ایجاد عزتنفس در کودکان از اهمیت بالایی برخوردار است چراکه عزتنفس (self-esteem) برای بقای روانشناختی ضرورت دارد و یک عنصر هیجانی اجتنابناپذیر است.
انسان بهترینها را برای فرزندانش میخواهد. میخواهد آنها در دنیا آدمهای خوب، موفق، شاد و توانمند باشند. میخواهد فرزندانش بتوانند دوستهایی برای خود پیدا کنند و از استعدادهای خود و دنیا بهره ببرند.
مهمترین وظیفه پدر و مادر این است که فرزندانشان با عزتنفس قوی رشد کنند زیرا کودکی که عزتنفس خوبی دارد بیش از همه شانس برای تبدیل شدن به بزرگسالی شاد و موفق را دارد. عزتنفس در کودکان در واقع یک زره است که از آنها در برابر مشکلات زندگی مانند مصرف مواد، الکل، روابط ناسالم و بزهکاری محافظت میکند.
یکی از عوامل اصلی که انسان را از حیوانات دیگر متمایز میکند آگاهی او نسبت به خودش است در واقع این آگاهی به معنای توانایی فرد در تشکیل هویت و سپس ارزش قائل شدن برای این هویت است؛ بهعبارتدیگر انسان قادر است هویت خود را تعریف کند و سپس تصمیم بگیرد که آیا این هویت را دوست دارد یا خیر.
مشکل عزتنفس همین ظرفیت انسان در قضاوت کردن است. شما میتوانید چیزهایی مثل بعضی از رنگها، صداها شکلها یا حتی حسها را دوست نداشته باشید اما با نادیده گرفتن یا نپذیرفتن بخشهایی از خودتان به ساختارهای روانشناختیای آسیب میزنید که به معنای واقعی کلمه برای زنده ماندن به آنها نیاز دارید.

قدرت والدین در شکلگیری عزتنفس در کودکان
فارغ از اینکه چه کسی هستید، والدین (هر فرد دیگری که شما را بزرگ کرده است) مهمترین فرد زندگی شما هستند. به این دلیل که آنها بیشترین اثر را بر چگونگی احساس شما نسبت به خودتان داشتهاند.
تلاش شما برای دستیابی به عزتنفس بالا به شما ثابت کرده است که بیشتر صداهای قضواتکننده و سرزنشگری که درون خود میشنوید در حقیقت در کودکی آنها را شنیدهاید. ترسها، محدودیتها و احساس درماندگی که امروز با آنها دستبهگریبان هستید از اولین سالهای زندگی با شما بودهاند.
این والدین شما هستند که باعث میشوند خود را فردی شایسته یا بیکفایت، ابله یا باهوش، کارآمد یا درمانده، بیارزش یا دوستداشتنی ببینید و کسانی که قصد دارید خوشحالشان کنید والدین شما هستند. نیاز به تأیید آنها چنان قوی است که ممکن است این سائق کسب پذیرش والدین تا مدتها بعد از مرگ آنها همچنان در فرد وجود داشته باشد.
سعی کنید چیزی که از والدین میخواستید را به یاد آورید. آیا به دنبال بخشش، به رسمیت شناخته شدن و تحسین آنها بودید؟ اکنون برایتان به چه معناست که با وجود محدودیتها؛ تواناییهای خاص و آرزوهایی که دارید والدینتان شما را بابت آنچه هستید تحسین کنند؟
ممکن است هرگز چنین تحسینی را از والدین خود دریافت نکرده باشد و مجبور باشید یاد بگیرید که خودتان هدیهی خودپذیری را به خود ارزانی کنید اما حداقل شما میتوانید این هدیه را به فرزندانتان بدهید.
وقتی هدیه پذیرش را به آنها میدهید، وقتی واقعاً آنها را میبینید، برایشان ارزش قائل میشوید و از آنها تقدیر میکنید در واقع یک زره روانشناختی به آنها هدیه میدهید که در تمام طول عمر از آنها مراقبت خواهد کرد.
والدین آینه هستند
والدین تمام دنیای کودک هستند. آنها منبع تمام آسایش و امنیت، از بین برنده ترس و درد هستند. والدین آینهای هستند که به این فرد جدید نشان میدهند چه کسی است.
کودک با دیدن لبخند والدین یاد میگیرد که جذاب است؛ از نوازش آنها یاد میگیرد که در امنیت است؛ از اهمیت دادن به گریههایش میآموزد که مؤثر و مهم است. اینها والدین درسهایی هستند که کودک در مورد ارزش خود فرامیگیرد و با آنها اساس عزتنفسش را بنا مینهد.
