رابطهای که در آن شما و نامزد / همسرتان تفاهم جزئی دارید، میتواند جز عواملی باشد که منجر به شکست رابطه میشود و به درد و یأس در عشق میانجامد.
ده نوع رابطه که سرانجامی نخواهد داشت:
- رابطهای که در آن بیش از آنچه نامزد / همسرتان به شما عشق میورزد، شما به او عشق میورزید.
- رابطهای که در آن کمتر از آنچه نامزد / همسرتان به شما عشق میورزد، شما به او عشق میورزید.
- رابطهای که در آن عاشق تواناییهای بالقوهی نامزد / همسر خود هستید.
- رابطهای که در آن مأموریت نجات نامزد / همسرتان را به عهده دارید.
- رابطهای که در آن به نامزد / همسر خود بهعنوان یک فرد نمونه و الگو چشم دوختهاید.
- رابطهای که در آن به دلایل بیرونی شیفته نامزد / همسر خود شدهاید.
- رابطهای که در آن شما و نامزد / همسرتان تفاهم جزئی دارید.
- رابطهای که در آن نامزد / همسرتان را از روی سرکشی و عصیان انتخاب کردهاید.
- رابطهای که در آن نامزد / همسرتان را بهعنوان «عکسالعملی» در برابر همسر قبلیتان انتخاب کردهاید.
- رابطهای که در آن نامزد / همسر شما در دسترس شما نیست.
نکتهی مهم:
اگر پس از آنکه مقاله ده رابطه را خواندید، گمان میکنید که در یکی از این ده نوع رابطه هستید، سعی کنید کمک بگیرید: با خانواده یا دوستان نزدیک صحبت کنید، نزد مشاور یا روانشناس بروید تا به شما کمک کند، بفهمید که آرا عاقلانه است به رابطهتان ادامه دهید یا باید به رابطهتان خاتمه دهید.
رابطهی نوع (۷): رابطهای که در آن شما و نامزد / همسرتان تفاهم جزئی دارید
آیا تا به حال شیفته کسی شدهاید که به جز در یک زمینه که از ارتباط واقعاً خوبی نیز برخوردار بودید، هیچ چیز مشترک دیگری میانتان وجود نداشت؟
این نوع از راه میتواند بسیار فریبدهنده باشد. مخصوصاً هنگامی که همان یک زمینه که در آن از تفاهم برخوردارید، برای شما اهمیت زیادی داشته باشد و بهراحتی آن را با پیوندی عاشقانه و قوی اشتباه بگیرید.
در زیر نمونههایی از تفاهم جزئی آورده شده است:
- شریکتان را از طریق کلوپ دوچرخهسواری که عضو آن هستید، ملاقات میکنید. عاشق دوچرخهسواری هستید و از اینکه میتوانید این فعالیت موردعلاقهتان را از همان ابتدا با یکدیگر انجام دهید، هیجان زدهاید، آخر هر هفته را ساعتها و حتی بیشتر نیز به دوچرخهسواری میپردازید؛ اما پس از گذشت دو ماه دوچرخهسواری و… متوجه میشوید که در زمینههای دیگر هیچگونه تفاهمی ندارید و تفاهم جزئی بوده و این باعث میشود که رابطهتان بسیار متزلزل شود.
- به شما و نامزد / همسرتان مسئولیت داده میشود که در محل کار روی پروژه واحدی با هم کار کنید. این پروژه ایجاب میکند که ساعتهای طولانی، کار تیمی انجام دهید و در اواسط پروژه احساس میکنید که به یکدیگر علاقهمند شدهاید. آشناییتان چهار ماه طول میکشد و بیشتر وقت خود را به صحبت و نظردهی دربارهی آن پروژه میگذرانید. سپس پروژه پایان میپذیرد و احساس راحتی که داشتید، از بین میرود: قرارداد مشترک شما دیگر پایان پذیرفته است و با این حقیقت روبهرو میشوید که خارج از زمینه کاری مشترکتان، ارزشها یا عقاید مشترک زیادی ندارند.
- مدتی از تابستان به اتفاق خانواده و بعضی از دوستان، خانهای در یک منطقهی ییلاقی اجاره میکنید و هنوز چند هفته از تعطیلاتتان نگذشته که کسی را آنجا ملاقات میکنید. ماه بعد ناگهان همهچیز شروع میشود صبحها را به دوچرخهسواریهای طولانی و شبها را به کباب درست کن کنار ساحل میگذرانید. هرگز با هیچکس تا بدین حد احساس راحتی نکردم و در انتهای تعطیلات دیگر شکی ندارید که وقتی به شهر برگشتی آشناییتان را ادامه خواهید داد؛ اما در اشتباهید. اولین تعطیلات آخر هفته در از ساحل به فاجعهای تبدیل میشود: بر سر هیچچیز اتفاقنظر ندارید، مدام اعصاب یکدیگر را خراب میکنید و ظرف یک هفته همهچیز را برای همیشه تمام میکنید. حال که به گذشته مینگرید، درمییابید که هیچگاه قبلاً او را تحت شرایط استرس ندیده بودید و حال احساس میکنید که او همان کسی نیست که تابستان در کنار ساحل میشناختید.
