شکستن تابوها
پیتر کولینس محکومبه قتل پس از 32 سال محکومیت در زندان کانادا در اثر سرطان مرد. در آن زمان او قهرمان زندان بود و فیلم کوتاهی به نام Fly in Ointment در مورد دورانی که در سلول انفرادی بود ساخت:
گاهی انگشتان دست همسرم را روی پاهایم احساس میکردم. بهتزده و هیجانزده بودم، چشمان را باز کردم و متوجه شدم که این فقط یک مگس است که بر روی من راه میرود. آرزوی لمس یک انسان را داشتم پس چشمانم را بستم و تجسم کردم که من انگشتان او هستم. سعی کردم که بااحتیاط دستم را تکان دهم زیرا نمیخواستم مگس را بترسانم و دوباره تنها شوم. پسازاین، کولینز گونه خود را گاز میگیرد و از ترکیب خون و آب دهانش بر روی پوست برای جلب مگسها استفاده میکند زیرابه نظرش این تنها راه لمس کردن زندگی بود.
با توجه به کوچکتر شدن اندازه خانهها، مهاجرتهای بیشتر، استفاده از رسانههای اجتماعی و امید به زندگی بیشتر، مردم امروزه نسبت به سایر دوران در تاریخ انسانی از یکدیگر بیشتر فاصله گرفتهاند. درست مانند زمانی که به علت گرسنگی غذا میخواهیم و وقتیکه خسته هستیم می خوابیم. وقتی یکدیگر را لمس میکنیم که تنهاییم زیرا تنها شدن به معنی آسیبپذیر شدن است. وقتی کسی دور از دسترس ماست نمیگوییم که دور از دید است بلکه میگوییم دور از دسترس است و احساس میکنیم که باید به او نزدیک شده و رابطه برقرار کنیم. لمس و تماس انسانی مانند غذا و خوابیدن نوعی نیاز است
لمس به عنوان یکی از حس های مهم
بهعنوان کسی که طعم شرابهای الکلی را میچشد، من فکر میکردم که مزه مهمترین حس ماست؛ اما در جامعه، تماس فیزیکی اهمیت بیشتری دارد. در سال 1960 سیدنی جورارد روانشناس دانشگاه فلوریدا به بررسی رفتار زوجها در کافیشاپهای سراسر جهان پرداخت. او متوجه شد که در فاصله یک ساعت زوجها در پورتوریکو یکدیگر را 180 مرتبه لمس میکنند. این میزان در مقایسه با 110 بار در پاریس، دو برابر آن در فلوریدا و عدم لمس یکدیگر در لندن است. جورارد همچنین دریافت که والدین فرانسوی و فرزندانشان سه مرتبه بیشتر از آمریکاییها یکدیگر را لمس میکنند. ترس از لمس شدن و لمس کردن در کشورهای شمالی اروپا ریشههای تاریخی دارد. در انگلستان دوران ویکتوریا و قرن 19 آمریکا، مردم از زبان گلها یا زیباشناسی برای نمایش احساساتشان استفاده میکردند.
در کتابی که به تربیت کودک پرداختهشده و در سال 1928 منتشر شد، روانشناس آمریکایی جان بی واتسون توصیه میکند:
هرگز کودکان خود را در آغوش نگیرید و نبوسید هرگز اجازه ندهید بر روی پای شما بنشینند. اگر مجبور به بوسیدن هستید فقط یکبار پیشانی او را در هنگام شببهخیر گفتن ببوسید. در طول یک هفته متوجه خواهید شد که با کودک خود چقدر جدی و البته مهربان شدهاید. شما از احساسات پر شورو هیجان خجالت میکشید و با این روش میتوانید آنها را کنترل کنید.