کودکانی که توسط والدین آرام نمیشوند، در آغوش گرفته نمیشوند، با آنها صحبت نمیشود، مورد توجه قرار نمیگیرند و دوست داشته نمیشوند، درس دیگری در مورد ارزش خود میآموزند. آنها یا میگیرند که کسی صدای آنها را برای رهایی از ناراحتی نمیشوند. آنها یاد میگیرند که درمانده هستند. یاد میگیرند اهمیتی ندارند و اینها اولین درسهایی هستند که در مورد عزتنفس پایین میآموزند.
ایجاد یک آینه مثبت برای فرزندان به این معنا نیست که هر کاری که آنها انجام میدهند را تأیید کنید یا اجازه دهید خانواده را در کنترل خود بگیرند. برای تربیت فرزندانی اجتماعی و منطقی که عزتنفس بالایی دارند راهحلی وجود دارد. برای این کار باید به فرزندان خود، به خودتان و به الگوهای ارتباطیتان نگاهی بیندازید.

گام اول ایجاد عزتنفس در کودکان
نگاهی دقیق به فرزندان بسیار دشوار است زیرا نگاه شما با ابرهای، امیدها و ترسها پوشانده شده است. ممکن است پسرتان شما را یاد خودتان، دوستتان یا فرزند دیگری بیندازد. برای آینده دخترتان آرزوهایی دارید.
این یک چالش است اما اگر بتوانید فرزند خود را با دقت ببینید پاداشی دریافت خواهید کرد و آن پاداش رابطهای است که لذتبخشتر است و انتظارات منطقیتر و تعارضات کمتری به همراه دارد. بهعلاوه به این طریق در بالا رفتن عزتنفس در کودکان خود سهمی خواهید داشت.
پیش از هر چیز باید بتوانید برای تقویت و رشد تواناییها و استعدادهای فرزندان خود این تواناییها و استعدادهای منحصربهفرد را بشناسید و به آنها کمک کنید ویژگیهای ذاتی خاص خود را بشناسند.
سپس باید رفتار آنها را با توجه به اینکه چه کسی هستند درک کنید. به عبارتی نباید به اشتباه صرفاً خجالتی بودن معمول را نشانه صمیمی نبودن تعبیر کنید. یا نیاز به تنهایی را طرد شدن بدانید. اگر رفتارها را در موقعیت ببینید حتی رفتار منفی نیز برایتان بیشتر قابلدرک و پیشبینی خواهد بود.
سوما نگاه دقیق به فرزندان به شما کمک میکند روی تغییر رفتارهایی تمرکز کنید که تغییرشان با اهمیت است یعنی رفتارهایی که برایشان آسیبی در پی دارد، رفتاری که آنها را از اجتماع دور میکند یا رفتاری که برای خانواده آزاردهنده است.
چهارم اینکه فرزندانی که احساس میکنند توسط والدین واقعاً دیده و درک میشوند میتوانند اصیل باشند. چنین فرزندانی مجبور نیستند به خاطر ترس از طرد شدن بخشی از وجود خود را پنهان کنند. اگر شما میتوانید تمام جنبههای فرزند خود را چه خوب و چه بد بپذیرید فرزندتان نیز قادر خواهد بود خودش را بپذیرد و این اساس عزتنفس بالا است.
تمرین؛ فرزند شما کیست؟
این تمرین به شما کمک خواهد کرد نگاهی به فرزند خود بیندازید و آنچه کشف میکنید را منطقی بدانید.
- به مدت یک هفته توصیفی از فرزند خود بنویسید. فرض کنید آن را برای کسی مینویسید که هرگز فرزند شما را ندیده است (مثلاً برای یک همکلاسی قدیمی یا یک فامیل دور). حتماً فرزند خود را بهطور کامل توصیف کنید. جنبههای جسمانی، اجتماعی، ذهنی و هیجانی او را در نظر بگیرید. دخترتان چه رفتاری در مدرسه دارد؟
وقتی تنها است از انجام چهکاری لذت میبرد؟ چه چیزی پسرتان را عصبانی یا خوشحال میکند و او را به چالش میکشد؟ او در انجام چهکاری بهترین است؟ و در چهکاری اصلاً خوب عمل نمیکند؟ چطور فرزندان نیازهایی مانند نیاز به امنیت، توجه و مهرورزی را برطرف میکند؟ چه جنبه از فرزندتان برای شما بسا ناخوشایند است؟ پسرتان چه شباهتهایی به شما دارد و شما چه تفاوتهایی با او دارید؟ آیا دخترتان در آزادی با رعایت چهارچوبها به بهترین نحو عمل میکند؟ آیا نظم را ترجیح میدهد یا بههمریختگی را؟ کیا از موسیقی، ورزش، طراحی، کتاب خواندن یا ریاضی لذت میبرد؟
تا حد امکان توصیف خود را با جزئیات بنویسید و در طول هفته به این جزییات بیفزایید. خواهید دید که نسبت به زمان تولد فرزندتان هر بار با دقت بیشتری در مورد او میاندیشید و مینگرید. ممکن است ویژگیهایی را بیابید که پیش از این متوجه آن نشدهاید یا شاید نظر قبلی خود را بازنگری کنید. بهعنوان مثال ویدا متوجه شد که او هنوز هم پسر شانزده ساله خود را یک فراموشکار و حواسپرت میبیند زیرا وقتی پسرش ۱۲ ساله بود همیشه در را به هنگام بیرون رفتن از خانه باز میگذاشت. او همیشه ناهار مدرسه خود را در سرویس مدرسه فراموش میکرد، پیراهنش را در زمینبازی جا میگذاشت با تکالیفش را در مدرسه اشتباهی انجام میداد. وقتی او نامه توصیفی فرزندش را مینوشت متوجه شد که پسرش بسیار تغییر کرده است. او در خانه مسئولیتپذیر شده بود، در تکالیف مدرسه بهتر عمل میکرد، بعد از مدرسه مشغول کار شده بود و پول ماشینش را خودش پرداخت میکرد. او تقریباً دیگر مانند دوازده سالگیاش حواسپرت نبود.
