رواندرمانی اگزیستانسیال یکی از عجیبترین و منحصربهفردترین رویکردهای رواندرمانی است به این دلیل که ریشه در فلسفه و نظریات فیلسوفانی چون نیچه، شوپنهاور و… دارد.
اصولاً رواندرمانی اگزیستانسیال به درمان بیتکنیک معروف است به این علت که تکنیک درمانی مخصوص خود را ندارد و شیوهها و روشهای خود را از رویکردهای چون روانکاوی، گشتالت، و حتی گاهی درمانهای موج سوم وام میگیرد.
اصول رواندرمانی اگزیستانسیال بحث بر سر مسائل وجودی و هستی شناختی است که همه در طول حیاتشان با آنها مواجهاند مثل مرگ، آزادی، تنهایی و پوچی.
برای اینکه بهتر با رواندرمانی اگزیستانسیال آشنا شویم بهتر است مختصر تاریخچهای از آن را بدانیم.
تاریخچه رواندرمانی اگزیستانسیال
پس از ویرانیهای جنگ جهانی دوم که انسان ملموستر با واژههایی مثل مرگ، آزادی معنا و …مواجه شده بود حیطهی روانشناسی نیز خود را متعهد میدانست که مثل فیلسوفان و نویسندگانی چون کامو و سارتر تلاشی برای رها شدن روان انسان با این واژههای گنگ بکند.
این واژهها و پرسشها قطعاً همیشه با انسان بودهاند:
- من برای چه زندهام؟
- چرا خود را نکشم؟
- آیا زندگی هدف و معنایی دارد؟
- کدام تصمیم من درست خواهد بود و کدام غلط؟
حوزهی فلسفه، ادبیات و هنر تلاش کرده بودند که مردم را با این پرسشها بیشتر آشنا کنند اما قطعاً پس از جنگ جهانی دوم نیاز به راهکارهای ملموستری بود تا بشریت بتواند جواب پاسخهای خود را بیابد.
به همین دلیل رواندرمانی اگزیستانسیال شکل گرفت تا راهکارهای مناسبی را در اختیار انسانها بگذارد که یک بتواند این پرسشها را درون خود بپذیرد و از آنها فرار نکند و دو شیوههایی را به افراد آموزش دهد که چطور با اضطرابهایی چون مرگ، پوچی، تنهایی و آزادی کنار بیاید.

شخصیت از نگاه رواندرمانی اگزیستانسیال
از نظر رواندرمانی اگزیستانسیال شخصیت مدام در حال تغییر میباشد، ما وقتی وجود خواهیم داشت که خود را جزئی از هستی و دنیای اطرافمان بدانیم.
از نظر رواندرمانی اگزیستانسیال انسان وقتی میتواند دیگران را بهتر درک کند که بتواند دنیا را از زاویه دید آنها ببیند و آنطور که آنها به هستی مینگرند به جهان اطراف خود نگاه کنند.
به طور کلی رواندرمانی اگزیستانسیال بر اصیل بودن تأکید دارد یعنی ما تمام جنبههای مثبت و منفی خود را بپذیریم و همانگونه که هستیم سعی در برقراری ارتباط با دیگران و دنیای اطرافمان بکنیم.
از نظر رواندرمانی اگزیستانسیال وقتی میتوانیم خود واقعیمان را به دیگران نشان دهیم که ابتدا خودمان به خودمان دروغ نگوییم و من واقعی خود را با تمام ضعفها و کاستیهایش بپذیریم.
از نظر رواندرمانی اگزیستانسیال راه موفقیتآمیز پذیرش خود ابتدا پذیرش اضطراب وجودی است.
- حتماً برایتان سؤال پیش خواهد آمد که اضطراب وجودی چیست؟
رواندرمانی اگزیستانسیال اینگونه به این سؤال پاسخ خواهد داد.
از نظر رواندرمانی اگزیستانسیال اضطراب وجودی اضطرابی است که در تمام انسانها وجود دارد و ریشه در نیستی دارد.
برای تعریف این اضطراب بهتر است مثالهایی گفته شود تا درک بهتری نسبت به این مسئله پیدا کنید.
انسان روزی خواهد مرد و زندگیاش به پایان خواهد رسید این سرنوشت غیرقابلتغییر تمام انسانهاست، به همین دلیل همیشه اضطرابی در درون ماست که به خاطر محدود بودن فرصت زندگی آیا خواهم نتوانست زندگی خوبی را برای خودم رقم بزنم، معنای زندگی خودم را دریابم، با تنهایی خود کنار آمده و تصمیمات درست گرفته و به آن عمل کنم.
- شاید در مثال بالا واژههایی برایتان گنگ و نامفهوم بوده باشد مثل اینکه مگر حتماً باید تنهایی را پذیرفت؟ یا اصلاً مگر ملاکی برای سنجش تصمیمات درست و غلط در این دنیای پر از شلوغی و هیاهو وجود دارد؟
رواندرمانی اگزیستانسیال در رابطه با تنهایی اینگونه میگوید، تنهایی بخشی از ذات بشریت است و هیچ راه فراری از آن نیست.
قطعاً برایتان لحظاتی پیش آمده که احساس غمگینی و دلتنگی عجیبی میکردید و هیچچیز غم و دلتنگی شما را تسکین نداده این همان لحظات خاص تنهایی اگزیستانسیال است که چارهای جز پذیرش آن نیست، اما اگر این تنهایی را بپذیرید با خود حقیقی خود و جنبههای مثبت و منفی آن بیشتر آشنا خواهید شد و راههایی را خواهید یافت که چطور برای زندگیتان معنا پیدا کنید.
