در این مطلب ابتدا شما را با معنای طرحواره آشنا خواهیم کرد، سپس پیشینهای از طرحواره درمانی خواهیم گفت و در نهایت نگاهی خواهیم داشت به طرحواره درمانی اختلال شخصیت مرزی. با فکر بنیان همراه باشید.
تعریف طرحواره
واژه طرحواره (schema) از نخستین دهههای قرن بیستم به متون روانشناسی راه یافت. به نظر میرسد «بارتلت» اولین کسی بود که مفهوم طرحواره را در روانشناسی و در گستره حافظه مطرح کرد. بهطورکلی طرحواره بهعنوان ساختار، قالب یا چارچوب تعریف میشود و عبارت است از یک الگوی شناختی و هیجانی همراه با احساسهای بدنی که بر اساس واقعیت یا تجربه شکل میگیرد تا به افراد کمک کند تجارب خود را تبیین کنند. در شکلگیری طرحواره ها، خلقوخوی ذاتی فرد با تجربههای ارتباطی ناگوار اولیه ترکیب میشوند.
مدل طرحواره درمانی
جفری یانگ (Jeffrey Young)، مبدع طرحواره درمانی (schema therapy)، با ترکیب اصول و مبانی رویکردهای شناختی–رفتاری، دلبستگی، روانکاوی، گشتالت، روابط شی و سازندهگرایی، یک مدل درمانی ایجاد کرده است. پروفسور یانگ معتقد است برخی از این طرحوارهها مخصوصاً آنها که در سالهای اولیه کودکی شکلگرفتهاند میتواند علت اصلی مشکلات رفتاری افراد باشد.
طرحوارههای ناسازگار اولیه، الگوهای هیجانی و شناختیِ خود آسیبرسانی هستند که در ابتدای رشد و تحول در ذهن شکلگرفتهاند، در مسیر زندگی تکرار میشوند و منجر به شکلگیری افکار ناکارآمد، تجربه مداوم هیجانات منفی و بروز رفتارهای خودتخریبی در دوران بزرگسالی میشوند.
در روش درمانی یانگ طرحوارههای ناسازگار اولیه بهعنوان هسته مرکزی درمان اختلالات شخصیت در نظر گرفته میشود. این طرحواره ها در عمیقترین سطح شناخت و معمولاً خارج از حیطه آگاهی عمل میکنند.
بر اساس نظریه طرحواره درمانی ، درصورتیکه هرکدام از پنج نیاز هیجانی اصلی فرد در دوران کودکی بهدرستی تأمین نشود، طرحوارههای ناسازگار اولیه در او شکل میگیرند. این نیازها عبارتاند از:
- دلبستگی ایمن به دیگران شامل نیاز به امنیت، ثبات، محبت و پذیرش
- خودگردانی، کفایت و هویت
- آزادی در بیان نیازها و هیجانهای سالم
- خودانگیختگی و تفریح
- محدودیتهای واقعبینانه و خویشتنداری
هر فرد در مواجهه با هر طرحواره یکی یا ترکیبی از این سه سبک مقابلهای (Coping styles) شامل تسلیم، اجتناب و جبران افراطی را انتخاب میکند.
- تسلیم یعنی پذیرش محض و بدون چونوچرا
- اجتناب یعنی دوریگزینی کامل
- و جبران افراطی یعنی مخالفت و جنگیدن.
نکته مهم درباره استفاده از طرحواره درمانی این است که این روش برای درمان جنبههای مزمن شناختی اختلالات روانی ازجمله اختلالات شخصیت طراحیشده است. همچنین تجربه نشان داده است که در درمان افسردگی و اضطراب حاد، اختلالهای خوردوخوراک، مسائل زناشویی و مشکلات پایدار در حفظ روابط صمیمانه سازگار، اثربخش بوده است. همچنین این روش در مورد مجرمان و در پیشگیری از عود در میان سوءمصرف کنندگان مواد مخدر کارایی دارد، اما اختلالات رشدی مانند اوتیسم و سندرم آسپرگر مانع از استفاده طرحواره درمانی میشود.
درمان اختلال شخصیت مرزی بر اساس ذهنیتهای طرحوارهای
اخیراً یانگ مدلی طراحی کرده است که برای درک تغییرات هیجانی بیماران اختلال شخصیت مرزی میتواند مفید باشد. او معتقد است، افراد مبتلابه اختلال شخصیت مرزی حالات هیجانی را همانند کودکان تجربه میکنند و برای توصیف این حالات از اصطلاح «ذهنیتهای طرحوارهای» استفاده میکند. ذهنیتهای طرحوارهای (schema modes) الگوی سازمانیافتهای از تفکر، احساس و رفتار بر مبنای مجموعهای از طرحوارهها است. فرض یانگ این است که افراد مبتلابه این نوع اختلال شخصیت، بهطور ناگهانی از ذهنیتی به ذهنیت دیگر پرتاب میشوند. او چهار ذهنیت را در مدل طرحواره درمانی اختلال شخصیت مرزی تعیینکننده میداند:
- ذهنیت کودک رهاشده
- ذهنیت کودک تکانشی و عصبانی
- ذهنیت والد تنبیهگر
- ذهنیت محافظ بیتفاوت
ذهنیت کودک رهاشده
- فرد مبتلابه اختلال شخصیت مرزی در حالت ذهنیت کودک رهاشده به دلیل سابقهی سوءاستفادههای دوران کودکی، دچار ترس از رهاشدگی میشود. در این حالت کاملاً شکننده، معصوم و وابسته به نظر میرسد. در ذهنیت کودک رهاشده، فرد ثبات شی ندارد. درنتیجه فاقد تصویر ذهنی از مراقب حمایتکننده است، مگر اینکه مراقب، حضور فیزیکی درکنار او داشته باشد. این ذهنیت به میزان زیادی پیش کلامی و عملی است.