برای اینکه به توصیف فوق جزئیات بیشتری را اضافه کنید از کسانی مانند معلمهای دوستان یا دوستان خودتان که فرزند شما را میشناسند بخواهید او را توصیف کنند. وقتی ببینید آنها ویژگیهایی را توصیف میکنند که تاکنون آنها را ندیدهاید شگفتزده خواهید شد. ممکن است آنها دختر شما را فردی با ویژگیهای یک رهبر یا فردی که کار گروهی را بهخوبی انجام میدهد توصیف کند. ممکن است او را فردی یاریدهنده، حساس یا شوخطبع توصیف کنند. از توصیفات آنها بهعنوان یک فرصت طلایی برای کشف استعدادهای فرزندتان بهره ببرید. به دنبال بذر تواناییهای بالقوه او باشید. محدودیتها، عادتهای آزاردهنده و منابع تعارض او را صادقانه بپذیرید.
- اکنون توصیف خود را بهطور کامل بخوانید و زیر ویژگیهای مثبت و منفی فرزندتان خط بکشید. میتوانید و فهرست را تهیه کنید. اولین فهرست، ویژگیهای مثبت، استعدادها، تواناییها، علاقهمندیها و تواناییهای بالقوهای که میخواهید آنها را رشد دهید را نشان میدهد. در فهرست روم ویژگیهای منفی، محدودیتهای مشکلات احتمالی و عادتهای ناخوشایند را یادداشت کنید.

گام دوم ایجاد عزتنفس در کودکان – دیدن ویژگیهای مثبت
در ابتدا به فهرست ویژگیهای مثبت نگاهی انداخته و از بین آنها دو یا سه مورد که قصد دارید همین حالا آنها را تقویت کنید انتخاب کنید. مطمئن شوید که این ویژگیها واقعاً نقاط قوت یا تواناییها با استعدادهای خاصی هستند که پیش از این نیز در فرزندتان وجود داشتهاند نه چیزهایی که دوست دارید فرزندتان داشته باشد. هر بار که این رفتار را تقویت میکنید (از طریق تحسین کردن، پاداش دادن یا به رسمیت شناختن) باعث میشوید فرزندتان بیشتر تمایل به تکرار دوباره آن داشته باشد. تقویت ویژگیهای واقعاً مثبت راهبرد مهمی در ایجاد عزتنفس در کودکان است. سه اقدامی که میتوانید برای تقویت ویژگیهای مثبت انجام دهید را در ادامه میخوانید:
- در بسیاری از شرایط مختلف به نمونههایی از تواناییها (استعدادها، مهارتها، علاقهمندیها و غیره) توجه کنید. فرزند شما چگونه این تواناییها را در مدرسه بروز میدهد؟ در خانه چطور؟ این موارد را به او گوشزد کنید زیرا ممکن است فرزندتان قادر نباشد اینها را در خود ببیند. مثلاً بگویید «مطمئناً تو توانایی حل مسئله خوبی داری.» «تو گلها را مانند یک هنرمند واقعی تزئین میکنی؛ واقع زیبا است.» حتماً تعادل و هماهنگی جسمانی بالایی داری که چنین خوب از درخت بالا میروی.)
