انگیزه پدیدهای است ذاتی که تحت تأثیر چهار عامل موقعیت (محیط و محرکهای بیرونی)، مزاج (حالت و وضعیت درونی ارگانیزم)، هدف (هدف رفتار، منظور و گرایش) و ابزار (ابزاردست یابی به هدف) قرارداد.
انسانها برای دستیابی به اهداف، نیازها و غرایز خود انگیزش لازم را کسب میکنند. در خصوص دانش آموزان، انگیزه پیشرفت تحصیلی از اهمیت خاصی برخوردار است.
با این انگیزه افراد تحرک لازم را برای به پایان رساندن موفقیتآمیز یک تکلیف، رسیدن به هدف یا دستیابی به درجهی معینی از شایستگی در کار خود دنبال میکنند تا سرانجام بتوانند موفقیت لازم را در امر یادگیری و پیشرفت تحصیلی کسب کنند.
انگیزش رفتار پیشرفت گرا در همهی تکالیف و موقعیتها یکسان نیست. حتی اگر بحث را به موقعیت تحصیلی محدود کنیم، احتمالاً سطوح انگیزش از موضوعی به موضوع دیگر یا از مطالعهی مؤثر بر پیشرفت تحصیلی در زمانی به زمانی دیگر فرق خواهد کرد.
نظریهی جهتگیری هدف از مؤثرترین رویکردها در انگیزه است و تلویحات انگیزشی مهمی در یادگیری و عملکرد دارد.
جهتگیری هدفی بر پایهی این فرض استوار است که رفتار انسان هدفمند است و بهوسیلهی اهداف، فرد هدایت میشود. جهتگیری هدف به مجموعهای از نیات رفتاری اطلاق میشود که نگرش فرد را برای مشارکت در فعالیتهای یادگیری تبیین میکند.
بهعبارتدیگر، جهتگیری هدف، بیانگر الگوی منسجمی از باورهای فرد است که سبب میشود فرد به روشهای مختلف به موقعیتها گرایش پیدا کند، در آن زمینه به فعالیت بپردازد و نهایتاً پاسخی را ارائه دهد.
یکی از رویکردهای مطرح در سالهای اخیر رویکرد سهبخشی الیوت و همکاران است. این محققین یک چارچوب هدف سهبخشی ارائه کردند و در این قالب جدید سازهی هدف عملکردی به دو بخش عملکرد گرایشی و عملکرد اجتنابی تقسیم میشود.
بنابراین، سه جهتگیری هدفی مستقل ترسیم میشود:
- هدف تسلط (تبحری یا یادگیری) که تأکید برافزایش کفایت و کسب مهارت در تکلیف دارد.
- هدف عملکرد گرایشی که تأکید بر کسب شایستگی و تائید در نزد دیگران دارد.
- عملکرد اجتنابی که تأکید بر پرهیز از اشتهار به بیکفایتی در نزد دیگران دارد.
نظریات و تحقیقات در زمینه انگیزه
محققان به این نتیجه رسیدهاند که تلاش برای بالا بردن شایستگی (هدف تسلط) تأثیر مثبتی بر فعالیتها و پیامدهای یادگیری نظیر پیشرفت تحصیلی دارد. درحالیکه تلاش برای اثبات شایستگی (عملکرد گرایشی) یا برای گریز از تلاش (عملکرد اجتنابی) تأثیر منفی بر یادگیری و پیشرفت تحصیلی بهجای میگذارد.
از طرفی، والترز (2004) در پژوهش خود نشان داد که با استفاده از هیچیک از اهداف تسلط و اجتنابی نمیتوان پیشرفت تحصیلی را پیشبینی کرد، درصورتیکه عملکرد گرایشی بهصورت مثبت و معنادار، پیشرفت تحصیلی را پیشبینی کرد.
عامل دیگری که بر انگیزه تأثیرگذار است محیط و محرکهای بیرونی است. محیط کلاس نقش حیاتی و نیرومندی در عملکرد تحصیلی و روانشناختی و رفتاری دانش آموزان به عهده دارد.
جو روانشناختی بر محیط یادگیری کلاس و ویژگیهای بافتی و اجتماعی و حمایت معلم تأثیرات معناداری بر رفتارهای یادگیری دانش آموزان، جهتگیری هدف آنان، باورهای مربوط به خود، اسناد علی، کاربرد راهبردها، انگیزش تحصیلی و اجتماعی، عملکرد هیجانی، درگیری یا تکالیف، ارزشهای تحصیلی و پیشرفت تحصیلی آنان دارد.