حتی امروزه بسیاری از افراد درصورتیکه شخصی تصادفی به آنها برخورد کند و دستش را به او بزند، واکنش عقب کشیدن بدن را نشان میدهند. بهطورکلی ترس از لمس شدن در مردان بیشتر است. لمس شدن نوعی نماد آرامش و زن گونه است و بسیاری از مردان دوست دارند که خشونت مردانه داشته باشند. در رابطه با زنان آنها نگران این موضوع هستند که آیا این لمس کردن به معنی برقراری رابطه جنسی است. در رابطه با سایر مردان میترسند که آیا سوا لاتی در مورد تمایل جنسی فرد ایجاد شود یا اینکه رفتاری ناخوشایند باشد و از این کار قصد لذت داشته باشد. در رابطه با کودکان ممکن است فرد به کودک آزاری جنسی متهم شود. پس بهتر است که مردان دست بدهند و یکدیگر را در آغوش بگیرند و از تماسهای فیزیکی که ممکن است برداشتهای بدی داشته باشد اجتناب کنند.
پسازاینکه پسران رشد میکنند و وارد مرحله رابطه با دوستانشان میشوند سعی میکنند نیاز برای لمس شدن را با تقابل با سایر پسران برطرف کنند. ممکن است در روابط خود احساس درماندگی کنند و تمام نیاز آنها لمس شدن توسط دستانی باشد که او را درک میکنند. همین موضوع بر روی شریک عاطفی آنها و روابطشان فشار زیادی وارد خواهد کرد. همچنین میان لمس شدن و رابطه جنسی پیوستگی را عمیقتر میکند. درصورتیکه دستها بهگونهای طرف مقابل را لمس کنند که نیاز را منتقل نمایند حس شهوت در درون شدت میگیرد، بسیاری از افرادی که آنها را گرسنگان جنسی میدانیم درواقع گرسنگان پوست هستند؛ اما میتوان این دو را از یکدیگر جدا کرد حتی در رابطه با افرادی که به نظر میرسد ازنظر جنسی جذبشدهاند.
برای کنار گذاشتن تابوهای مربوط به این موضوع قصد دارم تا یک مورد مثبت برای لمس شدن را مثال بزنم. لامسه یکی از اولین حواس انسانی است. این حس در هشت هفته اول بارداری در جنین پدید میآید. با یک سطح نرم که در بزرگسالان تقریباً دو کیلومترمربع است پوست ما بزرگترین عضو بدن است. در آزمایشها سال 1950 هری هارلو روانشناس رابطه نوزاد میمون و مادرش را تغییر داد به شکلی که بهجای مادر اصلی دو مادر از سیم و چوب ساخت: یکی از آنها برهنه و دیگر با لباس پوشانده شد. میمونها به سمت مجسمه پوشیده با لباس گرایش بیشتری داشتند حتی وقتی میمون برهنه یک ظرف غذا هم در اختیار داشت. در سال 1994 مری کارلسون عصبشناس یکی از دانشجویان قبلی هارلو به رومانی سفر کرد و همراه با فلتون ارلز روانپزشک سعی کرد تا تأثیرات محرومیت شدید عاطفی را بر روی کودکانی که در یتیمخانه نگهداری میشدند را بررسی کند. یافتههای آنها نشانگر مواردی مانند سکوت، حالات صورت بدون انگیزه، انزوای اجتماعی و رفتارهای عجیب، رفتارهایی که شبیه به میمونهایی بود که از جامعه خود دور شده بودند. تحقیقات اخیر بر اهمیت رابطه فیزیکی در دوران کودکی با والدین تأکید دارد و همراه با عملکرد بهتر در آزمایشها فیزیکی و شناختی، سیستم ایمنی قویتر و خشونت کمتر است. نوزادانی که ماساژ درمانی دریافت کردهاند وزن بیشتری داشته و زمان کمتری در بیمارستان سپری کردهاند.
