دکتر سارا ورت ( Sarah Wert)، محقق روانشناسی دانشگاه ییل(Yale University)، حین گوش کردن به خطابهای 15 دقیقهای درباره ی اشکالات اخلاقی شایعه (غیبت) موضوع تحقیقی جدیدی را یافت. او دریافت که تاکنون به جنبه اخلاقی شایعه فکر نکرده است.
ورت میگوید:
من به عنوان یک روانشناس اجتماعی همیشه به اخلاقیات و تصمیمات اخلاقی علاقمند بودهام، و شایعه چیزی است که مردم هر روز، و هر روز بارها دربارهی آن به تصمیمگیری اخلاقی میپردازند.
در حال حاضر ورت در حال بررسی این موضوع است که این تصمیمگیریهای اخلاقی هر روزه به چه نتیجهای میرسد. او به بررسی این مورد میپردازد که عواملی همچون خلق شخص و موقعیت اجتماعی او چه تأثیری بر نحوهی شایعهسازی وی دارد، و شایعهسازی چگونه باعث جمع شدن افراد و تشکیل یک گروه و یا دور شدن افراد از هم میشود. ورت نیز یکی از روانشناسانی است که از دهه پیش –کمی بیشتر یا کمتر – سعی کرده است با نگاه دقیقتری به این سرگرمی متداول میان انسانها بنگرد.
یافتههای این محققین – که به بررسی شایعه میپردازند – نشان میدهد، برخلاف آنچه عموم مردم میپندارند، شایعه همیشه هم بد نیست. اگرچه میتوان شایعه را در جهت آسیب رساندن به دیگران به کار برد (شایعات، به عنوان اسلحه را بخوانید)، اما شایعه در عین حال میتواند موجب اتصال حلقههای اجتماع به یکدیگر گردد (تقویت ارتباطات به قیمت دخالت در کار دیگران را بخوانید)، و نیز میتوان به صورت وسیلهای که با کمک آن میتوان قوانین اجتماعی را به دیگران آموخت از آن بهره برد (روان شناسی شایعه – آموختهشده از راه درخت تاک را بخوانید). در حقیقت، بعضی از روانشناسان بر این باورند که به رغم آن که شایعه امری بیارزش شمرده میشود، نیاز به سخن گفتن دربارهی یکدیگر به عنوان محرکی برای تکامل زبان عمل کرده و انسانها را واداشته زبان خود را متکاملتر کنند. (تقویت ارتباطات به قیمت دخالت در کار دیگران را بخوانید).
روان شناسی شایعه – تعاریفی به تعداد محققان
روانشناسان برای آن که بتوانند در مورد شایعه مطالعه کنند، باید آن را برای خود و افرادی که در مطالعاتشان شرکت میکنند، تعریف نمایند.
دکتر اریک فاستر[i] یکی از روانشناسان و محققین انستیتوی تحقیقاتی دانشگاه تمپل[ii] که به تازگی رسالهای را در باب شایعه و شبکه اجتماعی به پایان برده است میگوید:
شما باید تعریف عامیانه شایعه که تعریفی کاملاً منفی از آن به دست میدهد را کنار بگذارید. معمولاً وقتی در مورد شایعه از مردم سؤال میشود، بلافاصله جوابشان این است که “من هرگز شایعهسازی نمیکنم”، اگرچه یقیناً همه این کار را میکنند.
در بازبینی روشهای تحقیق شایعه، که در نشریهای مخصوص شایعه بنام “مروری بر روانشناسی عمومی[iii]” (جلد 8، شماره 2، صفحات 78-99) به چاپ رسید فاستر مینویسد که متداولترین تعریف از شایعه، گفتگوی میان دو یا چند نفر دربارهی شخصی است که آنجا حضور ندارد.
اگرچه ورت موافق است که این استانداردترین تعریفی است که میتوان در روان شناسی اجتماعی از شایعه یافت اما این نکته را نیز گوشزد میکند که محققین به صورتهای مختلفی از این موضوع بهره میبرند.
برای مثال بعضی از محققین این تعریف را محدودتر میکنند. استاد روانشناسی دانشگاه سوری[iv]، دکتر نیکلاس المر[v]، معتقد است که شایعه باید شامل اطلاعات در مورد فردی باشد که هر دو طرف شایعه شخصاً او را بشناسند بنابراین صحبت کردن در مورد افراد سرشناس نوعی شایعه کاذب است.
تحقیق ورت در این مورد نشان میدهد که شایعه باید شامل عقیده یا جنبهای ارزشی نیز باشد. بنابراین پرسیدن سوالی مثل این که «میدونستی جک و جیل با هم بیرون میرن؟» تنها زمانی شایعهسازی است که آهنگ صدا یا چیز دیگری در مکالمه، عقیدهی گویندهی جمله را دربارهی ارتباط احساسی بین جک و جیل بیان کند.
در عین حال برخی دیگر از روانشناسان با دید گستردهتری به این تعریف مینگرند. برای مثال دکتر رابین دانبار [vi]محققی که در دانشگاه لیورپول در زمینه شایعه تحقیق میکند هر نوع گفتگوی اجتماعی در مورد موضوعات شخصی یا اجتماعی – دقیقاً هر گفتگوی اجتماعی – را شایعه در نظر میگیرد.
