هنرمند تجاری و ایدئالیست
روانکاوی و روان شناسی هنرمندان – تعادل بین هنر و تجارت نوشته لورنس هترر (Lawrence Hatterer ) که توسط دکتر پرویز فروردین در سال 1351 به فارسی ترجمه شده است.
کوشش هنرمند برای اینکه فعالیت خلاقانه و غیرخلاقانهٔ خود را طرحریزی نموده و توازنی در این راه به وجود آورد باعث پدید آمدن مشکلات عاطفی شدیدی میگردد. وی معمولاً معتقد است که برای اینکه بهوسیلهٔ محیط تجاری و غیرخلاقانه بلعیده نشود و اصالت خود را حفظ کند، محکومبه مبارزه است.
باوجوداین، وی رفتهرفته متوجه میشود که مقاومت کامل و در بعضی مواقع حتی مقاومت جزئی باعث ایجاد مشکلات مخاطرهآمیزی میگردد. هنرمند بهخوبی ملاحظه میکند آنکه پول کافی به دست آورده، باتحمل مشقت کمتر در محیط مستقرشده، کسب مقام نموده، دارای خانواده بوده و شیوهٔ زندگی او عاقلانه، قابلقبول و طبیعی میباشد، هنرمندی تجاری است.
هنرمند ایدئالیست، مستقل، ازجانگذشته و آزاده معمولاً بهطور بخورونمیر زندگی مینماید. هنرمند اصیل به علت اینکه احساس میکند نمیتواند در محیط تجاری کار نموده و با آثار خودرنگ تجاری دهد، هم هنر خود را گرانبها انگاشته و هم از عدم فعالیت هنری خود در محیط تجاری دفاع مینماید. وی هنرمندی را که در محیط تجاری فعالیت نموده و پول زیادی دریافت میکند، به اتهام عدم رشد خلاقه، جلفی و سبکی کار نفی و انکار مینماید.
یک هنرمند جدی از قبول هر شغلی که باعث ادغام خلاقیت وی با محیط تجاری گشته و یا باکار خلاقه وی تضاد داشته باشد، احتراز مینماید. درهرصورت تعدادی از هنرمندان قادر به مصالحه بوده و در محیطهایی مانند تبلیغات، انتشارات، ژورنالیسم، تفریحات، عکاسی، آرشیتکت، تدریس و تحقیق ـ که کموبیش تااندازهای اجازهٔ فعالیت محدود هنری میدهند، وارد میشوند. در محیط تجاری حتی مقتدرترین هنرمندان برای حفظ رشد خلاقیت و بالا بردن میزان خلاقیت موجود میبایست دائماً مشغول مبارزه باشند. فشار اقتصادی شدید، روحیهٔ تأکید کنندهٔ و سیاستبازی یکدیگر حمایتکننده سازمان، آنها را تحتفشار قرار میدهد.
بعضی از هنرمندان با انتخاب شغلهای معمولی و بیاهمیت و با برگزیدن حرفهای در خارج از سازمانهای بازرگانی، از درگیری در اینگونه کشمکشها و مبارزات احتراز مینمایند. آنها استخدام میشوند تا جایی نشسته، اندیشیده و به خلاقیت بپردازند. این هنرمندان که موسوم به آفرینندگان آسمان آبی میباشند، موردحمایت اشخاصی هستند که پی به ارزش خلاقیت آنها برده و آنها را به رسمیت شناختهاند. مؤسساتی مانند مؤسسه صنعتی، تزیینی، مؤسسات سازنده کامپیوتر و سازمان صنایع الکترونیک و ارتباطات، افراد بااستعدادی را پرورش دادهاند.
با در نظر گرفتن این حقایق ملاحظه میشود که امکانات خلاقیت، برای هنرمند آزاده نیز تااندازهای در محیطهای تجاری موجود میباشد. این حقیقت نیز باید تذکر داده شود که این امکانات بسیار معدود بوده، با سختی و اشکال تحصیل گردیده و معمولاً کسانی از آن برخوردار میشوند که یا دارای استعداد خارقالعاده بوده و یا اینکه دارای تعلیمات بسیار عالی باشند. از طرف دیگر در رشته هنرهای گرافیک و قابلاجرا، اینگونه امکانات یا بسیار قلیل بوده و یا اصلاً موجود نیست ـ رشتههایی که متأسفانه درباره آنها این حقیقت صادق است که هر چهکاری هنرمندانهتر باشد کمتر تجاری بوده و هر چه بیشتر تجاری باشد کمتر هنرمندانه است.
مسائل مهم در زندگی هنرمندان
وقتیکه هنرمند در انتخاب سطح اجتماعی- اقتصادی زندگی خود دچار تضاد عاطفی بوده و یا شدیداً تحت نفوذ معیارهای طبقه متوسط باشد دچار تظاهرات شدید بیماری میشود. چنین تضاد عاطفی برای حل یا موازنه بین کار خلاقانه و غیرخلاقانه، بهشدت باعث برانگیختن اختلالات عاطفی میگردد. وقتیکه هنرمند به علت انتخاب شغلی پرمخاطره قادر نباشد در شرایط بهتر قبلی خود به زندگی ادامه دهد دچار کشمکش درونی میگردد.
کوشش هنرمند برای ارتقاء مقام، حتی در مواقعی که امکانپذیر ولی با سختی و دشواری توأم است باعث اختلالات عاطفی میگردد.