- در موقعیتهایی که مکرراً به وجود میآید فرزند خود را تحسین کنید. و فراموش نکنید تواناییهای او را در مقابل دیگران تحسین کنید. کارها، مدالها، داستانها یا مجسمههای فرزندتان را به نمایش بگذارید. موقعیتی که فرزندتان در دوراهی قرار گرفته و آن را با توانایی حل مسئله خود پشت سر نداشته را برای دیگران تعریف کنید. توضیح دهید که چقدر او خلاق، صبور، مصمم یا نوآور بوده است. فرزندتان را قهرمان داستانی کنید که برای دیگران بازگو میکنید.
- به فرزند خود فرصتی بدهید تا توانایی خود را مکرراً به نمایش بگذارد زیرا او برای اینکه توانایی خود را افزایش دهد، اثبات کند و سپس آن را تقویت نماید تا بتواند روی آن حساب کند نیاز به فرصتهای زیادی دارد. برای اینکه کودک هر یک از تواناییهای خود را افزایش دهد نیاز به تمرین بسیار دارد. حال میخواهد این مهارت شنا کردن، کتاب خواندن یا اندیشیدن باشد.
این سه اقدام رفتار مثبت را تقویت میکند و به این ترتیب فرزندتان میآموزد که برای این استعدادها ارزش قائل شده و خود را در این حوزههای خاص زندگی توانمند ببیند. حتی زمانی که فرزندتان با زمینههای دیگر زندگی دستبهگریبان است باز هم احساس خوبی خواهد داشت زیرا در مسائل دیگر احساس خوب مضاعف دارد.
بعد از اینکه این رفتارها را به مدت دو هفته تقویت کردید به فهرست خود بازگردید و دو یا سه مورد دیگر را انتخاب کرده و آنها را نیز به همین طریق تقویت کنید. به این ترتیب چیزی نمیگذرد که به یافتن ویژگیهای مثبت فرزند خود در زندگی روزمره عادت خواهید کرد. از آنجایی که شما فرزند خود را به شیوهای مثبت میبینید او نیز خود را به همین طریق خواهد دید. این صدای والد درونی شده – صدایی که عزتنفس در کودکان را تغذیه یا تخریب میکند- با تقدیر و تحسین شدت مییابد و فرزندتان توانایی تغذیه عزتنفس خود را افزایش خواهد داد.

گام سوم ایجاد عزتنفس در کودکان – دیدن ویژگیهای منفی
هر عملی که فرزندتان انجام میدهد تلاشی است برای رفع نیازهایش. حال میخواهد این رفتار در رفع نیازهای او مؤثر باشد یا نه چه قابلقبول باشد و چه نپذیرفتنی.
کودکی که با خواهر و برادرانش دعوا میکند، خود را به شیوه بسیار بدی ابراز میکند، مثل یک بچه صحبت میکند یا رفتار ناپسندی دارد در واقع به چیزی نیاز دارد. شاید این چیز توجه بیشتر باشد یا فشار کمتر یا شاید هم چالش بیشتری میخواهد. ممکن است نیاز باشد برای پسری که سرکش شده است محدودیتهای پایدارتری تعیین کنید. یا شاید نیاز باشد انتخابهای بیشتری در اختیارش قرار بگیرد.
شاید دختری که غر میزند یا بهانه میگیرد نیاز دارد مادرش برای لحظهای فقط به او توجه کند تا بتواند آنچه واقعاً میخواهد را بیان نماید و به دنبال آن احساس کند که مادرش حرف او را شنیده است. در بسیاری از موارد اگر بتوانید نیاز آن لحظه فرزند خود را تشخیص بدهید میتوانید به او کمک کنید نیاز خود را به شیوه مناسبتری برطرف کند.
تمرین زیر را انجام دهید. در مورد هر یک از مواردی که در فهرست ویژگیهای منفی نوشتهاید سه سؤال زیر را از خود بپرسید:
- این رفتار چه نیازی را نشان میدهد؟
- آیا میتوانم به دنبال این رفتار یک ویژگی مثبت را ببینم؟
- چطور میتوانم به فرزندم کمک کنم این ویژگی را ابراز کند و نیازهایش را به روش مثبتتری برطرف نماید؟
والدی دختر خود را «لجباز، زورگو، نامنعطف و خودرأی» توصیف میکرد. در ابتدا او به دنبال و بازی بود که دخترش با این رفتار قصد داشت آن را بیان کند. او متوجه شد دخترش بهشدت را دارد رویدادهای اطراف خود را کنترل کند. والد او بهجای اینکه به رفتار او برچسب منفی «لجباز و نامنعطف» بزند آن را به شیوه مثبتی در نظر گرفت. او فرزند خود را دختری مصمم و مستقل میدید که نظرات محکمی در مورد چگونگی رویداد مسائل دارد. بعد از اینکه کمی به این مسائل اندیشید تصمیم گرفت به سه شیوه به فرزندش کمک کند استقلال خود را ابراز کرده و نیاز به کنترل را در خود برآورده سازد.
