آگاهی صرف از تکالیف فرایند سوگواری کافی نیست. برای مشاور مهم است که دومین بخش از فرآیند سوگواری یعنی تعدیلکنندههای سوگواری را درک کند.
اگر شما تعداد زیادی از مردم سوگوار را مورد ارزیابی قرار دهید، دامنه وسیعی از رفتارها را خواهید دید. اگرچه این رفتارها ممکن است فهرستی از واکنشهای سوگ بهنجار را منعکس کنند، ولی تفاوتهای فردی زیادی وجود دارد.
فرایند سوگواری برای برخی تجربه بسیار شدید و برای برخی تجربه نسبتاً ملایمی میباشد. برای برخی در همان لحظه شنیدن فقدان، سوگ شروع میشود، درحالیکه برای برخی دیگر یک تجربه معوقه میباشد.
در برخی موارد سوگ نسبتاً در یک دوره زمانی کوتاهی تداوم دارد، درحالیکه در برخی موارد به نظر میرسد برای همیشه ادامه یابد.
بهمنظور درک اینکه چرا افراد تکالیف فرایند سوگواری را با روشهای متفاوت مدیریت میکنند، باید چگونگی تعدیل شدن این تکالیف از طریق عوامل مختلف درک شود. این نکته بهویژه زمانی اهمیت دارد که شخصی با سوگواری پیچیده روبهرو است.
تکالیف فرایند سوگواری در انتهای مقاله آورده شده است.
تعدیلگرهای فرایند سوگواری
تعدیلگر اول فرایند سوگواری – شخص متوفی که بود؟
با واضحترین مورد شروع میکنیم: برای فهم چگونگی پاسخ بعضی افراد به فقدان، باید چیزهایی در مورد متوفی بدانید.
مناسبت، رابطه شخصی را با بازمانده مشخص میکند. چنین رابطهای میتواند رابطه همسری، فرزندی، والدینی، خواهر و برادری، بستگان، دوستی یا عاشقانه باشد.
غم فقدان پدربزرگ یا مادربزرگی که به مرگ طبیعی میمیرند احتمالاً متفاوت از فقدان یک خواهر و برادر میباشد که در یک تصادف کشته میشوند.
تعدیلگر دوم فرایند سوگواری – ماهیت دلبستگی
تکلیف سوگواری نهتنها با اینکه چه کسی فوت شده است، بلکه همچنین با ماهیت دلبستگی بازمانده با متوفی هم تعدیل میشود و لازم است در این مورد بیشتر بدانید:
- نیروی دلبستگی: این یک اصل بدیهی است که شدت عشق تأییدکنندهی شدت سوگ است.
- امنیت دلبستگی: اگر بازمانده به متوفی برای ایجاد حس اعتمادبهنفس خودش – احساس خوب در مورد خودش – نیاز داشت، حکایت از یک واکنش سوگ سخت است.
- دوسوییگرایی در رابطه: در هر رابطه صمیمانهای همیشه درجه معینی از دوسوییگرایی وجود دارد. در واقع شخص عاشق است، اما از طرف دیگر احساسات منفی نیز دارد.
- تعارض با متوفی: این مورد نهتنها به تعارضهای زمان مرگ، بلکه به تاریخچه تعارضات نیز اشاره دارد. از موارد قابلتوجه، تعارضهای ناشی از سوءاستفاده جنسی و فیزیکی گذشته میباشد.
- روابط وابسته: این چنین روابطی میتواند انطباق شخص را با مرگ، بهویژه در بحث تکلیف سوم تحت تاثیر قرار دهد.
تعدیلگر سوم فرایند سوگواری – چگونگی مرگ شخص
چگونگی مرگ شخص در فرایند سوگواری ، بر نحوه برخورد بازمانده با تکالیف مختلف سوگواری تأثیر دارد. بهطور سنتی، مرگها در طبقه رخدادهای بد قرار میگیرند: طبیعی، تصادفی، خودکشی و قتل.
- مجاورت: جایی که مرگ ازنظر جغرافیایی رخ داده است – آیا اتفاق نزدیک بازمانده افتاده است یا دور از او؟ مرگهایی که در فاصله زیاد رخ میدهند، ممکن است احساس غیرواقعی بودن مرگ را به شخص عاشق بدهد.
