مهارت گوش دادن همدلانه و قابلیت صحبت کردن دو تا از مهمترین موهبتهایی است که خدا به انسان داده است. حیوانات دور آتش نمینشینند و درباره خاطرات پنج سال پیش حرف نمیزنند یا از امیدها و آرزوهایشان برای آینده نمیگویند؛ اما انسانها این کار را میکنند.
گفتوگو و ارتباط کلامی، ارکان فرهنگ بشری است. این قابلیت صحبت کردن و مهارت گوش دادن همدلانه، ما را قادر میسازد تا عقایدمان را به یکدیگر منتقل کنیم.
به همین ترتیب، در ازدواج نیز هیچچیز مهمتر و اساسیتر از حرف زدن و گوش دادن نیست. گفتوگوی ساده ابزاری است که زوجها را قادر میسازد تا بهعنوان یک گروه مسائل زندگیشان را مطرح و به آن رسیدگی کنند.
ارتباط راحت و گشوده هم چون خونی است که ازدواج را زنده نگه میدارد و فصل بهار و تابستان را به ارمغان میآورد. برعکس، ناتوانی در برقراری ارتباط همان چیزی است که پاییز و زمستان را میآورد.
حرف زدن و مهارت گوش دادن همدلانه به نظر خیلی آسان میرسد. پس چرا وقتی در نظرسنجیای از زوجهای طلاقگرفته پرسیدند: «چرا ازدواج تون شکست خورد؟» هشتادوهفت درصد آنها گفتند: «برای اینکه با هم حرف نمیزدیم؟»
آیا میشد این ازدواجها را نجات داد و احیا کرد؟
بله- اگر زوجها الگوی ارتباطی مثبت را یاد میگرفتند. کلید بهبود ارتباط با همسر در افزایش مهارت گوش دادن همدلانه است. همدلی یعنی ورود به دنیای شخص دیگر و یافتن راهی برای اینکه خودمان را جای او بگذاریم و دنیا را از دریچه چشم او ببینیم.
شوهر همدل در پی درک چیزی است که زنش تجربه میکند- در پی درک افکار و احساسات و آرزوهای اوست؛ و همین امر در مورد زنی صادق است که نسبت به شوهرش نگرش همدلانه دارد.
چنین زنی سعی میکند. رؤیاها و امیدها و ترسهای شوهرش را درک کند. گوش دادن همدلانه باعث میشود تا دیگری حرف بزند، زیرا میداند که حرفش شنیده میشود.
متأسفانه، ما بنابر طبیعتمان موقع گوش دادن مایلیم قضاوت کنیم. ما حرفهای طرف مقابلمان را بر اساس دیدگاه خودمان از اوضاع ارزیابی میکنیم و با اعلام قضاوتمان پاسخ میدهیم – گوش دادن همراه با قضاوت معمولاً جریان ارتباط را بند میآورد و بعد تعجب میکنیم که چرا همسرمان دیگر حرف نمیزند؟
ما که از هنر مهارت گوش دادن همدلانه بیبهرهایم، در کار صمیمیت و نزدیکیمان خرابکاری میکنیم و دقیق همان چیزی را که خواهانش هستیم از دست میدهیم.
هدف این مقاله این است که کمکتان کند تا طرز ارتباط مثبت از طریق گوش دادن همدلانه را یاد بگیرید. این امر ممکن است مستلزم تغییر شدید طرز گفتوگوی شما با همسرتان باشد.
این کار قطعاً مستلزم تلاش و تمرین است اما پاداشهای آن بسیار مثبت هستند. در مورد بیشتر ما، مهارت گوش دادن همدلانه مستلزم تغییر اساسی نگرش است.
ما باید از گوش دادن خودمحورانه (دیدن دنیا از دریچه چشمان خودمان) به گوش دادن همدلانه (دیدن دنیا از دریچه چشمان همسرمان) رو بیاوریم.
شاید با خودتان فکر میکنید، من خیلی خوشحال میشم که به حرف همسرم گوش بدهم و سعی کنم اونو درک کنم، فقط اون باید حرفی بزنه.
