نیم نگاهی بر داستان فیلم مردم معمولی
فیلم مردم معمولی (Ordinary People) محصول سال 1980 آمریکاست که در مدت زمان دو ساعت و چهار دقیقه میباشد. همانطور که از نامش برمیآید فیلمی ساده است برخوردار از داستانی دردناک و احساسی که فروپاشی خانوادهای کامل را به تصویر میکشد. مثلث اعضای خانواده در این فیلم بسیار مهم جلوه میکند، واحدی که به هیچ وجه شکستناپذیر باقینخواهد ماند.
فیلم مردم معمولی ساخته رابرت رد فورد است که بههیچوجه برای انتقال داستان به مخاطب از تکنولوژی پیچیدهی فیلمهای هالیوودی بهرهنمیبرد.
فیلمنامهی فیلم مردم معمولی با “آلوین سارجنت” براساس رمانی از “جودیت گست” به نگارش درآمده است. داستان این درام درباره خانوادهای معمولی است. مرگ پسر بزرگ خانواده در تصادفی ناگهانی (غرقشدن در آب) تغییراتی در زندگی آنها بهوجود میآورد. بث (مادر) کالوین (پدر) و کانرد (پسر کوچکتر خانواده) هرکدام نسبت به این اتفاق واکنشهای مختلفی از خود نشان میدهند.
کانرد خود را مسئول مرگ برادرش میداند و دست بهخودکشی میزند و کالوین سعی دارد با کمک به او، وی را پشتیبانی و از خطر دور نگهدارد. بث فقط قصد دارد اعضای خانواده دورهم جمع شوند. کانرد پس از خودکشی ناموفق به یک روانشناس معرفی میشود و پس از مراجعه به او و طیکردن چند جلسه درمان نهایتا به این نتیجه میرسد که نباید خود را در تمامی مشکلات مقصر بداند.
شخصیتپردازی کانرد به نحوی است که گوشهگیر است، ناامید است، کم اشتهاست، همیشه خود را مقصر میداند و دنبال جلب توجه و محبت مادرش است. از تداعی خاطره مرگ برادرش بسیار ناراحت میشود و خود را مقصر میداند و از محیطهای محرک مثل کلاس شنا که قبلا از علاقمندیهایش بوده است کنارهگیری میکند.
شخصیت پدرش مهربان و خواستار آرامش خانوادهاش به خصوص کانرد میباشد مطیع همسر و شدیدا صلحطلب ترسیم شده است و مادرش فردی خشک، بیاحساس و خوشگذران و تنها درپی جمعشدن خانواده میباشد. کانرد پس از مرگ برادرش در ابتدا دست به خودکشی میزند و بعد از آن حالات گوشهگیری، انزواطلبی و کنارهگیری از فعالیتهای اجتماعی (مانند تیم شنا) را نشان میدهد.
همچنین پرخاشگری نسبت به دوستان ولی به تدریج با تحت درمان قرارگرفتن یاد میگیرد خاطره مرگ برادرش را تنها یک اتفاق تلقی کند و خودش را مقصر نداند، در جمع دوستانش ظاهر میشود و حتی رابطه عاشقانه برقرار میکند.
کانرد با همه درگیری ذهنی و احساس تقصیر یاد میگیرد که چگونه از دنیا و حال لذت ببرد و خودش را در هر مسئلهای مقصر نداند و از اطرافیان توقع کمتری داشته باشد و همچنین از همه مهمتر احساسات خوشایند و ناخوشایندش را بروز دهد.
نمای پایانی فیلم در آغوش گرفتن پدر است که در انتهای فیلم مردم معمولی به ما نشان میدهد که او تصمیم گرفته است احساسات خود را نشان دهد و قبول کند مقصر تمام اتفاقات ناخوشایند اطرافش نیست.
مشکلات رفتاری کانرد
در فیلم مردم معمولی با پسری مواجه میشویم که دست بهخودکشی زده است و با خاطره مرگ برادرش دست و پنجه نرم میکند و خودش را مقصر میداند او از طرفی مورد محبت مادرش قرار نگرفته و اینطور اعتقاد دارد که مادرش همیشه برادرش را دوستداشته و پس از مرگ او از کانرد متنفر است. او برای خلاصی از این تفکرات دست به خودکشی و قطع ارتباط با اطرافیانش میزند. مادرش نیز شخصیتی چارچوبدار و سرد است و در ارتباط با فرزندش موفق نیست ولی پدرش عکس شخصیت مادرش را دارد.