- تصمیم گرفت در صورت امکان برای او حق انتخاب قائل شود. («آیا میخواهی تکالیف مدرسهات را اکنون انجام دهی یا بعد از شام؟» «تو میتوانی یک ساعت تلویزیون تماشا کنی. انتخاب برنامه تلویزیونی با خودت است.»)
- تصمیم گرفت نحوه ابراز مثبت و صحیح تصمیمگیریها و استقلال او را تقویت کند. («وقتی چیزی را میخواهی تا به آن نرسی کارت را رها نمیکنی و من این ویژگی را دوست دارم.»)
- تصمیم گرفت به دخترش نشان دهد که متوجه است چقدر پذیرفتن ناامیدی برایش دشوار است. («خیلی توان میخواهد که وقتی سایر بچهها از تو خیلی بزرگتر هستند باز هم به تلاش خود ادامه دهی. من واقعاً متأسفم که موفق نشدی.»)
البته مصمم بودن این دختر باعث نمیشد همیشه مسائل طبق میل او پیش برود. گاهی مجبور بود با وجود حس استقلالطلبی باز هم با دیگران همکاری کند اما وقتی کودکان میبینند که والدینشان آنها را شناخته و میپذیرند و تلاشها و مشکلاتشان به رسمیت شناخته میشوند پذیرش ناامیدی و ناکامی برایشان سهلتر میشود.
والدین مانی میدیدند که او نمیتواند بهراحتی یکجا بنشیند و تکالیفش را انجام دهد با پیانو تمرین کند. او همیشه در تکاپو بود و با خواهرش دعوا میکرد با دنبال بهانهای میگشت تا از جایش بلند شود و بازیگوشی کند.
مانی قصد داشت با این رفتار خود چه نیازی را ابراز کند؟ در واقع مانی انرژی جسمانی و روانی زیادی داشت. به همین دلیل برایش سخت بود «یکجا آرام بنشیند». او نیاز داشت بعد از مدرسه جنبوجوش داشته باشد. والدینش دریافتند بهجای اینکه انرژی او را یک مشکل بدانند روشی برای ابراز مثبت آن بیابند. اگر او فرصتی مییافت تا بعد از مدرسه واقعاً فعالیت داشته باشد بهتر میتوانست بعد از شام پای تکالیفش بنشیند. والدین مانی تصمیم گرفتند تغییراتی به وجود آورند تا مطمئن شوند او راهی مثبت برای ارضای نیاز به استفاده از انرژی خود دارد بنابراین او را تشویق کردند تا بعد از مدرسه وارد تیم فوتبال شود و به این طریق سبک پرشور بازی او مورد تقدیر واقع شود و موفقیتش در ورزش اعتمادبهنفس و عزتنفس بهتری برای او به ارمغان آورد. بهعلاوه به مانی اجازه دادند تا هنگام انجام تکالیفش استراحت کند زیرا او نمیتوانست بیش از نیم ساعت یکجا بنشیند. در واقع او بعد از اینکه استراحت میکرد میتوانست در فرصت کمتری کار بیشتری انجام دهد زیرا تمرکزش بیشتر میشد. او بهجای اینکه کلاس پیانو برود در کلاس نواختن طبل ثبتنام کرد و در روزهای پایان هفته در کلاس جودو تمرین میکرد. در آنجا او نظم و کنترل را یاد میگرفت و همزمان نیز انرژی خود را به شیوه مثبتی تخلیه میکرد.
برخی از رفتارها باید نادیده گرفته شوند. یکبار دیگر به فهرست ویژگیهای منفی نگاه کنید. آیا واقعاً برخی از این موارد سلیقهای، بر اساس ترجیحات یا سبک شخصی هستند؟ اگر چنین است وقت و انرژی خود را بیهوده صرف این مسائل نکنید. بهتر است آنها را به حال خود رها کنید. یک بچه خجالتی، هرگز با غر زدن یا تذکر دادن اجتماعی نمیشود. کاری به مدل مو، سبک لباس پوشیدن، موسیقی مورد علاقه و … نداشته باشید. چنگ انداختن به چنین مواردی تغییری را به دنبال نخواهد داشت. در عوض ممکن است فقط رابطه خود را با فرزندتان خراب کنید. ممکن است برخی از رفتارهای فرزندتان که شما را آزار میدهد مربوط به سن او یا فرهنگی باشد که در آن بزرگ شده است. بهعنوان مثال پسرهای هشت ساله از قهرمانانی که رفتار مردانهای دارند تقلید میکنند. دختران دوازده ساله اغلب بسیار جذب جنس مخالف میشوند. نوجوانان معمولاً از محدودیتهای خود پا را فراتر میگذارند تا به استقلال دست یابند. غر زدن برای ظاهر یا نحوه چیدمان اتاق نوجوانان تنها تعارض بیشتر و تغییر کمتری به دنبال دارد بنابراین محدودیتها را زمانی اعمال کند که قصد دارید از فرزند خود محافظت کنید اما در حالت کلی روی مسائل مهمتر تمرکز کنید.