اگر همسرتان ساکت است و حرف نمیزند، شرط میبندیم که سکوتش دلیلی یا دلایلی دارد. شاید شوهر شما در بچگی تشویق نشده که حرف بزند. شاید به عقایدش بها ندادهاند یا والدینش آنقدر عقایدش را نادیده گرفتند که او این نگرش را پیدا کرد که: «چرا اصلاً حرف بزنم؟ هیچکس به حرفهای من گوش نمیده»
شاید زن شما سعی کرده افکار و عقایدش را بگوید اما احساس کرده که سرکوب یا محکوم شده است؛ بنابراین او به خودش میگوید، «دلم نمیخواد طرد بشم. پس بهتره دهنم رو ببندم و حرفی نزنم.»
گوش دادن همدلانه میتواند همسر نوع «بحرالمیت» را تشویق به حرف زدن کند زیرا فضایی خلق میکند که او میبیند علاقه حقیقی نسبت به حرفهایش وجود دارد.
اگر در اثر بدرفتاریهای گذشته در کودکی شخص یا تجارب منفی سالهای پیشین ازدواج او احساسات منفیای ایجاد شده باشد، گوش دادن همدلانه معمولاً باعث شفا میشود. در واقع، سریعترین راه رفع احساسات منفی این است که کاری کنیم که شخص احساس کند حرفش شنیده و درک میشود.
یادگیری مهارت گوش دادن همدلانه
یادگیری مهارت گوش دادن همدلانه به این معنی است که در هر گفتوگویی سعی کنیم در پی درک شخص مقابل باشیم. «من میخوام بدونم که در سر همسرم چه میگذره و توی دلش چه خبره.» «من میخوام از شادیها و غمهای اون باخبر بشم.» چنین درکی برای ایجاد نزدیکی و صمیمیت زوجین در ازدواج اساسی است.
یکی از خصایص گوش دادن همدلانه این است که نگرش درک دقیقی را ایجاد میکند. این چیز کوچکی نیست و برای بیشتر ما آسان هم نیست.
پل تورنیه، روانشناس معروف گفته: «هر کسی اساساً برای مطرح کردن عقاید خودش حرف میزند… بهراستی تبادل نظرهای اندکی هست که معرف آرزوی حقیقی شخص برای درک کردن طرف مقابلش باشد.»
ما انسانها بنابر طبیعتمان خودمحور هستیم. دنیا حول من میچرخد. طرز فکر و طرز احساس من مهمترین مسئله است. وقتی ما تصمیم میگیریم نگرش همدلی را اتخاذ کنیم گام عظیمی به جلوست. وقتی صادقانه در درک افکار و احساسات شخص دیگر باشیم گام بزرگی بهسوی نوع و پختگی برداشتهایم.
وقتی ما از خدا میخواهیم کمکمان کند تا نگرشمان را تغییر دهیم و همسرمان را بهتر درک کنیم، نشانههای خرد را از خودمان بروز میدهیم.
وجه مهم دیگر مهارت گوش دادن همدلانه این است که تصمیم بگیریم از قضاوت کردن درباره همسرمان دست برداریم. اینجا نیز باید طرز فکرمان را به شدت تغییر دهیم.
به هر حال ما درباره هر چیزی عقیدهای داریم و معتقدیم که دیدگاه خودمان درست است وگرنه عقایدمان را تغییر میدادیم، مگر نه؟ اما وقتی میگوییم: «دیدگاه من درباره این وضع تنها دیدگاه درست است»، تشخیص نمیدهیم که همسرمان هم همینطور در مورد عقاید خودش فکر میکند.
از آنجا که هردوی ما خودمحور هستیم، اغلب اوقات عقاید متفاوتی درباره یک وضعیت واحد داریم. این صرف بخشی از انسان بودن و مزدوج بودن است. زوجها معمولاً اوضاع را بهصورت بسیار متفاوتی میبینند.
اگر من با این دیدگاه به حرف زنم گوش بدهم که «نظرش را اصلاح کنم»، هرگز او را درک نخواهم کرد و بیشتر گفتوگوهایمان سرانجام به جروبحث میکشد و هیچ راهحلی پیدا نمیشود. به این ترتیب ما به جای اینکه دوست همدیگر باشیم دشمن همدیگر میشویم و به جای اینکه یاران یک تیم باشیم مخالف هم میشویم.