در فیلم مردم معمولی با شخصیت کانرد بیشتر سرو کار داریم و میتوانیم با اجرای یک رویکرد مناسب مشکلات رفتاری او را حلکنیم. میخواهیم با استفده از رویکرد رفتار درمانی عقلانی هیجانی آلبریت الیس آن را بررسی کنیم. در این نظریه این مسائل برای روشنشدن وضعیت درمانجو بررسی میشود:
هیجان منفی سالم و هیجان منفی ناسالم: در اینجا کانرد جاهایی نشانههایی از خشم را نشان میدهد که باید روشن کنیم خشم سالم است یا ناسالم؟
او نسبت به خودش خشم دارد و خودش را نسبت به مرگ برادرش مسئول میداند. پس خشم ناسالم دارد چون فکر میکند باید خودش را بکشد و به خودش ضربه بزند.
2- ارزیابی باورهای غیرمنطقی درمانجو: باورهای غیرمنطقی شامل توقعات میشود که مثلا او از مادرش توقع به او توجه ویژه کند و این قضیه اورا آزار میده و نمیتواند تحمل کند و این باعث باورهای تحقیرکننده خودش میشود و اینکه یک موجود بیارزش است.
3- بررسی احساس تنهایی: او بعد از مرگ برادرش شدیدا احساس تنهایی میکند و این قضیه باعث میشود که با دوست دخترش آشنا شود و وجود او کمی از تنهاییش میکاهد همینطور رابطه دوستی با مشاور که به او آرامش میدهد.
4- تضاد بین رفتارهای پدر ومادر: پدرش شدیدا به او توجه میکند و مادرش بسیار کم توجه که این رفتارها مورد بررسی قرار میگیرد.
5- وجود عامل کنترلکننده رفتار: همانطور که خود کانرد از مشاور درخواست میکند که او را کنترل کند چون کسی در زندگیش به کارهایش توجه چندانی ندارد و به او امر نهی نمیکند.
در فیلم مردم معمولی روانشناس سعی دارد با تغییر تفکر و راهبردهای زندگی کانرد این احساس تقصیر را از او دور کند و همچنین با تخلیه هیجانات و احساسات از او میخواهد خودش را سبک کند. روانشناس برای او نقش یک دوست را ایفا میکند و این باعث تخلیه هیجانی او میگردد
تشخیص احتمالی:
از دید روانشناسی با توجه به اینکه کانرد نوجوان است و با الگویی که با موارد ذکر شده قابل تشخیص میباشد و همچنین تطابق با ملاکهای DSM5 تشخیص افسردگی اساسی میباشد که دارای خصوصیات زیر میباشد و اگر 4 ویژگی از آنها مشهود و قابل مشاهده باشد دچار افسردگی است که در این شخصیت آنها را مشاهده میکنیم:
- خلق افسرده در اکثر ساعات روز و تقریبا تمام روزها
- کاهش شدید علایق یا لذات در تمام یا تقریبا اکثر فعالیتهای شبانهروزی
- کاهش وزن چشمگیر بدون رژیم غذایی یا افزایش وزن
- بیخوابی یا پرخوابی
- سرآسسیمگی یا کندی روانی حرکتی
- خستگی و فقدان انرژی
- احساس بیارزشی یا احساس گناه مفرط یا نامتناسب
- کاهش توانایی تفکر و تمرکز
- افکار مکرر مربوط به مرگ یا راجع به خودکشی
نظریه رفتار درمانی عقلانی هیجانی الیس
رفتار درمانی عقلانی هیجانی یکی از رویکردهای شناختی رفتاری محسوب میشود و آن را با REBT میشناسیم. بنیانگذار این نظریه آلبرت الیس میباشد REBT توجه خاصی به نقشی که شناختوارهها و رفتارها در توسعه و تداوم مشکلات هیجانی مردم بازی میکنند، دارد. این نظریه معتقد است که هسته اصلی اختلال هیجانی یک مجموعه از باورهای غیر منطقی است که مردم در مورد خودشان، دیگران و دنیا دارند. هنگام ارزیابی مشکلات روانشناختی درمانجو، درمانگران از یک چارچوب موقعیتی به نام “CBA” استفاده میکنند.
