جان بالبی (نام کامل: ادوارد جان موستین بالبی – Edward John Mostyn Bowlby)، روانپزشک کودکان در سال 1907 در لندن به دنیا آمد و در سال 1990 در اسکاتلند در گذشت. نام وی با نظریه دلبستگی عجین شده است.
ادوارد جان موستین بالبی
تولد: 26 فوریه 1907 (6 اسفند 1285)
وفات: 2 سپتامر 1990 (11 شهریور 1369)
دلیل شهرت: نظریه دلبستگی
جان بالبی، پدر جراح مشهوری داشت، آنتونی آلفرد بالبی که نخستین بار در سال 1897 با ماری بریجت موستین آشنا شد. آنها یک سال بعد باهم ازدواج کردند. آنتونی 43 سال و ماری 31 سال داشت. زمانی که ماری به لندن عزیمت کرد.
خواهر آنتونی، فانی برای وی خانهای فراهم کرد. در خانه فانی، ماری مجبور بود عقاید مذهبی فانی را فرابگیرد. آنتونی و ماری صاحب 6 فرزند شدند که دو بچه آخر آنها ناخواسته بود. آنها برای تربیت فرزندانش دایه و پرستار گرفتند.
آموزش جان در خانه توسط معلم سرخانه آغاز شد. سپس در مدرسه روزانه اج حضور یافت. در اوایل سال 1918 جان بالبی و برادرش تونی به مدرسه شبانهروزی لیندسیفارن رفتند. در سال 1921 در سن 14 سالگی جان بالبی آنجا را ترک کرد.
جان بالبی در دانشکده نیرو دریایی سلطنتی دار تموث ثبتنام کرد. بدون شک این دوره برای او فرصتی بود تا بتواند اثرات حاصل از جدایی دوران کودکی را بهتر درک کند.
در سال 1924 به آموزش دانشجویان نیرو دریایی پرداخت اما این کار را خستهکننده یافت. درحالیکه ترک کردن آنجا آسان نبود چون مجبور بود تمام پولهایی را که صرف آموزش وی شده بود، دوباره به نیروی دریایی پرداخت کند.
پدر او تمام مخارج را پرداخت کرد و جان را تشویق کرد تا رشته پزشکی را دنبال کند چون فرصتهای شغلی زیادی برای آن وجود داشت. او شروع به تحصیل در این رشته در دانشگاه کمبریج کرد. او پس از 2 سال به علوم اخلاقی تغییر رشته داد. دورههایی از فلسفه روانشناسی را گذراند.
جان بالبی در سال آخر رشته علوم اخلاقی در سخنرانیهای مقدماتی در مورد روانکاوی فروید و غریزه ناهشیار اثر کلاسیک ویلیام اچ آر ربورز را مطالعه کرد. جان بالبی در سال 1938 با آرسولا ازدواج کرد، دقیقه همان سالی که پدر و مادر آرسولا از هم طلاق گرفته بودند.
آموزش درمانی جان بالبی جلسات تحلیلی بود که توسط جان ریویر صورت میگرفت. گاهی به خاطر مشکلاتی که در جلسات درمان پیش میآمد جان بالبی دوست داشت درمانگر را عوض کند ولی این کار به او توصیه نمیشد. به عقیده ریویر بالی از افسردگی گسترده رنج میبرد و از جان بالبی میخواست تا درمان را تا پایان ادامه دهد.
در سال 1937 موفق شد تا گواهینامه را دریافت کند. گاهی فرض میشود که علاقه جان بالبی به فرایندهای دلبستگی از تجربیات کودکی خود او سرچشمه نمیگیرد بلکه علاقه او از مشاهدات و تجربیات او از جدایی کودک-والد که نتیجه بیخانمانهایی جنگ جهانی دوم است ناشی میشود.
اما این ادعا با توجه به اینکه بالبی کار خود را درزمینهٔ دلبستگی و جدایی در سال 1938 منتشر کرده بود، متناقض است. اولین مطالعه تجربی او بر اساس 44 موردی است که از کلینیک راهنمای کودک در لندن یادداشت کرده بود، نشان داد که چقدر جدایی و محرومیت از والدین در دوران کودکی میتواند در شکلگیری علائم بیمار نقش داشته باشد.
جنگ جهانی دوم مانع از این شد که بالبی بتواند بهعنوان یک روانپزشک به کار خود ادامه دهد. در عوض درزمینهٔ روشهای انتخاب افسران کار کرد. این دوره فرصتی برای پیشرفت او درروش شناسی و روشهای آماری فراهم کرد، چیزی که برای یک روانشناس و روانکاو غیرعادی بود.
در سال 1948 از جیمز رابرت سون دعوت کرد تا در مورد کودکانی که در بیمارستان بستری هستند یا در پرورشگاهها زندگی میکنند تحقیق کند. رابرت سون قبلاً در مهدکودک شبانهروزی آنا فروید در مورد کودکان بیخانمان کار کرده بود. آنا فروید از همه کارکنان درخواست میکرد تا رفتار کودکان را یادداشت کنند و در بحثهای گروهی که هفتهای یکبار برگزار میشد، این یادداشتها را مطرح کنند.