گام چهارم ایجاد عزتنفس در کودکان – کودک بازتابی از خود شما
ممکن است فرزندتان شما را به یاد گذشته با حال خودتان بیندازد. اگر فرزند شما ویژگیهای منفی دارد ممکن است بهشدت نسبت به آنها حساس باشید. شما بهعنوان یک والد باید دقت کنید که در تله تمرکز بر رفتارهای منفی که سلیقهای یا ترجیحات فردی هستند یا مواردی که فرزندتان کنترلی روی آنها ندارد نیفتید.
آناهیتا در گذشته یک کودک چاق بود. بعد از سالها رژیم گرفتن در نهایت توانست وزن خود را پایین نگه دارد و به خود افتخار میکرد که میتوانست لباس سایز کوچک به تن کند. وقتی دختر او هیوا در سن هشت سالگی شروع به چاق شدن کرد، آناهیتا بهسختی میتوانست هر بار که دخترش غذا میخورد غر نزند و به او تذکر ندهد؛ بنابراین کاری کرد تا غذاهای مضر را از خانه دور کند و در عوض غذاهای سالمی بپزد اما متوجه شد که هیوا نیز مانند خودش واقعاً درگیر مسئله اضافه وزن شده است.
اگر فرزندان شما از ویژگیهای مثبتی که دارند بهره نبرند یا به چیزهایی که تواناییاش را دارند دست نیابند ممکن است واکنش شدیدی از خود نشان دهید. در تقویت ویژگیهای مثبت فرزندی که بسیار شبیه خود شما است به تفاوتهای او در ابراز متفاوت این شباهتها توجه کنید. بهعنوان مثال کیانا مانند مادرش فردی باهوش بود که در مدرسه عملکرد خوبی داشت اما در مقایسه با مادرش علاقه بیشتری به درس علوم داشت تا درس تاریخ و در مهارتهای گفتاری توانمندی بهتری از خور نشان میداد تا مهارتهای نوشتاری. این تفاوتها باید مورد توجه قرار بگیرند و تقویت شوند. تمام بچهها میخواهند که منحصربهفرد دیده شوند و احساس کنند که اجازه دارند به روش خودشان بزرگ شوند.
گام پنجم ایجاد عزتنفس در کودکان با گوش دادن به آنها
کیانای شانزده ساله میگوید «من هیچ حرفی را به مادرم نمیگویم زیرا من را ناامید میکند. من هر وقت از مدرسه برمیگردم او معمولاً در حال پیام دادن یا کار کردن با گوشی موبایلش است. او از من میپرسد روزم چطور گذشت اما من میبینم که واقعاً به حرفهای من گوش نمیدهد. البته او میگوید میتواند هم پیام دهد و هم به حرفهای من گوش دهد اما من میدانم که مزخرف میگوید. گاهی وسوسه میشوم به او بگویم که من را دزدیدهاند و با چاقو به من حمله کردهاند تا ببینم اصلاً سرش را از گوشیاش برمیدارد یا نه. گاهیاوقات او از جایش بلند میشود و به سمت آشپزخانه میرود تا درست وسط «حرفهای من» شروع به درست کردن شام کند. او واقعاً من را از خودش بیزار میکند.
تنها مادر کیانا اینطور نیست. بسیاری از والدینی که نیت خوبی دارند به هنگام گوش دادن توجه کاملی به فرزندان خود ندارند. در واقع آنها از محل کار به خانه بازمیگردند و در خانه هم چیزهای زیادی وجود دارد که توجه فرد را به خود جلب میکند: مواردی مانند فرزندان دیگر، کارهای خانه، تلفن، حیوانات خانگی. یا حتی ممکن است فرد آنقدر خسته باشد که شنونده خوبی نباشد.
با این حال برای عزتنفس در کودکان خود ضروری است که وقتی برای گوش کردن به حرفهای او بیابید و به شیوهای به او گوش دهید که نشان دهد حرفهایش برایتان جذاب و بااهمیت است. وقتی دست از کار خود میکشید و به حرفهای فرد گوش میدهید در حقیقت به آن فرد میگویید «تو مهم هستی و آنچه میگویی برای من اهمیت دارد. تو نیز برای من اهمیت داری.»

