جنبهای از درمان اختلالهای ذهنی که اغلب نادیده گرفته میشود ارتباط بین ذهن و بدن است که در مدیتیشن میتوان آن را به دست آورد. ذهن یا اراده آزاد میتواند برنمود جسمی بیماری تأثیر بگذارد. مورد مشهور بازیگر “رادوی یول برینر” که مدتها در فیلم پادشاه و من میدرخشید، کسی که ظاهراً با استفاده صرف از اراده مقابله با سرطانش آن را چند دهه عقب راند، بسیاری از آدمها را که از قدرت بینظیری که ذهن میتواند بر بدن اعمال کند آگاه کرد. آدمهای مذهبی، تمرین کنندگان یوگا و مدیتیشن (meditation) و پیروان فرهنگهای شرقی با قدرتهایی که بر بیماریهای روانی و تأثیر آنها بر بدن اعمال میکند آشنا هستند. قدرتهایی که بهندرت مورد بررسی علم پزشکی غربی قرارگرفته است.
هربرت بنسون از دانشکده پزشکی هاروارد، محققی پیشرو در رشته پزشکی و در قدرت ذهن برای استفاده از واکنش آسودگی است که واکنش جسمی بدن به مدیتیشن ناشی از ذهن است. این امر را معمولاً تمرین مدیتیشن یا تمدد اعصاب پیشرونده به انجام میرساند. در حال حاضر بنسون در مورد تأثیرات دعا خواندن بررسی میکند. در کتاب جدیدش به نام شفابخش جاودانه: قدرت و زیستشناسی اعتقاد، به پژوهشی اشاره میکند که بر روی 92000 نفر در ناحیه واشنگتن در مری لند که هر هفته یک یا چند بار به کلیسا میرفتند صورت گرفته است. این گروه از آدمها 50 درصد کمتر از دیگران دچار مرگ ناشی از بیماری کرونری قلب میشدند و 53 درصد کمتر از عموم خودکشی میکردند.
در سال 1989 چند گزارش رسانهای عمده منتشر شد که موضوع ارتباط احتمالی بین معنویت و سلامت روان را بررسی کردند. با هرگونه نتیجهگیری خیلی فاصلهداریم. مثل مورد مصرف دارو، هرگونه ظرفیت تأثیرگذاری معنویت تحت تأثیر برداشت فرد از آن است. در این مورد ساختار مغز ممکن است وضوح مسئله را بازهم سختتر کند. دو نیمکره مغز دو شیوهی نگاه به جهان و فهم آن را به دست میدهند. راست تلاش میکند کل را ببیند و چپ به تجربههای مشخص فرمان میراند. این امر به شیوههای متفاوت نگاه مفاهیم مجرد مثل مفهوم قدسی منجر میشود.
نیمکره چپ خدایی از کلمه را ترجیح میدهد. آدمهایی که نیمکره چپ مسلط دارند کلمه را مقدس میشمارند. آنطور که جری فالول میگوید: «فرمان همان فرمان است» و روایت پیروز است. خدا موضوع پیروزی است و بهشت پاداشی است مملو از شادی و برای همهچیز مقصودی است، مقصود نهایی. اینها با گفتن ذکر بیشتر به آرامش میرسند.
راست مغزها تجربه را خیلی عزیز می شمرند. آنها مایلاند که خود را در قالب خدا جا دهند و همه و همهچیز را چون بخشی از خلقت خدا بدانند. برای آنها خدا صرفاً وحدت وجود است و آن رازی مداوم است. بهشت راست مغزها فقط بخشی از وحدت وجود است.
متأسفانه طرفداران این دونقطه نظر اغلب بر سر اینکه حقیقت چیست رودرروی هم قرار میگیرند، اما در تلاش برای غلبه بر دیگری هر طرف نکته اساسی را نادیده میگیرد. هر دو توافق دارند که خدا چیزی است که بزرگتر از آن قابلتصور نیست؛ اما در انسانها کل اندیشه محدود به زبان، زمینه و تواناییهای معنایی مغز است. محدودیتی که ناتوان از تعریف چیزی است که ورای کل اندیشه است. بهجای مجادله کردن و در مواردی کشتن یکدیگر بر سر اندیشههای مختلف درباره خدا میتوانیم تلاش کنیم دو نهاد یعنی همان دو نیمکره را کنار هم بگذاریم. بعد میتوانیم حداقل شیوه بهتری برای اندیشیدن درباره قادر مطلق و درباره گیتی و جایگاهمان در آن بیابیم.