همین میل به قضاوت کردن است که هرروز گفتوگوهای هزاران زوج را تخریب میکند. وقتی زنی میگوید: «فکر کنم بهتره کارم رو ترک کنم» و شوهر پاسخ میدهد: «تو نمیتونی کارت رو ترک کنی. ما بدون حقوق تو نمیتونیم ادامه بدیم. یادت باشه این تو بودی که این خونه رو میخواستی»، آنها یا در جاده جروبحث شدید هستند یا کنارهجویی و رنج بردن در سکوت در حالی که هر کدامشان دیگری را سرزنش میکند و مسئول سرمای زمستان ازدواجشان میداند.
اما اگر شوهر جلوی قضاوتش را میگرفت و در پاسخ به زنش میگفت: «انگار روز سختی داشتهای عزیزم. میخوای کمی قدم بزنیم و در این باره حرف بزنیم» چقدر گفتوگوشان متفاوت میشد؟ وقتی زن احساس کند که درک شده است، دوتایی بهتر میتوانند تصمیم عاقلانهای درباره شغل او بگیرند. خودداری از قضاوت کردن باعث میشود تا گفتوگوی زوجین ادامه پیدا کند.
خصیصه سوم مهارت گوش دادن همدلانه از همه مهمتر اما از همه دشوارتر است: حتی وقتی با عقاید همسرتان مخالفید او را تأیید کنید. چطور این کار را میکنید؟ با تأیید همسرتان به خاطر اینکه افکار و احساساتش را با شما در میان گذاشته است؛ بهعبارتدیگر، شما به خاطر صمیمت و صداقت همسرتان با شما از او قدردانی میکنید.
تأیید همسر گام بزرگی فراتر از عدم قضاوت است. شما با کلامتان همسرتان را تأیید میکنید، به او این آزادی را میدهید که عقایدی غیر از عقاید شما داشته باشد و احساساتی سوای احساسات شما در وضعیتی مشابه داشته باشد.
تأیید شما میتواند بهصورت گفتههایی مثل این بیان شود: «من از تو متشکرم که عقاید و احساساتت رو با من در میون گذاشتی. حالا میتونم بفهمم که چرا اینقدر احساس رنجش میکردی. منم اگه جای تو بودم مطمئنم که همین احساس رو داشتم. میخوام بدونی که من تو رو خیلی دوست دارم و از ناراحتی تو ناراحت میشم. حالا میفهمم که در دل تو چی میگذره. خوشحالم که حرف دلت رو به من زدی. معلومه که این موضوع روی همه ما اثر میذاره. منم عقاید و احساساتی درباره این موضوع دارم که نمیدونم میتونم بیانشون کنم یا نه اما سعی میکنم هروقت خواستی اونا رو به تو بگم؛ اما اینو بدون که من با تو هستم. من دوستت دارم و هر کاری که بتونم برای کمک به تو میکنم.»
همسری که این جملات تأییدآمیز را میشنود شاید فوراً حاضر شود دیدگاه همسرش را بپذیرد، شاید هم حاضر نشود؛ اما درهرحال احساس میکند که درک شده و تأیید شده است.
هیچچیز در روابط مهمتر از تأیید دیگری نیست و هیچچیزی بهاندازه تأیید دیگری نمیتواند فضایی خلق کند که یکی از زوجین سرانجام حاضر شود عقاید طرف دیگر را بشنود.
یادگیری هنر تأیید – چه با عقاید همسرتان موافق باشید چه مخالف – فضای مثبتی خلق میکند که همسرتان را تشویق میکند تا آزادانه عقاید و احساساتش را با شما در میان بگذارد و این نیز خاکی پرورش میدهد که بذرهای کار تیمی را میتوان در آن کاشت و این بذرها سرانجام رشد خواهند کرد و بهصورت گلهای بهار و تابستان شکوفا خواهند شد.
رکن اصلی گوش دادن همدلانه این است که فقط موقعی عقیده خودتان را بگویید که همسرتان احساس کرده درک شده است. این گام هم مثل گامهای دیگر شاید مستلزم تغییر عظیمی در الگوهای ارتباطی معمول ما باشد.
ما بنابر طبیعتمان فوراً میخواهیم عقایدمان را مطرح کنیم. در واقع یک طرح پژوهشی حاکی از این است که شخص معمولی پیش از قطع کردن حرف طرف مقابل و مطرح کردن عقاید خودش درباره موضوع مطرحشده فقط هفده ثانیه گوش میدهد.