چگونه به حرفهای فرزند خود گوش دهیم؟
- مطمئن باشید که برای شنیدن حرفهای او آمادگی دارید. ممکن است نیم ساعت زمان نیاز داشته باشید تا بعد از بازگشت از محل کار احساس آمادگی کنید. شاید نگران دندان خراب خود باشید یا شاید جذب صفحه ورزشی روزنامه شوید. ممکن است در حال پاسخ به برخی از نامههای کاری باشید بنابراین باید بتوانید به برخی از نیازهای خود توجه کنید تا بتوان شنونده خوبی باشید.
- کاملاً به فرزندتان توجه کنید. حتی اگر قرار باشد پنج دقیقه بعد از اینکه فرزندتان از مدرسه بازگشته است و قبل از اینکه سراغ بازی برود تلفن را کنار بگذارید یا کامپیوتر را خاموش کنید این کار را انجام دهید و به حرفهای او کاملاً توجه کنید.
- آنچه تمرکزتان را به هم میزند به حداقل برسانید. اگر تلفن زنگ میزند سریعاً پاسخ تلفن را داده و به شخص پشت تلفن بگویید که بعداً با او تماس میگیرید. به بچههای دیگر بگویید اکنون من و دانیال داریم با هم صحبت میکنیم؛ کمی بعد به تو کمک میکنم لباس خود را پیدا کنی. وقتی فرزند شما میخواهد در مورد موضوعی شخصی یا خجالتآور صحبت کند نیاز به حریم خصوصی دارد و از فرزندان دیگر فاصله بگیرد. اگر نمیتوانید عوامل حواسپرتی را از بین ببرید این مسئله را به فرزند خود بگویید و برنامهای بچینید تا بعداً با او صحبت کنید. من نگران مینا هستم. یک ساعت است که از زمان بازگشتش از مدرسه به خانه گذشته ولی هنوز نرسیده است. به همین دلیل الآن نمیتوانم بهخوبی به حرفهایت گوش دهم پس اجازه بده بعد از شام برای صحبت کردن وقت بگذاریم.
- یک شنونده فعال باشید. سؤال بپرسید، موقعیتها را برای خود روشن کنید، واکنش نشان دهید و به فرزند خود نگاه کنید. به هر نحوی به دختر خود نشان دهید که به داستان او اهمیت میدهید. نام دوستان و حیوانات خانگی آنها را به خاطر داشته باشید. پی گیر اتفاقی که در روز قبل برایش افتاده بود باشید. به این ترتیب او احساس میکند با اهمیت است زیرا شما به حرفهای او گوش میدهید و نگرانیهایش را به خاطر دارید.
- از فرزند خود دعوت به صحبت نمایید. برخی از کودکان بهمحض اینکه والدین خود را میبینند شروع به حرف زدن میکنند. آنها حرفهای زیادی برای گفتن دارند و خیلی صحبت میکنند اما ممکن است در خانوادههای بزرگ حداقل یک فرزند در یافتن زمانی برای صحبت مردن مشکل داشته باشد. حتی اگر این کودک از شما توجه نخواهد ممکن است هنوز هم به نیاز داشته باشد. زمان خاصی را فقط برای صحبت کردن با او اختصاص دهید. با پرسیدن الآن باز پاسخ، بحث را شروع کنید. سپس منتظر بایستید تا فرزندتان حرفهایش را بزند. این لحظه در مورد نمرات ضعیف یا اتاق بههمریختهاش صحبت نکنید و از او شکایت نکنید.
به چه چیزهایی گوش دهیم
- به نکته داستان فرزندتان گوش دهید. همانطور که پسرتان با شما صحبت میکند از خود بپرسید «به چه دلیل این مسئله برای او مهم است؟ او قصد دارد چه چیزی به من بگوید؟ آیا او دارد در مورد برنامه آیندهاش با من صحبت میکند؟ یا قصد دارد موفقیت خود را در جا مسئله بیان کند؟ آیا قصد دارد بگوید قوی و شجاع است؟ یا اینکه شرمگین، عصبانی و سردرگم است؟» به نکته داستان او بازخورد نشان دهید و حواس خود را با جزئیات پرت نکنید.
سوده که چهارده ساله است با مادرش در مورد روزی که در مدرسه سپری کرده صحبت میکند. او خیلی هیجانزده است و در هر دقیقه هزار کلمه میگوید. «من در زنگ دوم دیر سر کلاس رسیدم زیرا کتاب ریاضیام را در کلاس هنر فراموش کرده بودم. به همین دلیل معلم به من گفت مجبورم در وقت ناهار روی سؤالات ریاضی کار کنم. این کار واقعاً بد بود زیرا به این طریق نمیتوانستم کیان را که پول زیادی به من بدهکار بود پیدا کنم. اکنون من در دوراهی مانده بودم؛ از یک طرف از دست دادن پول ناهار و از طرفی گذشتن وقت ناهار؛ بنابراین تصمیم گرفتم به باشگاه بروم و سعی کنم ژاکتی که دیروز آنجا جا گذاشته بودم را پیدا کنم. در آنجا پسری را دیدم که داشت به تنهایی بسکتبال تمرین میکرد. آنجا نشستم و مدتی او را تماشا کردم و به نظر میرسید او هم دوست دارد مخاطبی داشته باشد برای همین من هم نشستم. بعد از مدتی ما شروع کردیم به صحبت کردن و من به او گفتم که چطور ناهارم را از دست دادم و ژاکت خود را فراموش کردم. به هر حال او یک نوشابه داشت که با هم آن را خوردیم امیدوارم او از من خوشش آمده باشد.»
