونهای با شما رفتار کند که احساس کنید از او «کمترید» و بدین وسیله شما را در نقش «کودک» نگه دارد. از لحاظ عاطفی و روحی احساس خلاء و تهی بودن میکنید.
هنگامی که خودباوریتان ضعیف است، ممکن است کسانی را سمت خود جذب کنید که اعتمادبهنفس فوقالعاده بالایی داشته باشند و خود را الگوی شما قرار دهند؛ اما در اینگونه روابط شما عاشق آن فرد نیستید، بلکه عاشق قدرت و اعتمادبهنفس او هستید.
راهحل:
اگر گمان میکنید جایگاه نامزد / همسر خود را بیش از آنچه باید بالا بردهاید و او را الگو قرار دادهاید، انتظار نداشته باشید که او خود از «مسند قدرتی» که شما او را بر آن نشاندهاید، پایین بیاید.
این شمایید که با احترام نگذاشتن به عقاید شخصی خود، مطالبه نکردن خواستههایتان و خود را بهاندازه کافی دوست نداشتن، او را «بر صدر» نشاندهاید.
تنها راه موفقیت چنین رابطهای این است که خود را دوست داشته باشید و «آنچه» و «آنکه» هستید را قبول داشته باشید. درست به همان میزان که به نامزد / همسرتان عشق میورزید و او را تحسین میکنید. در ضمن باید او نیز مایل باشد تا نقش خود را از « الگو » و «پیشوا» به «حامی» و «مشاوره» تعدیل کند.
منبع
کتاب آیا تو آن گمشدهام هستی؟؛ نوشته باربارا دی آنجلیس؛ ترجمه هادی ابراهیمی