- باورهای مرکزی مرتبط با این ذهنیت عبارتاند از: «مردم بدخواهاند، قابلاعتماد نیستند و مرا ترک خواهند کرد»، «دردهای هیجانی من هیچوقت تمام نمیشوند»، «همیشه تنها میمانم» و «هیچکس از من مراقبت نخواهد کرد»
- زمانی که افراد در این ذهنیت قرار میگیرند، راهبرد اصلی درمانگر، کمک به آنها برای شناسایی، پذیرش و ارضای نیازهای هیجانی زیربنایی خود مانند دلبستگی ایمن، عشق، همدلی، ابراز وجود اصیل و خودانگیختگی است.
ذهنیت کودک تکانشی و عصبانی
- بعضیاوقات فرد علیه بیعدالتیهایی که تصور میکند تجربه کرده است، شورشی و عصیانگر میشود. فرد دارای این ذهنیت پرتوقع، تکانشی، کنترلگر، پرخاشگر و حتی آزارگر به نظر میرسد. تهدید به خودکشی و رفتارهای شبهخودکشی از این ذهنیت ناشی میشود. یانگ معتقد است این افراد معمولاً از تجربهی خشم اجتناب میکنند، خشم سرکوبشده جمع میشود و بهطور ناگهانی و غیرقابلکنترل ابراز میشود.
- باورهای مرکزی مرتبط با این ذهنیت عبارتاند از: «حقوق اساسی من همیشه با ناکامی و محرومیت مواجه میشود» یا «دیگران پست و شیطانصفت هستند.»
- زمانی که افراد در این ذهنیت قرار میگیرند، راهبرد اصلی درمانگر، ایجاد محدودیت و آموزش راههای مناسب مقابله با خشم و ارضای نیازهاست.
ذهنیت والد تنبیهگر
- ایجاد دو ذهنیت گفتهشده، معمولاً باعث فعال شدن قوانین اخلاقی خود تنبیهی که حاصل درونی کردن رفتارهای تنبیهی مراقبان اولیه است، میشود. یانگ به این حالت، نام نمادین والد تنبیهگر را داده است. علائم این ذهنیت عبارتاند از: خود انتقادگری، خودزنی، رفتار خود تخریبی، نفرت از خود.
- باورهای مرکزی رایج در این ذهنیت عبارتاند از: «تو بد هستی و شایستهی تنبیه» یا «عقاید و هیجانات تو ذاتاً بد هستند»
- زمانی که افراد در این ذهنیت قرار میگیرند، راهبرد اصلی درمانگر، کمک برای دورکردن پیامهای والد تنبیهگر و بازسازی عزتنفس ازدسترفتهی آنهاست.
ذهنیت محافظ بیتفاوت
- درمانگرانی که به مدت طولانی با افراد مبتلابه اختلال شخصیت مرزی کارکردهاند، معتقدند این افراد اغلب گرایش به بیتفاوتی عاطفی و اجتماعی دارند. به عقیده یانگ، افراد در این حالت در ذهنیت محافظ بیتفاوت قرار دارند. این ذهنیت نوعی سبک محافظتکننده است. فرض بر این است که ذهنیت محافظ بیتفاوت، فرد را از دلبستگی و تجربههای هیجانی دشوار، ابراز وجود و پختگی دور نگه میدارد. استفاده از دارو و الکل، احساس پوچی، سوءمصرف مواد، پرخوری، شکایتهای روانتنی و اطاعت محض از سایر علائم ذهنیت محافظ بیتفاوت است.
- جالب این است که در این مواقع، افراد دارای اختلال شخصیت مرزی ظاهراً منطقی و سالم به نظر میرسند، سروقت در جلسات حاضر میشوند، تکالیف خانگی را انجام میدهند و بیماران خوبی به نظر میرسند اما درواقع بیماران بهجای اینکه خودشان باشند، در پی تائید درمانگر هستند و هیچ نوع تماس واقعی با درمانگر ندارند.