در رابطه با سؤال دوم در رابطه با محک سنجش تصمیم غلط و درست نظریه رواندرمانی اگزیستاسیال به این شرح میباشد که ملاکی برای سنجش تصمیمات وجود ندارد اما اگر انسان بنشیند و دست روی دست بگذارد که از عالم غیب اتفاقی بیفتد که زندگیاش تغییر کند سخت در اشتباه است، انسان باید شجاع باشد و تصمیم بگیرد و دست به عمل بزند و مسئولیت تصمیم خود را با هر نتیجهای چه خوب چه بد به عهده بگیرد.
از نظر رواندرمانی اگزیستانسیال این تجربیات ما در دنیاست که باعث بودن و رشد ما در عالم هستی میشود و ذرهذره این تصمیمات و تجربیات به ما کمک خواهد کرد که به معنای زندگی خود نزدیک شویم.
قطعاً برایتان پیش آمده روزهایی که احساس کرختی و پوچی میکردید اما یک تصمیم و فعالیت تازه شما را از آن احساس ناامیدی دور کرده و کمکی بوده برای نزدیک شدن به هدف و معنی زندگیتان.
- از نظر رواندرمانی اگزیستانسیال ما چه هنگام دچار مشکلات روحی و روانی شدیدی خواهیم شد؟
رواندرمانی اگزیستانسیال دروغگویی را اساس مشکلات و آسیبهای روحی و روانی میداند. از نظر رواندرمانی اگزیستانسیال دروغگویی تنها راهی است که میتوانیم بهوسیلهی آن از نیستی بگریزیم و اجازه ندهیم اضطراب وجودی به تجربهی ما راه پیدا کند.
دروغگویی یعنی فرار از اضطراب وجودی و نپذیرفتن ضعفها و محدودیتهای هستی و همچنین خودمان، با دروغگویی نمیخواهیم بپذیریم که موجودی محدود با انتخابها و فرصتهای محدود هستیم، و همیشه با اهمالکاری و به تعویق انداختن کارها سعی داریم از زیر بار پذیرفتن مسئولیت زندگی خودمان شانه خالی کنیم.
از نظر رواندرمانی اگزیستانسیال انسانها همیشه از پذیرفتن اینکه در این دنیا میتوانند آزاد باشند میترسند چون آزادی بهایی دارد و بهای آن تنهایی است و نپذیرفتن تنهایی یعنی نپذیرفتن مرگ، و تلاش نکردن برای دستیابی به معنا.
درست است که با دروغگویی از رویارویی با اضطراب وجودی اجتناب میکنیم، اما نیستی همواره وجود دارد و تهدید بهظاهر شدن در هشیاری ما میکند.
رواندرمانی اگزیستانسیال دروغگویی را پاسخی غیراصیل به هستی میداند که منجر به اضطراب روان رنجور میشود، اما رواندرمانی اگزیستانسیال اضطراب وجودی را پاسخی اصیل و صادقانه به نیستی میداند.
در نظر این رواندرمانی نیستی یعنی محدودیتهایی که بشر با آن مواجه است، مثل محدودیت در زمان و انتخاب و…اما بشر برای نپذیرفتن تمام این واقعیت دروغگویی را انتخاب میکند.
تبعات دروغگویی از نظر رواندرمانی اگزیستانسیال
وقتی دروغ میگوییم یعنی طاقت و توانایی خود واقعیمان را نداریم و این یعنی خود کاذبی را به دیگران نشان میدهیم و برای رسیدن به معناهایی دروغین تلاش میکنیم و همهی اینها روان و روح ما را دچار سردرگمی میکند که باعث شکلگیری گناه اگزیستانسیال میشویم.
از نظر رواندرمانی اگزیستانسیال گناه اگزیستانسیال یعنی نپذیرفتن خود و تلاش نکردن جهت تحقق خواستهها و گرفتار شدن در پوچی.

مبانی درمانی رواندرمانی اگزیستانسیال
یکی از تکنیکهای شایع در رواندرمانی اگزیستانسیال روش تجربه کردن آزاد است این تکنیک بهنوعی همان تداعی آزاد است که در روانکاوی مورد استفاده قرار میگیرد.
فرق تداعی آزاد با تجربه کردن آزاد به این شکل است که بهجای تمرکز و واکاوی دوران کودکی درمان گر به مراجع میگوید هر چه را که در ذهن دارد بهصورت آزادانه و بدون سانسور بیان کند اما هدف بررسی این تداعیها جهت سوق دادن درمانجو به سمتی است که او اضطراب وجودی را درک کرده و جهت پذیرش آن تلاش کند.
در رواندرمانی وجودی درمانگر خود را متعهد به روش خاصی نمیداند و بیشتر صحبتهای بین آنها به شکلی است که درمانجو با 4 بعد وجودش (آزادی، تنهایی، پوچی و مرگ) آشنا شود و درمانگری که در حوزهی رواندرمانی اگزیستانسیال کار میکند برای اینکه مراجع را با این چهار بعد مشخص کند ممکن است از هر تکنیکی استفاده کند و یا حتی متناسب با شرایط فعلی درمانجو تکنیکی را نیز ابداع کند که منحصر به آن درمانجوی خاص است.
برای آشنایی بهتر با رواندرمانی به شما مخاطب عزیز پیشنهاد میکنم کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال اثر اروین یالوم را مطالعه کنید.