این گوش دادن خودمحورانه به بدترین شکلش است و حاصلش تخریب گفتوگوست؛ اما گوش دادن همدلانه فضای مثبتی خلق میکند که همسرتان بهطور قطع تشویق میشود تا حرفی را که میخواهید بزنید بشنود.
وقتی همسرتان احساس کند که بهجای محکوم شدن، درک شده بهاحتمال قوی برای شنیدن نقطهنظر شما آمادهتر خواهد بود. گوش دادن همدلانه باعث ایجاد احساسات مثبت میشود.
متداولترین اشتباه، زوجها در بیشتر گفتوگوهایشان اظهارنظر زودرس است. چنین رفتاری تقریباً همیشه کار را به جروبحث غیرسازندهای میکشاند که زوجها را از هم دورتر کرده و فصل ازدواج را به زمستان نزدیکتر میکند.
چهار کلید مهارت گوش دادن همدلانه |
· با نگرش درک (نه قضاوت) گوش کنید.
· درباره عقاید همسرتان قضاوت نکنید. · همسرتان را تأیید کنید – حتی اگر با عقاید او موافق نیستید. · فقط وقتی همسرتان احساس کرد که درک شده عقیده خودتان را به او بگویید.
|
مراحل یادگیری مهارت گوش دادن همدلانه
- با چشمهایتان گوش بدهید. وقتی شوهرتان یا زنتان حرف میزند تمام توجهتان را به او معطوف کنید. تلویزیون را خاموش کنید. کتاب یا مجله را زمین بگذارید و به همسرتان نگاه کنید. تماس چشمی در واقع میگوید: «چیزی که به من میگی مهمه.»
- با دهانتان گوش بدهید. دستکم پنج دقیقه آن را بسته نگه دارید. بیرون ریختن زودرس عقایدتان حاکی از آن است که شما در حالت گوش دادن همدلانه نیستید. مادام که همسرتان حرف میزند، نقش شما گوش دادن است. یادتان باشد که هدف شما این است که بفهمید در سر و در دل همسرتان چه میگذرد.
- با گردنتان گوش بدهید. تکان دادن سرتان در واقع میگوید: «من سعی دارم حرف تو رو درک کنم. من با تو هستم».
- با دستهایتان گوش بدهید. با مداد، کاغذ، یا کنترل از راه دور تلویزیون ور نروید. دستهایتان را راحت پهلوتان یا روی پاهایتان بگذارید. آنها را پشت گردنتان نگذارید یا بهطرف سقف دراز نکنید وگرنه نشان میدهد که حوصلهتان سر رفته و خسته شدهاید.
- با پشتتان گوش بدهید. وقتی همسرتان دارد حرف میزند بهجای اینکه سیخ بنشینید گه گاه به جلو خم شوید. کمی خم شدن به جلو به این معناست که «تمام توجه من به توست.»
- با پاهایتان گوش بدهید. سر جاتان بمانید. وقتی همسرتان حرف میزند از اتاق بیرون نروید – البته مگر اینکه اتفاق خیلی مهمی در اتاق دیگر افتاده باشد. در این صورت به همسرتان بگویید که چرا دارید میروید. بهعنوان مثال بگویید: «عزیزم بذار برم اجاقگاز رو در آشپزخانه خاموش کنم و فوراً برگردم».
- هم به حقایق گوش کنید و هم به احساسات. اگر فقط به حرفهایی که همسرتان میزند گوش کنید و پاسخ بدهید – و احساسات را نادیده بگیرید – او احساس نمیکند که درک شده است.
- وقتی گوش میدهید. سعی کنید اوضاع را از دریچه چشمان همسرتان ببینید. سعی کنید تعبیر همسرتان از اوضاع و احساساتش در مورد اتفاقی که افتاده را درک کنید. این کار دشواری است زیرا ما انسانها ذاتاً خودمحور هستیم؛ اما اگر میخواهید شنونده همدل باشید این کار اساسی است.