- ناگهانی و غیرمنتظره بودن: آیا آگاهی قبلی وجود داشت یا مرگ غیرمنتظره بود؟ شماری از مطالعات صورت گرفته گزارش دادهاند که بازماندگان مرگ ناگهانی بهویژه بازماندگان جوان، در مقایسه با افرادی که آگاهی قبلی از مرگ داشتند، لحظات خیلی سختتری داشتهاند.
- مرگهای خشن / ضربهزا: تأثیر مرگهای خشن و ضربهزا در فرایند سوگواری میتواند سالها باقی بماند و اغلب منجر به سوگواری پیچیده میشوند. اولاً حس خودکارآمدی و سازگاری درونی در تکلیف سوم ره به چالش میکشد، دوما مرگهای خشن بهاحتمال زیاد جهانبینی شخص را به هم میریزد و در معنابخشی که قسمتی از تکلیف سوم میباشد، چالش ایجاد میکند. سوما شرایط و وقایع حول مرگ ممکن است برای بازمانده در بیان خشم و سرزنش مشکل ایجاد کند.
- فقدانهای چندگانه: برخی از مردم تعدادی از عزیزانشان را در یک حادثه دردناک خاص یا در مدت کوتاهی از دست میدهند. در این موارد سوگ و درد زیادی وجود دارد و شخص نمیتواند احساسات مرتبط با دومین تکلیف سوگواری را مدیریت کند.
- مرگهای قابل پیشگیری: زمانی که مرگ قابل پیشگیری باشد، مسئله گناه، سرزنش و مجازات به سطح میآیند. این مسائل را باید بهعنوان بخشی از تکلیف دوم حلوفصل کرد. دعوی قضایی اغلب با مرگهای قابل پیشگیری همبستگی دارد و میتواند فرایند سوگواری را برای آنهایی که با آن درگیرند، طولانی کند.
- مرگهای مبهم: در بعضی موقعیتها بازماندگان مطمئن نیستند که آیا عزیزشان مرده یا زنده است. این حالت سوگوار را سر دوراهی قرار میدهد که در آن نمیداند آیا امیدوار باشد یا سوگواری کند.
- مرگهای ننگین: مرگهایی از قبیل خودکشی و مرگ با ایدز اغلب مرگهای ننگین هستند. زمان یکه چنین ننگی برای سوگوار به وجود میآید، ممکن است حمایت اجتماعی ناکافی صورت گیرد.
تعدیلگر چهارم فرایند سوگواری – پیشآیندهای شخصیتی
بهمنظور درک اینکه چطور شخص وارد فرایند سوگواری میشود، باید بدانیم که آیا وی فقدانهای قبلی هم داشته است و اگر داشته چطور سوگواری کرده است.
آیا بهصورت مناسب و کافی سوگواری کرده یا اینکه فقدان حلنشده قبلی را وارد این فقدان جدید کرده است؟
در اینجا تاریخچه سلامت روان شخص اهمیت دارد. تمرکز تاریخچه بر آنهایی میباشد که با پیشینه افسردگی وارد فقدان شدهاند. زیسوک، پاولس، شاکتر و جاد (1997) معتقدند که افسردگی عمده مقدم بر مرگ میتواند باعث افزایش خطر افسردگی عمده به دلیل داغدیدگی همسر شود.
از طرف دیگر بایرن و رافائل (1999) به این نتیجه نرسیدند که دورههای افسردگی عمده تحت پیشبینی سابقه بیقراری قبلی در مردان مسن بیوه باشد.
تعدیلگر تاریخی دیگر به مشکلات خانوادگی برمیگردد. سوگ و فقدانهای حلنشده میتواند فراتر از چندین نسل برود و فرایند سوگواری اخیر را تحت تأثیر قرار دارد (پل و گروسر، 1965؛ والش و مکگلدریک، 1991).