تعریف CBA اینطور است که آنچه ما “A بحرانی” مینامیم نشاندهندهی یک رویداد واقعی یا روانشناختی در زندگی اوست که در لحظههای خاص، باورهایی که او دارد (“B”) را فعال میکند و منجر به پاسخهای رفتاری هیجانی (“C”)میشود.
سبک درمانی رفتار درمانی عقلانی هیجانی:
سبکی که آلبرت الیس پذیرفت سبک “فعال-رهنمودی “است. این نظریه میخواهد شما به درمان ساختار بدهید و فعالانه توجه مراجعانتان را به سوی موضوعات اساسی جهت بدهید. در درمان توسط این نظریه کارمان را برای مراجع توضیح میدهیم و میگوییم که رویکردهای دیگری نیز در رواندرمانی وجود دارند که شاید تاثیرشان مساوی یا بیشتر از این نظری باشد. پس از آن توضیح میدهیم که ما چگونه از ساختار TBER استفاده میکنیم تا مشکلات روانشناختی مراجعان را درک کرده و درمان کنیم و با ارائه یک نمونه آنها را تشویق میکنیم که تصمیم بگیرند آیا این رویکرد میتواند به آنها کمک کند یا نه ؟ بعد از آنکه برای مراجعان توضیح دادیم که میخواهیم از یک رویکرد ساختاریافته استفاده کنیم، بهسوی کاربرد آن پیشمیرویم.
برای آشنایی بیشتر با رویکرد رفتار درمانی عقلانی هیجانی این کتاب را مطالعه کنید.
هدف رفتار درمانی عقلانی هیجانی
درمان TBER اغلب ناچار است به این اهداف دست پیدا کند:
- تغییر فلسفی
- تغییر استنباطی
- تغییر رفتاری
- تغییر موقعیتها و رویدادهای واقعی بحرانی
- مشخصکردن انواع تغییرات در یک مراجع
- اهداف مراجعان از تغییرکردن و دستیابی به آنها
درمان با رویکردعقلانی هیجانی الیس
فرآیند درمان
شرح حال:
کانرد 18 ساله دانشآموز عضو تیم شنا و همنوایی سرود مدرسه و تنها فرزند خانواده، اخیرا برادرش را طی یک حادثه ازدستداده است. با پدرش صمیمی است با مادرش رابطه خوبی ندارد. گوشهگیر و منزوی است اقدام به خودکشی داشته است پدرش از او حمایت میکند. نمیتواند خوب احساسش را بروز دهد. بعد از مرگ برادرش به شدت ناراحت است و مدام خودش را مقصر میداند. از آن روز به بعد تنهایی را دوست دارد و در تمام مسائل و اتفاقات خود را مقصر میداند. اخیرا با شناکردن مضطرب میشود و علاقهای به آن ندارد.
تشخیص:
طبق علائمی که برداشتشده کانرد دچار افسردگی اساسی است اختلال اضطراب فراگیر و افسردگی.
سیر درمان:
در درمان از روش شناختی استفاده میکنیم و به او یاد میدهیم در فواصل جلسات و پس از اتمام درمان این روشها را به کار بندد. به او یاد میدهیم باورهای نامعقولش را زیر سوال ببرد. “مثلا از خودش بپرسد: چرا باید به شکل احمقانهای خودم را بابت مرگ برادرم مقصر بدانم و مضطرب شوم ؟” وجواب بدهد:”هیچ دلیلی وجود ندارد که نباید خودم را ناراحت و مضطرب کنم هرچند خیلی ترجیح میدهم دیگر در خودم چنین احساساتی ایجاد نکنم.