- در برابر میل مطرح کردن عقاید خودتان پیش از اینکه همسرتان احساس کند درکشده خودداری کنید. به همسرتان نگویید که او هنوز از همه حقایق باخبر نیست، در مورد نیت شما اشتباه میکند، یا حق ندارد احساس عصبانیت یا دلسردی کند. هرگز تا زمانی که دیدگاه همسرتان را درک نکردهاید عقاید خودتان را مطرح نکنید. وقتی همسرتان احساس کرد که درک شاه، بهاحتمال قوی خیلی بهتر به عقیده شما گوش خواهد داد.
- با پرسیدن پرسشهای لازم در پی روشن کردن درکتان از عقاید همسرتان باشید؛ مثلاً بگویید: «چیزی که من میشنوم اینه که تو فکر میکنی. منظورت رو درست فهمیدهام؟» وقتی همسرتان به پرسش شما پاسخ میدهد سرتان را به نشانه تأیید تکان بدهید. حتی اگر با حرف همسرتان مخالفید با «حالت جنگجویانه» وسط حرفش نپرید.
- با پرسیدن پرسشهای لازم در پی درک احساسات همسرتان باشید. بگویید: «به نظرم میرسه که احساس ناراحتی میکنی چون _____ درسته؟» همسرتان ممکن است موافقت کند یا اینکه بگوید: «ناراحتی کدومه؟ بگو رنجش و خشم و دلسردی!» دوباره سرتان را تکان بدهید. این کارتان به او میگوید «دارم به حرفت گوش میکنم!»
- درکتان از افکار و احساسات همسرتان را جمعبندی کنید. «اینطور که میفهمم تو احساس رنجش و خشم میکنی چون فکر میکنی من با این کارم _____ تو رو تحقیر کردهام. درسته؟» وقتی همسرتان نشان داد که شما منظورش را درست فهمیدهاید، برای مهمترین گام مهارت گوش دادن همدلانه آمادهاید: یعنی تأیید همسرتان.
- افکار و احساسات همسرتان را با کلامتان تأیید کنید؛ مثلاً میتوانید بگویید: «با شنیدن حرفهات میبینم که چقدر رنجیدهای و از دستم عصبانی شدهای. منم اگه جای تو بودم همین احساس رو داشتم.» (و اگر بهراستی اوضاع را از دریچه چشم همسرتان نگاه کنید همین احساس را پیدا میکنید.) وقتی با کلامتان افکار و احساسات همسرتان را تأیید میکنید، بهجای دشمن همچون یاری همدل جلوه میکنید.
- اجازه بخواهید که نظر خودتان را مطرح کنید. حالا که حرفهای همسرتان را کاملاً شنیدهاید و افکار و احساساتش را درک کردهاید، آمادهاید تا درخواست کنید که دیدگاه خودتان را با او در میان بگذارید؛ مثلاً میتوانید بگویید: «واقعاً متشکرم که حرفهای خودتو با من زدی. حالا میفهمم که چرا اینقدر ناراحت و عصبانی هستی. (هر چیز دیگری که در همسرتان احساس میکنید). میشه منم نظرم رو بهت بگم، چون فکر میکنم باعث میشد که بفهمی توی این جریان چی توی سر من میگذشته؟» اگر همسرتان موافق بود – و مردم معمولاً بعد از اینکه احساس کردند درک شدهاند موافقت میکنند – میتوانید نظرتان را درباره کاری که کردهاید و علت انجام آن، با همسرتان در میان بگذارید.
- شما با مهارت گوش دادن همدلانه به همسرتان فضایی خلق میکنید که باعث میشود تا همسرتان هم بهطور همدلانه به شما گوش بدهد. وقتی دو نفر در پی درک یکدیگر هستند معمولاً به این هدف میرسند. بعد آنها میتوانند برای مشکلشان راهحل پیدا کنند. وقتی آنها بهجای برنده شدن در پی حل کشمکش باشند، نهتنها به راهحلهای عملی خواهند رسید بلکه نزدیکی و صمیمیت بیشتری نیز با یکدیگر کسب خواهند کرد. کمتر چیزی بهاندازه قدرت مهیب گوش دادن همدلانه قادر است پاییز و زمستان ازدواج را به بهار یا تابستان بدل کند.
منبع
کتاب چهار فصل ازدواج؛ نوشته دکتر گری چاپمن؛ ترجمه سیمین موحد