شاید یکی از اولین پرسشهایی که به ذهن فردی که پی به بیوفایی میبرد، میرسد، این باشد که چرا این اتفاق افتاد؟ چرا همسرم به من بیوفایی کرد؟
البته به راحتی نمیتوان به این پرسشها پاسخ داد. دلیل بیوفایی برخی افراد، به گذشته برمیگردد، مانند سابقه بیوفایی والدین یا طرز تفکری که زن یا مرد راجع به جنس مخالف دارد.
مردانی که فکر میکنند، زنان را باید شکار کرد و زنانی که فکر میکنند، بدون مردان هیچاند، احتمال بیوفایی در آنها بالا است. در مورد برخی دیگر نیز ریشه بیوفایی در خود ازدواج نهفته است.
این مسئله که چرا بیوفایی اتفاق میافتد از اهمیت خاصی برخوردار است. به دلیل آنکه اگر فرد علت آن را بداند، متوجه میشود که چه کاری باید انجام دهد.
در واقع این مسئله به همان اندازه که برای فردی که پی به بیوفایی برده اهمیت دارد برای فرد بیوفا و فرد سومی مرتبط با بیوفایی نیز مهم میباشد.
همه روابط فرازناشویی یکسان نیستند، رابطه زناشویی ممکن است دربرگیرنده هیجانات شدید و همراه یا بدون رابطه جنسی باشد. رابطه جنسی با نفر سوم میتواند بخشی از دلبستگی هیجانی باشد و نیز ممکن است با دلبستگی عاطفی همراه باشد.
گروهی معتقدند اگر وجود رابطه اثبات شد، در صورتی که همراه با عشق یا رابطه جنسی مخفیانه باشد، بیوفایی محسوب میشود.
فرد هامفری، روانشناس (۱۹۸۷)، سالها به مطالعه در زمینه رابطه جنسی فرازناشویی و بیوفایی پرداخت. او پیشنهاد کرد که برای فهم بهتر میتوان برخی عوامل زیر را در نظر گرفت:
اینکه رابطه چه مدت ادامه داشته، یا اینکه با یک نفر بوده یا بیشتر؟ این موارد میتواند در فهم این موضوع که تا چه حد خیانت و این روابط عمیق بوده است مفید باشد.
برای برخی از افراد که مورد خیانت قرار گرفتهاند مهم است بدانند آیا رابطه جنسی هم وجود داشته است یا خیر؟ و در برخی دیگر وقتی بدانند که رابطه عاطفی قوی در بین بوده است، افسردگی و ناامیدی بیشتری به سراغشان میآید.
برای برخی، پی بردن به بیوفایی همسر بسیار آسیبزننده و ویرانگر است. برای برخی نیز کشف وجود رابطه همسر با همجنسش بسیار دردناک است. پی بردن به همه مؤلفههای بیوفایی برای قربانیان و مشاوران در روشن شدن علت وقوع بسیار مفید است.
هیجان سرشاری را که فرد بیوفا تجربه میکند مانع از فکر کردن صحیح و منطقی میشود. در این موارد بررسی آنچه که اتفاق افتاده و گفتگو با زوجها میتواند مفید باشد.
با توجه به این نکته، هر رابطه خارج از ازدواجی میتواند نوعی بیوفایی محسوب شود ولی بسیار از هم متفاوتاند.
آیا بیوفایی در زنان و مردان متفاوت است؟
زنان و مردان اغلب در روابط خارج زناشویی به دنبال مسائل متفاوتی هستند. تحقیقاتی که توسط «شرلی گلاس» و «توماس رایت» (۱۹۹۵) انجام شد، نشان داد که تفاوتهای عمدهای وجود دارد که تعیین میکند چرا زنان و مردان درگیر اینگونه روابط میشوند.
«گلاس» و «رایت» دریافتند که زنان، عشق را مقدم بر روابط جنسی میدانند در حالی که مردان غالباً از ابتدا به دنبال برقراری رابطه جنسی هستند.
البته این مطلب در مورد تمام مردان و زنان صادق نیست. برخی از مردان اینگونه رابطهها را برای ایجاد هیجان و فرار از مسئولیتهای روزمره میخواهند.