تعدیلگر پنجم فرایند سوگواری – متغیرهای شخصیتی
بالبی (1980) از درمانگران و مشاوران تقاضا دارد که وقتی سعی در درک پاسخ فرد به فقدان دارند، ساختار شخصیتی سوگوار را در نظر بگیرند. بعضی از این متغیرهای شخصیتی به شرح زیر است:
- سن و جنس: اخیراً به تفاوتهای جنسیتی و توانایی سوگواری بهویژه روشهای سوگواری مردان، توجه زیادی شده است. درست است که روند اجتماعی شدن دختران و پسران متفاوت است و بسیاری از تفاوتها در چگونگی روبهرویی مردان و زنان با تکالیف سوگواری، ممکن است بیشتر بخشی از این تفاوت اجتماعی باشد تا تفاوتهای ژنتیکی ذاتی.
- سبک مقابلهای: آشفتگی توسط شیوه مقابله فرد تعدیل میشود – نحوه جلوگیری شخص از احساسات و نحوه مدیریت اضطراب و نحوهای که شخص با موقعیتهای پر از استرس مقابله میکند.
- مقابله حل مسئلهای: تواناییهای مردم در حل مسائل متغیر میباشد. آنهایی که ضعیفترین مهارتها را دارند، از راهبردهای غیرمفید استفاده زیادی میکنند، یا برای حل مسئله یک راه را امتحان میکنند و سپس زمانی که این نتیجه نداد، تسلیم میشود.
- مقابله عاطفی فعال: مقابله عاطفی فعال مؤثرترین راهبرد برای مدیریت مشکلات و مدیریت استرس است. بازتعریف در رأس فهرست عوامل اثربخش قرار دارد و به معنای توانایی یافتن چیزی مثبت یا رهاییبخش در موقعیتهای بد میباشد.
- مقابله هیجانی اجتنابی: شاید راهبردهای هیجانی اجتنابی، غیرموثرترین راهبردها باشد. این راهبردها ممکن است برای لحظهای احساس خوبی را در شخص ایجاد کند اما در حل مشکل مفید نیستند.
- سبک دلبستگی: تعدیلگر مهم دیگری که بر چگونگی مدیریت تألیف مختلف فرایند سوگواری تأثیر دارد، سبک دلبستگی میباشد. سبکهای دلبستگی که قبلاً در زندگی به وجود آمدند، نتیجه پیوند اولیه والد – کودک میباشد. هدف از این رفتارها ابقاء یا ایجاد مجدد مجاورت به یک نماد دلبستگی میباشد که این نماد معمولاً مادر میباشد.
- سبک دلبستگی ایمن: با فرزندپروری درست و روابط اولیه سالم، تعداد زیادی از مردم سبک دلبستگی ایمن را شکل میدهند.
- سبکهای دلبستگی ناایمن: زمانی که سبک والدینی و روابط اولیه بهخوبی شکل نگیرد، چهار نوع سبک دلبستگی ناایمن به وجود میآید: دلبستگی اضطرابی / بیشمشغول، دلبستگی اضطرابی / دوسوگرا، دلبستگی اجتنابی / بیتفاوت و دلبستگی اجتنابی / هراسناک.
- سبک شناختی: افراد متفاوت سبکها شناختی متفاوتی دارند. برخی خیلی خوشبینتر از دیگران هستند و اغلب به نیمه پر لیوان بهجای نیمه خالی آن نگاه میکنند. توانایی پی بردن به موارد مثبت یا نجاتبخش در موقعیتهای بد، مرتبط با چنین سبک خوشبینانهای میباشد.
- نیروی ایگو: اعتمادبهنفس و خودکارآمدی: همه انسانها با این نگرش به یک مرد نگاه میکنند که خودشان ارزشمند هستند و توانایی تحت تأثیر قرار دادن رخدادهای زندگی را دارند. برخی از مرگها میتوانند اعتمادبهنفس و خودکارآمدی شخص را به چالش بگیرد، درنتیجه سازگاریهای درونی با تکلیف سوم را با مشکل مواجه میکند. خودکارآمدی مؤلفه دیگری از نیروی ایگو میباشد و شبیه به منع کنترل راتر میباشد که میگوید: چقدر شخص باور دارد که بر رخدادهای زندگیاش کنترل دارد.