- باورهای مرکزی مرتبط با این ذهنیت عبارتاند از: «بهتر است هیجانی را احساس نکرد و با مردم رابطه نداشت» یا «بیتفاوتبودن و بریدن از همهچیز، تنها راه نجات و کنترل زندگی است»
یانگ ذهنیتهای افراد مبتلابه اختلال شخصیت مرزی را بر اساس میزان سلامت روانشناختی آنها درجهبندی کرده است: بزرگسال سالم و کودک آسیبپذیر، سالمترین ذهنیتها هستند. بعد از آن، ذهنیت کودک عصبانی قرار دارد که هیجانها و امیال واقعی را تجربه میکند. در مرتبهی بعد، محافظ بیتفاوت قرار دارد که وظیفه حفظ کنترل بر رفتار را بر عهده دارد و درنهایت، والد تنبیه گر قرار دارد که فاقد هرگونه ویژگی حمایتگرانه است.
دیدگاه طرحواره درمانی نسبت به افراد مبتلابه اختلال شخصیت مرزی
برقراری تعادل بین حقوق بیمار و حقوق درمانگر در طرحواره درمانی
رابطهی درمانی بین دو فردی برقرار میشود که هریک نیازها و حقوقی دارند، اما یانگ معتقد است که نیازهای فرد مبتلابه اختلال شخصیت مرزی همیشه بیشتر از آن است که درمانگر بتواند آنها را ارضا کند. درنتیجه طبیعی است که در مدل طرحواره درمانی اختلال شخصیت مرزی ، ارتباط درمانگر و بیمار همیشه مقداری تعارض وجود خواهد داشت. افراد مبتلابه اختلال شخصیت مرزی تقریباً با هرکسی که برخورد میکنند، در او به دنبال یک والد گمشده میگردند. در مورد درمانگر نیز این موضوع صدق میکند.
به عقیده یانگ، در طرحواره درمانی ، درمانگران باید تا اندازهای نقش والد را بپذیرند. آنها باید بتوانند بین نیازها و حقوق بیمار و خود تعادل ظریفی ایجاد کرده و برای یک دوره زمانی معین، والد جانشین بیمار شوند، بهگونهای که بتوانند در این دوره، زندگی خصوصی خود را حفظ کرده و دچار فرسودگی شغلی نیز نشوند.
اهداف کلی طرحواره درمانی اختلال شخصیت مرزی
یانگ اهداف طرحواره درمانی اختلال شخصیت مرزی را بر اساس ذهنیتهای طرحوارهای بیان میکند و معتقد است هدف کلی درمان، پرورش ذهنیت بزرگسال سالم است. این ذهنیت به بیمار کمک میکند:
- همدلی با کودک رهاشده و مراقبت از او
- کمک به کودک رهاشده برای پذیرش عشق
- از بین بردن والد تنبیهگر
- محدود کردن رفتارهای تکانشی و ابراز هیجانها و نیازها به شکل مناسب
- جایگزینی ذهنیت بزرگسال سالم بهجای ذهنیت محافظ بیتفاوت
مراحل درمان طرحواره درمانی اختلال شخصیت مرزی
مراحل درمان طرحواره درمانی اختلال شخصیت مرزی عبارت است از:
- مرحله پیوند و تنظیم هیجانی
- مرحله تغییر ذهنیت طرحوارهای
- مرحله خودمختاری
مرحله اول: پیوند و تنظیم هیجانی
گام اول برای فرد مبتلابه اختلال شخصیت مرزی و درمانگر، ایجاد یک دلبستگی ایمن است. درمانگر باید برای بیمار احساس امنیت ایجاد کند، ابراز نیازها و هیجانها را در جلسات طرحواره درمانی تشویق کند، موضع درمانگر نباید با سکوت و کمحرفی همراه باشد، مشارکت فعالانهای داشته باشد و سؤالات باز پاسخ از بیمار بپرسد تا امکان ابراز نیازها و هیجانات وجود داشته باشد.
مرحله دوم: تغییر ذهنیت طرحوارهای
درمانگر باید ذهنیت بزرگسال سالم را الگو قرار دهد تا بیمار این ذهنیت را درونی سازی کند. این درونی سازی، اساس طرحواره درمانی را تشکیل میدهد.
مرحله سوم: خودمختاری
درمانگر در سومین مرحله طرحواره درمانی اختلال شخصیت مرزی، بیمار را در رابطه با انتخاب شرکای مناسب راهنمایی کرده و به او کمک میکند تا تغییرات درون جلسهای را به روابط بیرون از جلسهی درمان تعمیم دهد و بر روابط صمیمی بیرون جلسات درمان تمرکز میکند. درمانگر به بیمار کمک میکند تا تمایلات طبیعی و مسلم خود را در زندگی روزمره شناسایی و پیگیری کند. پسازآن درمانگر با توجه به میزان استقلال بیمار به او اجازه میدهد تا خودش سرعت کاهش و اتمام جلسات درمان را تنظیم کند. درعینحال این گزینه را نیز مطرح میکند که درمانگر همچنان یک جایگاه باثبات است و در صورت لزوم میتواند به او مراجعه کند.
[kkstarratings]
1 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
سلام. من همسرم این اختلال رو داره و الان تو مرحله ای هستیم که عاشق من بود ولی الان کاملا بی حس شده، ولی طلاق رو هم نمیتونه قبول کنه، رفتار من الان باید به چه صورت باشه باهاش؟