برخی از زنان رابطه جنسی خارج از روابط زناشویی بدون درگیری عاطفی را یک نوع چاشنی زندگی محسوب میکنند. بسیاری از باورهای مردم موجب میشود که در بازسازی ارتباط بعد از برملا شدن بیوفایی دچار مشکل شوند.
برای مثال، برای همسر «دنی» دشوار است که ادعای شوهرش راجع به اینکه این رابطه تنها برای ارضای یک کنجکاوی جنسی بوده و هیچ عشقی به زنی که با او رابطه برقرار کرده بود نداشته و قصد آسیب رساندن به همسرش را نیز نداشته است، بپذیرد. چون در ذهن همسر «دنی» عشق و رابطه جنسی دو مقوله جدانشدنی هستند و از این رو، او نمیتواند آنها را از هم جدا بداند.
بنابراین مشاهده میکنیم که چگونه باورهایی که مردان و زنان در مورد روابط خارج زناشویی دارند بر رابطه آنها تأثیر میگذارد. به همین دلیل، جای تعجب نیست اگر میشنوید مردی با داشتن رابطه خارج از زناشویی، ازدواج خود را خوب توصیف میکند.
یا مردی که چنین رفتاری را امتیازی برای مردان دانسته و معتقد است هیچ ارتباطی با احساساتش در مورد زندگی سالمش ندارد.
زنانی که بیوفایی کردهاند نیز به دلیل آنکه از ازدواجشان از نظر عاطفی به کلی ناامید شدهاند، به این نقطه میرسند که ازدواجشان دربرگیرنده امنیت عاطفی نیست. البته مردان نیز ممکن است به دلیل مأیوس شدن از ازدواجشان بیوفایی کنند.
در تلاش برای فهمیدن علت داشتن روابط خارج زناشویی اجازه بدهید از برخی دلایلی که بیشتر از بقیه در انواع بیوفایی دخیل هستند، شروع کنیم:
- ندانستن مفهوم عشق.
- ناتوانی از مبادله عواطف و نیازها.
- نداشتن مهارت حل مسئله با یکدیگر.
- ناتوانی از انطباق با علایق و نیازهای فردی دیگر.
- نداشتن شناخت صحیح از فردی که با او ازدواج کردهاید (برای مثال ناآگاهی از برخی مسائل جنسی ناخوشایند).
- ناتوانی از کنار آمدن با تفاوتهای قومی و فرهنگی.
- داشتن انتظارات غیرواقعی از ازدواج.
- ناامیدی از اینکه همسر به شیوهای متفاوت از آنچه شما میخواهید تربیت شده است.
- کنجکاوی جنسی.
- نیاز عاطفی (احساس تنهایی در روابط).
- اعتیاد به رابطه جنسی.
- ملال و خستگی.
- نداشتن هیجان و سرگرمی با همسر.
- غرق شدن در مشغلههای روزمره و توجه نکردن به همسر.
با این شرح مشاهده خواهید کرد که پی بردن به علل بیوفایی بسیار مهم است. این مطالب کمک میکند تا متوجه شویم که چه فرصتهایی وجود دارند که میتواند باعث تداوم رابطه زناشویی شود، همسر بیوفا باید چگونه رفتار کند و در هر نوع و در هر مرحله از زندگی چه نوع درمانی میتواند اثربخشتر باشد.
اعتیاد جنسی
اصطلاح اعتیاد جنسی عبارت است از نیاز وسواسگونه به درگیر شدن در تجارب جنسی. این تجارب فقط دربرگیرنده روابط عاشقانه نیستند بلکه شامل روابط جنسی نیز میباشند.
دو تن از روان شناسان به نام «رالف ارل» و «گرگوری کرو» (۱۹۸۹) فهرستی از نگرشهایی که معتقد بودند در تمام اعتیادها نقش دارند را تهیه کردند که شامل موارد ذیل بود:
- تمایل به خودکمبینی و ذکر عیب و نقص خود
- باورهای غیرواقعبینانه و نادرست در مورد خود، رفتار، افراد دیگر و حوادثی که در دنیای اطراف روی میدهد.