وقتی مادر سوده به این داستان گوش میدهد احتمالاً بهراحتی نکته آن را از دست میدهد. ممکن است او نگران فراموشکاری سوده شده باشد (فراموش کردن کتاب ریاضی و ژاکتش!) ممکن است از دست او عصبانی شود که چرا امتحانش را از دست داده است. ممکن است به خاطر نخوردن غذایش، پول قرض دادن به کیان، گرسنه ماندن، گرم گرفتن با پسری که در باشگاه بوده است و سایر چیزها ناراحت شده باشد اما در هر حال نکته داستان سوده این بود که با پسر خوبی آشنا شده است. او هیجانزده بود و میخواست هیجان خود را با مادرش سهیم شود.
- فکر نکنید. قرار است مشکلی را حل کنید. دشوارترین چالش در گوش دادن به فرزندان این است که آنها را نصیحت نکنیم، پیشنهاد ارائه ندهیم و یا مشکلی را حل نکنیم. میدانید چقدر آزاردهنده است وقتی با کسی صحبت میکنید او میان حرف شما بپرد و راهحلی ارائه دهد. احساس میکنید دیگر نمیتوانید ادامه حرفتان را بگویید. نمیتوانید احساسات خود را تخلیه کنید یا جزئیات ناراحتکننده مشکل خود را بهطرف مقابل بگویید. علاوه بر این فرصت یافتن حل مسئله از شما نیز گرفته میشود. با این حال بسیار شایع است که وقتی فرزندان با مشکلی روبرو میشوند والدین خیلی زود وسط حرف آنها بپرند و راهحل ارائه کنند. در این صورت یا میخواهید «مشکل را حل کرده و اوضاع را بهتر کنید» یا میترسید که فرزندانتان بسیار کم سن یا کمتجربه هستند آنقدر که نمیتوانند خودشان به راهحلی دست یابند. عجیب اینجا است که فرزند شما چندان هم به دنبال راهحل نیست بلکه فقط میخواهد تجربه خود را با شما سهیم شود.
بعد از اینکه وقت زیادی به فرزند خود دادید تا خود را تخلیه کند اگر شرایط خوب بود میتوانید به او کمک کنید تا راهحل را بیابد. اگر او قادر است خودش مشکل را حل کند بهتر است برای افزایش عزتنفس در کودکان اجازه دهید خودش این کار را انجام دهد تا اینکه شما مشکل را برطرف نمایید. بهعلاوه ممکن است آن مشکل راهحلی نداشته باشد یا بعدها بعد از اینکه فرزندتان احساس ناامیدی کرد یا انرژی کمتری داشت راهحل آن را بهتر پیدا کند.
- به احساسات او گوش داده و به آن واکنش نشان دهید. وقتی به دختر خود گوش میدهید نه تنها باید به کلماتی که میگوید توجه کنید بلکه به احساساتی که از خود بروز میدهد نیز دقت کنید. بهعلاوه به حالت بدنی و لحن صدای او دقت کنید. آیا او هیجانزده و خوشحال است؟ آیا دلسرد یا پژمرده به نظر میرسد؟ آیا به هنگام صحبت مدام جنبوجوش دارد یا با ترشرویی روی مبل دراز میکشد؟ بنابراین همانقدر که به داستان او دقت میکنید به احساسات او نیز واکنش نشان دهید. میبینم که به خاطر مهمانی بسیار هیجانزدهای و نمیتوانی یکجا بنشینی. چرا این مهمانی برای تو اینقدر خاص است؟ اغلب ضرورت دارد برای یک کودک کم سن کمک کنید تا کلماتی برای توصیف احساساتش پیدا کند «به نظر میرسد که انگار عصبانی هستی زیرا نوبت به تو نرسید. آیا احساس عصبانیت و ناراحتی میکنی؟»
مطالعهی کتابهای تربیت جنسی کودکان از تولد تا 9 سالگی، راهنمای گامبهگام رابطه مادر و کودک، لجبازی کودکان و والد متفکر، کودک متفکر را به شما پیشنهاد میکنیم.