- دنیای فرضی: باورها و ارزشها: هر کدام از ما فرضیاتی در مورد خیرخواهی و معنادار بودن دنیا داریم. برخی از مرگها میتوانند دنیای فرضی یک شخص را بیشتر از شخص دیگر به چالش بگیرند و باعث بحران معنوی برای فردی شود که به آنچه که خوی و درست است، نامطمئن میباشد.
تعدیلگر ششم فرایند سوگواری – متغیرهای اجتماعی
سوگواری پدیدهای اجتماعی است و نیاز به سوگواری کردن با دیگران میتواند بااهمیت باشد. میزان حمایت اجتماعی و عاطفی ادراکشده از جانب دیگران، چه در درون خانواده و چه بیرون از خانواده، در فرایند سوگواری اهمیت دارد.
مطالعات مختلفی نشان دادهاند که حمایت اجتماعی ادراکشده، شدت تأثیرات استرس ناشی از داغدیدگی را کاهش میدهد.
تعدیلگر هفتم – فرایند سوگواری – استرسهای همزمان
عوامل دیگری که بر داغدیدگی تأثیر میگذارد، تغییرات و بحرانهای همزمانی هستند که به دنبال مرگ ایجاد میشود. برخی تغییرات غیرقابل اجتناب هستند، اما افراد و خانوادههایی وجود دارند که سطوح بالایی از درهمگسیختگی را به دنبال مرگ تجربه میکنند که شامل مشکلات اقتصادی جدی میشوند.
این سؤال که چه زمانی فرایند سوگواری تمام میشود، مانند سؤال کوتاه «وضعیتش چقدر بالاست؟» جوابی آماده ندارد. بالبی (۱۹۸۰) و پارکز (۱۹۷۲) هر دو میگویند سوگواری زمانی به پایان میرسد که شخص فاز نهایی سوگواری یعنی بازگشت را تکمیل کند.
به نظر من، فرایند سوگواری زمانی تمام میشود که تکالیف سوگواری تکمیل شده باشد و غیرممکن است تاریخ معینی را برای آن قرار داد. هنوز در ادبیات داغدیدگی همه نوع تلاشی برای تعیین تاریخهایی برای اتمام سوگواری – مثلاً چهار ماه، یک سال یا دو سال یا هرگز – وجود دارد. در فقدان روابط نزدیک، من به حلوفصل کاملی که زیر یک سال باشد، مشکوک هستم و برای خیلیها دو سال هم کافی نیست.
معیاری که نشان از حرکت در مسیر تکمیل فرایند سوگواری دارد، زمانی است که شخص میتواند به متوفی بدون درد فکر کند. فکر کردن به افرادی که دوستشان دارید و از دستشان میدهید، همیشه حس غم و اندوهی با خود به همراه دارد که این نوع متفاوتی از غم و اندوه میباشد یعنی فاقد کیفیت تند و خشن قبلی میباشد.
فرد میتواند به متوفی بدون تظاهرات فیزیکی از قبیل گریه شدید یا احساس تنگی در قفسه سینه فکر کند. همچنین فرایند سوگواری زمانی اتمام مییابد که شخص بتواند هیجاناتش را صرف زندگی و زندگی کردن کند.
با این حال، کسانی هستند که انگار هرگز سوگواریشان تکمیل نشده است.
تکالیف سوگواری |
|
اول |
پذیرش واقعیت فقدان (عدم باور) |
دوم |
مقابله با درد سوگ (عدم احساس) |
سوم |
سازگاری با دنیای بدون متوفی
الف. سازگاری بیرونی: زندگی لدون شخص متوفی (عدم سازگاری) ب. سازگاری درونی: من الان چه کسی هستم؟ (عدم رشد) ج. سازگاری معنوی: قابگیری دنیای فرضی (عدم درک) |
چهارم |
پیدا کردن یک ارتباط پایدار با متوفی در حین گام گذاشتن در یک زندگی جدید (دم حرکت رو به جلو) |
منبع
کتاب مشاوره و درمان سوگ؛ نوشته ویلیام وردن؛ ترجمه دکتر احمدرضا کیانی و فاطمه سبزواری