استفاده از ادراک دانشآموز برای ارزیابی محیط کلاس در نظریهی زمینه کرت لوین (1936) و نظریهی نیاز- فشار موری (1938) ریشه دارد.
این دو نظریه بر اهمیت ویژگیهای محیط بر رفتار آدمی تأکید کردهاند. نظریههای این پژوهشگران پیشنهاد میکنند که تعامل بین ویژگیهای محیطی (مانند تجربیات کلاسی) و ویژگیهای شخصی درواقع پیشبینی کنندهی رشد انسان و مجموعه رفتار او هستند.
بر اساس نظریهی موس (1979)، محیط کلاس همانند موجودی انسانی دارای ویژگیهای قابلاندازهگیری است. در مطالعات مختلف نشان دادهشده است که متغیرهای مربوط به مدرسه، مانند جو کلاس درس، رابطه معلم- دانشآموز، نوع مدیریت کلاس توسط معلم، رفتار سازمانی و جنسیت با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رابطه دارد.
سانجر و گانگورن (2009) در مطالعهای نشان داد که ادراک از محیط کلاس با مؤلفههای شناختی و انگیزه خودگردانی یادگیری رابطه مثبت دارد.
هی جینگ چوی و سان جون بیک (2002) در مطالعهای با عنوان رابطهی ادراک دانش آموزان از محیط کلاس و پیشرفت تحصیلی در کره، به این نتیجه رسیدند که محیط کلاس پیشبینی کنندهی خوبی برای پیشرفت تحصیلی دانش آموزان بود.
همچنین سانجر و گانگورن (2009) در تحقیقاتشان به این نتیجه رسیدهاند که بین ادراک از محیط کلاس و جهتگیری هدف رابطه معنادار وجود دارد.
حال با توجه به اهمیت مباحث انگیزه ازجمله جهتگیری هدف و ادراک از محیط کلاس و تأثیر هر یک از آنها بر پیشرفت تحصیلی، پژوهش حاضر درصدد است تا رابطهی این متغیرها را با پیشرفت تحصیلی موردبررسی قرار دهد.
بهعبارتدیگر، کیفیت محیط کلاس در میزان یادگیری دانش آموزان نقش تعیینکننده دارد. وقتی دانش آموزان ادراک مثبتی از محیط کلاس خود داشته باشند، عملکرد بهتر و نگرشهای مثبتتری به آموختههای خود خواهند داشت.
با توجه به اینکه تعامل میان دانش آموزان و آموزش در محیط مدرسه و کلاس درس رخ میدهد، محیط در افزایش یا کاهش سطح یادگیری بسیار مؤثر است و آنچه مطلوب یا نامطلوب بودن جو کلاس را مشخص میکند درک و برداشتی است که دانشآموز از آن محیط دارد.
افزون بر این، یکی از اصول کلی آموزش، مشارکت فعال یادگیرنده در فرایند یادگیری است. درواقع، یادگیری بهوسیلهی آنچه یادگیرنده انجام میدهد، تحقق مییابد.
برای اینکه بتوان جو مطلوبی برای دانش آموزان فراهم آورد، محیط باید بهگونهای باشدکه یادگیرنده کاملاً فعال باشد. لذا، در درس ریاضی نیز باید این اصل مهم را رعایت کرد. به این معنا که معلم برای تدریس ریاضیات بهجای استفاده از روشهای زبانی، روشهای فعال را به کار گیرد تا بتواند با درگیر کردن یادگیرندگان در یادگیری احتمال موفقیتشان را افزایش دهد.
لیپنن (1991) کلاس درس را آزمایشگاه و مهمترین فعالیت یادگیرندگان را پژوهش تلقی میکند. به اعتقاد وی، کلاس درس زمانی به اهداف خود دست مییابد که در پژوهش غوطهور شود و در آنهمه چیز و همهکس به تحقیق دعوت شود.
از سوی دیگر، دانش آموزان مقطع متوسطه به مراحل بالاتری از رشد ذهنی رسیدهاند و میتوانند مسائل علمی را تجزیهوتحلیل کنند. لذا، تحقیق در این دوره از اهمیت ویژهای برخوردار است.
زمانی که معلم در کلاس درس، دانش آموزان را به تحقیق در مورد مسائل ترغیب میکند و فرصت پژوهش را برای آنها فراهم میکند درواقع دان آموزان را به درگیری و داشتن نقش فعال در یادگیری نیز ترغیب میکند.
مطالعه کتاب زندگی هدفمند را به شما پیشنهاد میکنیم.