شکلگیری نظریه دلبستگی حاصل کار مشترک بالبی و مری اینزورث است. جان بالبی اصول اساسی این نظریه را پیریزی کرد. او به این منظور نوع نگاه تفکر روانشناختی را در مورد ارتباط کودک-مادر و اثرات روانشناختی ناشی از محرومیت، داغدیدگی و جدایی زودرس کودک از مادر را تغییر داد.
بالبی به این نتیجه رسید که نظریههای روانکاوی و ادعاهای یادگیری اجتماعی که وابستگی مادر-کودک را مبتنی بر تقویت ثانویه میدانست، نمیتوانند این نکته را تبیین کنند که چرا کودکان برای رشد و بالندگی به یک رابطه گرم و مراقبتی پایدار نیاز دارند، به نظر میرسید رشته جدید کردارشناسی بتواند با استفاده از اطلاعاتی که رابرت سون جمعآوری کرده بود به یک چهارچوب مناسب دست یابد.
کار هاری هارلو درزمینهٔ تحول شیوههای عاطفی در بین میمونهای زودرس بر روی جان بالبی بسیار تأثیرگذار بود. بهخصوص این عقیده او که دلبستگی کودکی حاصل کشانده یاد گرفتهشده نیست، همان چیزی که فروید و هال مطرح کرده بودند. رفتارهای دلبستگی توسط شیوههایی که بهطور کامل ذاتی نباشند اما میتوانند با درجات مختلف سازگار شوند، تنظیم میشوند تا بتوانند شرایط محیطی را تغییر دهند.
اولین اظهارات رسمی بالبی در باب نظریه دلبستگی را در 3 مقاله کلاسیک با عنوانهای «ماهیت رابطه کودک با مادر»، «سوگ و سوگواری در شیرخوارگی و کودکی اولیه» و «جدایی و اضطراب» او میتوان مشاهده کرد. به عقیده بالبی سوگ و سوگواری با ایجاد رفتارهای دلبستگی ظاهر میشود. پارکس و بالبی در مقالهای نشان دادند که فرایند سوگ از 4 مرحله تشکیلشده است که شامل 1-کرختی، حسرت و اعتراض 2- درهمریختگی و میل برای جستوجوی فرد ازدسترفته 3-ناامیدی 4-بازسازی هست.
نظریه دلبستگی بالبی مبتنی بر ترکیبی از مفاهیم کردارشناسی، زیستی-اجتماعی، زیستی-روانی، نظریه سایبرنتیک سیستمهای کنترل و رویکرد ساختاری به تحول شناختی هست. اصول اساسی نظریه دلبستگی این است که انسانها به لحاظ بیولوژیکی مستعد شکلدهی و تداوم روابط دلبستگی با مراقبین اولیه خودشان هستند.
رفتار دلبستگی به رشد پیوستگیهای عاطفی بین کودک و مادر و بعدها بین بزرگسال و بزرگسال دیگر منجر میشود. مادری کردن فرایند دوطرفه است که مبتنی بر عشق، مسئولیت و پیوند است. پدری کردن معمولاً نقش حمایتی برای مادری کردن تلقی میشود و خانواده محیطی است که در آن رابطه کودک و مادر به بالندگی میرسد.
در مراحل خاصی از تحول کودک 3 ماهگی تا پایان 3 سالگی دلبستگی های بین کودک و مادر بهآسانی شکل میگیرند. هیچ عملی عمیقتر و گستردهتر از تجربیات اولیه دوران کودکی در شکلگیری تحول شخصیت نقش ندارد. رفتار دلبستگی بهطور بالقوه در سراسر زندگی ادامه مییابد. الگویی که رفتار دلبستگی را مختل کند میتواند در هر سنی بروز کند و شایعترین آن دلبستگی مضطربانه است.
به عقیده فمینیستها این نظریه بهطور ضمنی شکلی از ضد فمینیست را ارائه میکند. اینکه تأکید شدیدی بر روابط مادر-کودک داشته و از نگاه آنها به این معناست که بلاگردانهای فرهنگی برای شکستهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مادران هستند. همچنین ادعا میشود که برای توجیه تمام پیچیدگیهای زندگی هر کودک نظریه بالبی کافی نیست.
باوجوداین انتقادات مقیاس نظریه دلبستگی بهگونهای است که بسیاری از پیشبینیهای آن بهطور مناسب بررسی میشود. کارهایی که اخیراً در مورد انواع رفتارهای دلبستگی مثلاً پدری کردن، پدربزرگی کردن و دلبستگی های همشیران صورت گرفته است، به بسط، گسترش و اصلاح نظریه دلبستگی منجر شده است.
برخی از کتابهای نوشته شده توسط جان بالبی عبارت است از:
- A Secure Base
- The Making And Breaking Of Affectional Bonds
- Loss, sadness and depression
- Maternal Care & Mental Health
- Charles Darwin : Une nouvelle biographie
- Child care and the growth of love
- Separation: Anxiety and Anger