شما مستعد چنین رابطهای هستید وقتی که:
- با نامزد / همسر خود تحت شرایط غیرعادی و متفاوت با شرایط معمولی زندگی روزمرهی خود آشنا شده باشید. (گیر کردن در آسانسور، جلسات فیزیوتراپی و…)
- تعیین شده است که به همراه نامزد / همسرتان، مشترکا فعالیت واحدی انجام دهید یا به نحوی توجه خود را به چیزی غیرعادی معطوف کنید. (کار کردن روی یک پروژه خاص، شرکت در سمینار، انجام دادن وظیفه در یک کمیسیون،…)
- با نامزد / همسر خود در محیطی غیرعادی آشنا شده باشید. (در تعطیلات هیئتمنصفه و…)
- نامزد همسر خود را هنگامی که هر دو روی یک فعالیت تمرکز دارید و معمولاً بهکرات یا بهطور روزانه در آن شرکت نمیکنید، ملاقات کنید (اسکی، کلاس موسیقی و…) لزوماً احتیاجی به دانشی وسیع و احاطه کامل به رازهای روانشناختی ندارید تا از عهدهی درک پدیدهی تفاهم جزئی برآیید: شما شبیه خود را به خود جذب میکنید و این کاملاً طبیعی است و به کسانی جذب شوید که با آنها وجه اشتراک قابلملاحظهای دارید؛ حتی اگر قراردادی یک یا دو هفتهای داشته باشید؛ بعضاً همان ارتباط اولیه میتواند مبنایی برای رابطه پردوام و ارضاءکننده باشد. دوچرخهسوارها لزوماً پس از گذشت تنها چند ماه علاقهشان را نسبت به یکدیگر از دست نمیدهند. حتی ممکن است که دریابید در بسیاری از زمینههای دیگر نیز از همخوانی و تفاهم خوبی برخوردارید. رابطهای که پس از آشنایی شما با کسی در اسکی یا… برقرار کردهاید، ممکن است تنها یک رابطهی ساده نباشد. بدین معنا که ممکن است او تمامی ویژگیهایی را که شما به دنبالش هستید نیز داشته باشد.
خطری که در رابطه با تفاهم جزئی وجود دارد، شیفتگی و مجذوبیت بیش از حد شما به آن زمینه مشترک واحد است؛ بهطوری که از توجه به باقی قسمتهای رابطهتان باز بمانید. این بیتوجهی شما را آبستن درگیر شدن با کسی میکند که بهطور معمول هرگز با او رابطهای برقرار نمیکردید و در نهایت هنگامی که رابطه با شکست مواجه میشود، احساس یأس و سرخوردگی خواهید کرد.
راهحل:
اگر کسی را در یکی از شرایط فوق که قبلاً توصیف کردم ملاقات کردید، سعی کنید تا کمی از رابطه عقب بنشینید و سؤالات زیر را از خود بپرسید:
- زمینه تفاهم جزئیمان به کنار، واقعاً دربارهی خود این شخص چقدر میدانم؟
- نیازها و خواستههایم از یک نامزد / همسر کداماند؟ آیا این شخص واجد آنها هست؟
- چه مشکلات احتمالی وجود خواهند داشت اگر من و نامزد / همسرم فاقد این زمینهای بودیم که در آن از تفاهم برخورداریم.
اگر وقت کافی برای پاسخ به این سؤالات صرف کنید، احتمال آنکه به خودتان صدمه بزنید و ناخواسته نامزد / همسرتان را برنجانید، کمتر خواهد شد.
حال اگر فقط به دنبال تابستانی رومانتیک یا یک دورهی خوشگذرانی به سبک «فرانسوی» باشید چه؟ اگر هدف شما فقط همین است، خود دانید؛ اما مواظب باشید و به یاد داشته باشید که در نهایت هیچچیز بالاتر و مهیجتر از عشقی ثابت، همیشگی و پردوام نیست.
منبع
کتاب آیا تو آن گمشدهام هستی؛ نوشته باربارا دی آنجلیس؛ ترجمه هادی ابراهیمی