چیزی که محققان با آن موافقند، تمایز میان شایعه و چو انداختن از یکدیگر میباشد. طبق نظر فاستر، این دو اصطلاح در زبان عامیانه با هم آمیخته شدهاند در حالیکه پدیدههای متفاوتی هستند. شایعه صحبت کردن دربارهی دیگران است، و معمولاً بر اساس حقایق مفروض صورت میگیرد در حالی که چو انداختن ممکن است دربارهی مردم یا حوادث باشد و بیشتر بر حدس و گمان استوار است.
تعریف شایعه هر چه باشد در همه جا وجود دارد.
فاستر میگوید:
شایعهسازی، مثل نفس کشیدن است و آنچنان بخش بزرگی از روزمان را صرف آن میکنیم که حتی متوجه نمیشویم مشغول شایعهسازی هستیم،
در مطالعهای که در سال 1997 در مجله «طبیعت بشر[vii]» (جلد 8، شمارهی 3، صفحهی 246-231) انتشار یافت؛ دانبار دریافت که تقریباً 65% گفتگوهای مردم را میتوان به عنوان شایعه در نظر گرفت.
آنچه شگفتآور است، این است که مطالعهی شایعه با وجود آن که بارها و بارها رخ میدهد، کار بسیار دشوار و دردسرسازی است. به این دلیل که شایعهسازی ذاتاً کاری است محرمانه و به سختی میتوان آن را در محیط آزمایشگاهی بازسازی کرد. المر میگوید: «شایعهسازی، بیملاحظگی دربارهی چیزهایی است که شما در مورد دیگران میدانید، پس معمولاً در ملاء عام متوجه آنچه میگویید هستید».
روانشناسان برای غلبه بر این دشواریها از شیوههای تحقیقی زیادی استفاده کردهاند. برای مثال دونبار آمار 65 درصدی خود را از طریق استراق سمع و کدگذاری دهها مکالمه انجام شده در مکانهای عمومی مثل ترنها، بارها، کافه تریای یک دانشگاه به دست آورد. در مقابل روانشناسان دیگری همچون المر، از مردم خواستند تا موضوعات مورد گفتگوی خود را دقیقاً یادداشت کرده و نگهدارند؛ و افراد دیگری نیز وجود داشتند که از مردم نظرخواهی کرده و پرسش نامههایی تهیه کردند که با توجه به آنها از مردم میخواستند تعداد دفعاتی که شایعه سازی میکنند و روشهای انجام این کار را شرح دهند.
هریک از این روشها مزایا و معایبی دارند. برای مثال، استراق سمع جلب توجه نکرده و با عنایت به محیطی که در آن این کار صورت میگیرد، اعتبار بالایی دارد؛ اما نمیتوان اطلاعات زمینهای در مورد افرادی که مکالمات آنها ضبط میشود به دست آورد – و آنچه مردم در فضاهای همگانی میگویند ممکن است با آنچه در خانه خود یا سایر محیطهای شخصی میگویند متفاوت باشد. پرسشنامهها به آنچه مردم به یاد میآورند محدود میشوند؛ و محدودیت یادداشت روزانه این است، که ثبت دقیق گفتگوهای روزانهشان برای هر مدت زمانی که باشد دشوار است.
در عین حال تعداد کمی از محققان نیز کوشیدهاند تا به جای آن که در محیطهای واقعی در مورد شایعه تحقیق کنند آن را به محیط آزمایشگاهی بیاورند. برای مثال، ورت دوستانی را به صورت دوتایی به آزمایشگاه خود میآورد و از آنها میخواست تا با یکدیگر شایعهسازی کنند – یا به طور دقیقتر، دربارهی کسی که میشناختند با هم صحبت کنند. او مکالمات آنها را روی نوار ویدئویی ضبط و کدگذاری میکرد.
عموم محققان میگویند تمام این روشها بخشی از یک موج جدید در جهت توجه به شایعه است. به گفته دونبار: تا به حال بسیاری از روانشناسان شایعه را به عنوان یک موضوع جدی برای مطالعه نادیده گرفتهاند، مثل “کف روی یک فنجان قهوه”. آنها معتقدند که زبان برای ارتباط حقایق و اطلاعات تکامل یافت و شایعه اثر جانبی بیاهمیت آن است.
فاستر جستجویی را در بخش سایک اینفو [viii]بر روی سایت انجمن روانشناسی آمریکا در محدودهی سالهای 1970 تا 2000 انجام داد؛ بر پایهی نتایج جستجو بیان میدارد که حدود 100 مقاله در زمینه شایعه به چاپ رسیده و همین تحقیقات اندک نیز در این زمینه، مشخص کرده است که چه مقدار زیادی از وقت ما صرف این کار میشود.
وی میافزاید: اما در چند سال گذشته روانشناسان دریافتهاند که شایعه فراتر از پرچانگی و مکالمات بیهوده است. بلکه شایعه: وسیلهای است که به کمک آن با اجتماع پیچیده اطرافمان ارتباط برقرار میکنیم.
فاستر میگوید: «من فکر میکنم توجه به شایعه به عنوان موضوع جدید تحقیق در حال شکلگیری است».
[i] Eric Foster
[ii] Temple University’s
[iii] Review of General Psychology (Vol. 8, No.2, Pages 78-99)
[iv] Surrey Psychology
[v] Nicholas Elmer
[vi] Robin Dunbar
[vii] Human Nature (Vol.8, No.3, Pages 231-246)
[viii] PsycINFO