گرچه مغز ممکن است در درک چنین افکاری پیچیدهای قدرتمند باشد، مستحق استراحت گاهبهگاه نیز هست چراکه وقتی مغز بیشازحد فعالیت میکند خسته میشود. برای مغز تأسفبار است که به خواب رفتن استراحت مطلق را فراهم نمیکند. مغز به دریافت محرکهای محیط و بدن حتی در مدت خواب ادامه میدهد، درعینحال ذخیره مداومی از رؤیاها را به وجود میآورد.
برای تقویت سلامتی و بهروزی باید به مغز کمک کنیم استراحت کند. یکراه تحقق آن از طریق مدیتیشن است. مدیتیشن نوعی هشیاری متمرکز است که با نشستن خاموش و برگرداندن توجه به درون به دست میآید. در مدیتیشن افکار، احساسات و ادراکات در نظر گرفته میشوند و بعد به کناری نهاده میشوند. قضاوت در مدیتیشن در تعلیق قرار میگیرد و توجه فقط به موضوع مدیتیشن معطوف میشود. بعضی از آدمها کلمه یا عبارتی را انتخاب میکنند تا با صدای بلند به خودشان بگویند.
برخی دیگر در مدیتیشن بر نگاه به یک شی مثل شمع یا تصویر تمرکز میکنند. منطق و زبان به کنار زده میشود. عوامل تفرقه حواس نادیده گرفته میشود. بهتدریج ذهن خاموش میشود و سطوح ژرفتر در دسترس قرار میگیرند. بدن در حالت مدیتیشن واکنشی فیزیکی میدهد. فعالیت سیستم اعصاب سمپاتیک کاهش مییابد و سوختوساز کند میشود. ضربان قلب، فشارخون و آهنگ تنفس سقوط میکند و رسانایی الکتریکی پوست و جریان خون بالا به تسکین دردهای مزمن و سردردهای میگرن و تخفیف افسردگی و اضطراب کمک میکند. در مدیتیشن خود فعالیت الکتریکی مغز نیز تغییر میکند. بهجای پشتیبانی طوفانی از سیگنالهای غیرمتمرکز، تعداد زیادی نورونهای مغز در هماهنگی دلپذیری آتش میکنند.
برای اینکه معنویت را در زندگی خود لمس کنید برای خود رسالتی بیابید، تعهدی به یک باور که ذهن و روح را متمرکز کند. بهترین نسخه برای مصائب ما فعالیت ثابت و تحریککننده است. مغز را در حالتی از تغییر، جریان، تائید و انتظار مداوم نگه میدارد و ازاینرو غوغا، شکنندگی، خود ناباوری و سکون را کاهش میدهد.
در مدیتیشن دعا کردن در حالت تمرکز ذهن و جسم ما را به بسط تدریجی آگاهی میرساند. هنگامیکه دعا میکنیم از واژهها، اراده، قلب و مقصود خود برای رفتن به آنسوی ذهنمان استفاده میکنیم. ما در مدیتیشن واژههایی مقدس را به زبان میآوریم تا معبری را بگشاییم که از طریق آن خدا را تجربه کنیم. برای حرکت در مسیر معنویت باید با اشتیاق به پذیرا شدن، رها کردن مقاومت خود و باورهای حقبهجانب خودمان بهمنظور تجربه چیزی تازه مدیتیشن را آغاز کرد.
در مدیتیشن چرا پذیرا شدن را آغاز میکنیم؟ زیرا بسیاری از ما خود را خاموش کردهایم. بستهشدهایم و خبر نداریم که خدا را کنار گذاشتهایم. هنگام دعا در مدیتیشن خدا را با هر اسمی یا شکلی تصور میکنیم، قدرت برتر، نور درون، نیروهای زمین یا طبیعت. از او میخواهیم در کنارمان باشد و خود را بر ما آشکار کند تا ما را از قدرت، عشق و مهربانی خود پر کند. کمکم جاری بودن او را در جسم و قلب و ذهن خود به هنگام مدیتیشن احساس میکنیم. هر شب که برای مدیتیشن آماده میشوید، بیوقفه نزد خدا دعا کنید. سکوت را با اشتیاق خود هنگام دعا در مدیتیشن بشکنید. نزد خدا گریه کنید همانطور که در آغوش مادر یا پدرتان ممکن بود گریه کنید.
[kkstarratings]