معمولاً محصول هنری هنرمند، بعد از اتمام دوره کارآموزی، بهوسیلهٔ مادیات موردسنجش و ارزیابی قرارگرفته و به رسمیت شناخته میشود. هنرمند غالباً احساس میکند که بین یک فعالیت کاملاًُ هنری و یک کار مطلقاً تجاری باید یکی را انتخاب نماید. وی بهمرور متوجه میشود که بهوسیلهٔ مصالحه میتواند این مشکل را حل کند.
در این موارد وی با انتخاب شغلهایی نظیر مدیریت، تدریس، سردبیری و نقادی به حل این مشکل اقدام مینماید. در این مواقع هنرمند از اوج خلاقیت گام فرو مینهد. یک چنین تصمیمی باعث ایجاد کشمکش و تضاد عمیق میگردد. وی نسبت به آنان که ظاهراً مصالحه رضایتبخشتری تحصیل نمودهاند حسادت میورزد. از طرف دیگر وی میکوشد با استفاده از ادغام فعالیت خلاقه و تجاری، مشکل خود را حل کند. بعضی از هنرمندان اقدام به انتخاب حرفههایی بیارزش مینمایند. بعضی دیگر شغلهایی را انتخاب میکنند که دارای خصلت هنری میباشد. در تمام موارد فوقالذکر راهحلها، راهحلهایی مطلوب و دلخواه نیستند.
در این موارد و بدون استثناء، وقتی این دسته از هنرمندان سعی به خلق اثری مینمایند، به علت خستگی، کوفتگی، ناراحتی جسمی و عاطفی قادر به برافروختن جرقهٔ خلاقیت نمیباشند. بعضی از هنرمندان از این حقیقت که آنها کاملاً در محدوده دنیای مادی زندگی نموده و بهوسیلهٔ خانه، ماشین، البسه عالی، راحتطلبی، افراط در جمعآوری و داشتن کلکسیون، هوسبازی و فعالیتهای جنسی بدون تبعیض، غذاهای عالی و مشروبات، تفریحات زیاد و جاه و مقام اغوا و فریفته گشتهاند ناهشیار میباشند. هنرمند در این مواقع فقط برای کسب راحتی و پول به خلاقیت میپردازد.
وی از کوشش و جدیت در راه خلاقیت هنری صرفنظر مینماید. وقتیکه هنرمند ازدواج نموده و سطح اقتصادی ـ اجتماعی ویژهای برای خود برمیگزیند، فشار برای حفظ موقعیت و وضع موجود زیادتر میگردد. در این موارد وی بهاحتمالزیاد تسلیم درخواستهای دنیای تجاری میگردد. وقتی هنرمند صاحب فرزندانی میگردد مشکل وی حادتر میشود. در این مواقع، هر هنرمندی میکوشد که مشکل خود را به شیوهای مطلوب حل نماید، ولی تعداد بسیار معدودی از هنرمندان از راهحلهای خود راضی میباشند. یکی از راهحلهای موجود این است که هنرمند بهطور نیمهوقت کار کند. ترک کار خلاقه و ورود وی به دنیای کار خلاقه تجاری باعث ایجاد ناراحتی هنرمند و اطرافیان او میگردد. بعضیاوقات بالعکس، یک چنین وضعی برای وی مطلوب است.
در این موارد بوی پول، پاداش و یا مقامی که قابل ارزش است داده میشود. هرقدر هنرمند عمیقتر و طولانیتر به ادامهٔ کار خود در یک چنین محیطی ادامه دهد، به همان اندازه امکان اینکه وی خود را یک هنرمند انگاشته و به کار هنری خود برگردد کمتر است.
اگر وی بکوشد که هم کار خلاقه و هم کار تجاری انجام دهد، به علت اینکه ملاحظه میکند که در هیچیک از این دو حوزه نمیتواند بهطور مؤثر و مطلوب نقش خود را ایفاء نماید دچار ناراحتی میگردد. وی ممکن است پی به این حقیقت ببرد که با کوشیدن و جدیت نمودن درراه داشتن ارزشهای غیرعادی، انرژی خود را ضایع نموده و به هدر میدهد.
بعضیاوقات هنرمند دیگران را به علت مصالحه نامطلوب خود مورد ملامت قرار میدهد. وقتیکه وی احساس میکند که عمیقاً در دام کار تجاری افتاده است در مصرف مشروبات الکلی و فعالیت جنسی افراط نموده و رفتارهای انحرافی از خود نشان میدهد.
این دسته از تضادها و کشمکشها جزو عمیقترین و پیچیدهترین ناراحتیهایی است که هنرمند با آن مواجه بوده و به علت عدم آگاهی هنرمند از وجود و خصوصیات آن، حل این مشکلات با سختی انجام میگیرد، اضطراب، افسردگی و عنادی که با این کشمکشها توأم است پوشیده و مخفی بوده و همیشه با فوریت بهوسیلهٔ هنرمند و روانکاو کشف نمیگردند. باوجوداین وقتیکه این کشمکشها و تضادها موجود میباشند، هنرمند احساس ناکامی نموده و اینگونه عواطف و احساسات را در آثار خود منعکس مینماید. اگر این نیاز وی جامهٔ عمل نپوشد، وی دچار اختلالات عاطفی شدید و خطرناکی میگردد.