در بزرگسالان مزایای لمس شدن شامل: کاهش استرس و مراقبت در مقابل استرسهای آینده، بهبود حالات و عزتنفس، تقویت روابط میان فردی، افزایش نقش شناختی و تقویت سیستم ایمنی بدن است. این تأثیرات با وساطت تغییرات هورمونی انجام میشود و فقط به هنگام استرس هورمون کورتیسول و هنگام ابراز علاقه هورمون اوکسیتوسین ترشح نمی شود. مزایای لمس شدن برای کسی که این کار را انجام میدهد هم وجود دارد، زیرا نمیتوان بدون لمس شدن کسی را لمس کرد. افرادی که در مکانهای عمومی رایگان مردم را در آغوش میکشند بدون شک بغل و آغوش هدیه میگیرند. حتی ماساژ خود شخص هم میتواند از استرس بکاهد و همین موضوع توضیح میدهد که چرا ما دائماً خودمان را لمس میکنیم: دستانمان را در هم پیچ میدهیم، پیشانیمان را فشار میدهیم، موهایمان را شانه میزنیم، گردنمان را ماساژ میدهیم و غیره.
حتی خود ارضایی هم بیشتر در رابطه با لمس شدن و استرس است تا برآورده کردن نیاز شهوت: در تحقیقاتی که اخیراً در نیویورک انجامشده 39 درصد از کارمندان در محل کار خود ارضایی میکنند.
در مقایسه با کودکان، بزرگسالان وابستگی کمتر به حس لامسه دارند اما افراد مسن که تنهاتر، آسیبپذیرتر و آگاهتر هستند نیاز دارند که افراد جوان آنها را از طریق پوستشان لمس کنند. در درمان حیوانات امری متداول شده و توصیه میشود که آنها را لمس کنید.
همانطور که برای برقراری رابطه از کلام و حالات بدن استفاده میکنیم میتوانیم از حس لامسه هم بهره ببریم مانند: دوستت دارم اما لمس کردن چگونگی و مقدار آن را نشان میدهد. من به تو احترام میگذارم، به تو نیاز دارم و ممنونم. مدتهاست که دانشمندان لمس کردن را حاوی یک پیام کلامی میدانند؛ اما حالا مشخصشده که لمس کردن میتواند یک پیام باشد و از هر نوع جمله کلامی یا حالات بدن قدرتمندتر عمل کند. مهمتر اینکه لمس کردن یک مسیر دوسویه است و واکنش طرف مقابل به این کار به ما اطلاعات بیشتری نسبت به جملات میدهد. درنهایت درحالیکه کلام میتواند حاوی دروغ باشد اما لمس کردن را به سختی می توان گفت که ممکن است دروغ باشد
حس لامسه میتواند متقاعدکننده و انگیزهبخش باشد البته اگر مناسب و طبیعی انجام شود. یکی از تحقیقات نشان داده که دوسوم زنان ترجیح میدهند با مردی برقصند که وقتی از آنها درخواست میکند که دستشان را لمس نماید. وقتی مرد دست روی دست خودش میگذارد درصد موفقیت او نصف خواهد شد. دانشآموزانی که کتاب را به کتابخانه بازمیگردانند و با کتابدار دست میدهند نشان میدهد که از کتابخانه و زندگی در کل رضایت بیشتری دارند حتی اگر از این موضوع آگاهی نداشته باشند.
گروهی از بازیکنان بسکتبال لیگ NBA که یکدیگر را لمس میکنند برای مثال در طول بازی یکدیگر را بغل میکنند بازیهای بیشتری را میبرند و بازیکنان بهتری هستند. دانشآموزانی که معلم آنها را لمس میکند فعالیت بیشتری در کلاس دارند (شرم بر قانون سخت عدم لمس دانشآموز)، مشتریانی که پیشخدمت آنها را لمس میکند انعام بیشتری میدهند، خریدانی که توسط فروشنده لمس میشوند، مدتزمان بیشتری در فروشگاه باقی میمانند و غیره.
بهعنوان یک روانپزشک من با همه بیماران دست میدهم و معمولاً با این کار از استرس دقایق ابتدایی کاسته و تأثیر خوبی میگذارم. لمس کردن بیمار را آرام میکند و به او این احساس را میدهد که میتواند اعتماد کند. او احساسات و تفکرات انسانی خود را بهتر مطرح کرده و درنتیجه ما یکدیگر را بهخوبی به خاطرخواهیم سپرد.