- تمایل به فرار یا سرکوب کردن هیجانات ناخوشایند.
- مشکل کنار آمدن با فشار روانی؛ داشتن حداقل یک تجربه شدید استرسزا در دورهای از زندگی خود و تمایل به داشتن احساس سرخوشی.
- تمایل به انکار مشکل.
بعضی از افراد زنباره هستند و به روابط جنسی اشتیاق زیادی دارند ولی برخی از آنها افراد رومانتیک بوده و اصلاً علاقهای به روابط ندارند.
اکثر دونژوانها (هیپرسکسوال)، مرد هستند، اگرچه زنان دونژوان هم وجود دارند. افرادی که زنبارهاند از افرادی که روابط عاشقانه برقرار میکنند، متفاوتاند.
در یک رابطه عاشقانه خارج زناشویی، فرد سومی وجود دارد که بخش مهمی از زندگی زوج درگیر را تشکیل میدهد. در آغاز شکلگیری رابطه، به نظر میرسد که زوج بیوفا راهی برای ادامه ازدواج یافته است.
اما افراد زنباره باور ندارند که بیوفاییشان تأثیری بر کیفیت ازدواجشان داشته باشد. راهحل مشکل دونژوانها بستگی به این دارد که آنها مشکلشان را بپذیرند و خود برای درمان مراجعه کنند.
افراد زنباره در ظاهر موفق و قوی به نظر میرسند ولی در باطن احساس تهی بودن و پوچی میکنند. هر پیروزی در آنها احساس زودگذر قدرت و جذابیت را به همراه دارد.
دونژوانها در یافتن فردی که بر او پیروز شوند، احساس اجبار میکنند. اوقاتی را در طرحریزی نقشه برای کشاندن فرد مورد نظر به رختخواب و سپس به اجرا گذاردن هدف خود میکنند.
اینها شریک جنسی را به عنوان انسان نگاه نمیکنند بلکه به عنوان شیء در نظر میگیرند و بیش از این برایشان معنایی ندارد. هرروز، جستجوی پر از تبوتاب خود را برای یافتن فرد دیگر از سر میگیرند.
اگرچه ممکن است روزها و هفتهها وقت خود را صرف پیروز شدن کنند. لیکن موفق بودن تنها برای مدتی دوام دارد و آنها تلاششان را برای یافتن فردی جدید و برقراری رابطه با او هم چنان ادامه میدهند.
دونژوانها گزارش میدهند که نیاز دارند پیروزی جنسی را از همان دوران نوجوانی شروع کنند؛ یعنی درست از همان زمانی که این احساس را کشف میکنند که حداقل برای مدت کوتاهی، این پیروزی ایجاد هیجان در زندگی آنها میکند.
بیوفایی تلافیجویانه
گاهی زوج بیوفا، داشتن رابطه را پاسخی تلافیجویانه به رفتارهای همسر میداند. بر طبق تجاربی که در طی سالها کسب کردهایم مشاهده کردهایم که زنان بیشتر روابط عاشقانه تلافیجویانه برقرار میکنند.
شاید این مسئله به دلیل تفاوت قدرت میان زنان و مردان باشد. به محض اینکه مردی با بیوفایی همسرش مواجه میشود، اقدام به ترک او میکند و بدین وسیله خشم خود را نسبت به همسرش ابراز میدارد.
ولی زنان یا به دلیل مفهومی که از ازدواج دارند که اجازه ترک را به آنها نمیدهد یا به خاطر ترس از پیامدهایی که متوجه خود و فرزندانشان میشود احساس میکنند که قدرت ترک را ندارند؛ بنابراین، بیشتر روابط تلافیجویانه برقرار میکنند.
این روابط خالی از لذت میباشد و هدف آنها بیشتر ضربه زدن به شوهر خاطیشان میباشد. آنها قصد خاتمه دادن به زندگی زناشویی خود را ندارند مگر اینکه شوهر پی به رابطه آنها با فرد دیگر ببرد.
منبع
کتاب آسیبشناسی وفاداری در زندگی زناشویی؛ نوشته دکتر دان-دیوید لاسترمن؛ ترجمه نفشه فرزین زاد، سعیده زنوزیان و سارا واجب منفرد