کانرد در حالی که باورهای نامعقولش را زیر سوال میبرد. رفتهرفته بابت احساس خودش متاسف و دمغ میشود ولی خودش را بابت آن افسرده و سرزنش نمیکند. سپس فنون شناختی دیگر رفتاردرمانی عقلانی هیجانی مثل نجوای مقابلهای عاقلانه رانیز به کانرد آموزش میدهیم.
کانرد نجواهای مقابلهای عاقلانهای را پیدا کرد و آنها را نوشت و دائم با خودش تکرار کرد. نجواهایی مثل: “هرچند دوست دارم دیگران مخصوصا مادرم دوستم داشته باشند ولی نیازی به تاییدشان ندارم” یا ” من آدم جایز الخطایی هستم که معمولا کارهای احمقانه میکنم ولی هرگز ، هرگز بخاطر انجام دادن این کارها آدم احمقی نمیشوم.”
ضبط کردن: کانرد صحبتهای رد و بدل شده در جلسات را ضبط کرد و چندبار به آنها گوش داد.
مطالعات تربیتی روانی: کانرد کتابها و جزواتی را دربارهی رفتار درمانی عقلانی هیجانی خواند.
فلسفه: کانرد روی فلسفه بردباری، جایزالخطا بودن انسانها و لذتگرایی بلند مدت فکر کرد.
کانرد ضمن استفاده از روشهای شناختی همچنان روشهای هیجانی-تجربهای زیر را نیز بکار برد:
تجسم عقلانی هیجانی: کانرد بدترین حوادثی را که میشد برایش اتفاق بیفتد تجسم کرد. مثل رابطه صمیمی با مادرش یا رفع اضطراب مرگ برادرش که خودش را در مورد آن افسرده کرده بود. آنگاه سعیکرد ناراحتی خودش را به احساسات منفی سالمی مثل تاسف و دلسردی تبدیل کند.
تمرینهای ضد شرم: کانرد عمدا در حضور پدرش، مادرش را بغل کرد یا پدرش را در آغوش گرفت و سعی کرد احساسش را نشان دهد و شرمگین نشود.
نجواهای مقابلهای قدرتمندانه: کانرد خیلی محکم و قدرتمندانه جملات عاقلانهای مثل این جملات را با خودش نجوا کرد: “واقعا میخواهم کارها طبق میل من پیش بروند ولی لزومی ندارد حتما این طور شود! اگر این طور نشود هم میتوانم زندگی خوبی داشته باشم.”
زیر سوالبردن محکم باورهای نامعقول: کانرد در برابر ضبط صوت این باورهای نامعقول را به خودش گفت “همیشه باید محبوب اطرافیانم باشم.” سپس آنقدر آنها را زیر سوال برد که واقعا به آنها بیاعتقاد شد.
نقشبازیکردن معکوس: روانشناس نقش کانرد را بازی کرد و از برخی باورهای ناکار آمد. کانرد سخت دفاع کرد و از او خواست دلایلی بیاورد تا او از باورهایش صرفنظر کند.
خودپذیری نامشروط: روانشناس کانرد را به صورت نامشروط میپذیرد حتی وقتی درست عمل نکرد و تکالیف منزلش را انجام نداد. او راه و رسم خودپذیری نامشروط را به کانرد نشان میدهد و به او میفهماند صرفنظر از خوب و بد عمل کردنش و احترام گذاشتن و نگذاشتن دیگران به او و صرف نظر از تایید دیگران خودش را بپذیرد.
کانرد و روانشناس از یک رشته تکالیف منزل به شکل رفتاری هم استفاده کردند که کانرد آنها را در بین جلسات انجام میداد مثل: حساسیتزدایی زنده : کانرد خودش را در برخی موقعیتهای مخاطرهآمیز قرار داد. مثلا آنقدر حادثه مرگ برادرش را تکرار کرد تا توانست بهترین تصمیم را بگیرد و خودش را مقصر نداند.
ماندن در موقعیتهای دشوار، جهت کارکردن روی ناراحتی: کانرد بابت مرگ برادرش آنقدر به عمد خودش را سرزنش و نه تحقیر میکرد و سرانجام آرامش را انتخاب کرد.
مهارت آموزی: روانشناس با کانرد درباره شیوههای رابطه برقرارکردن با دختران و مدیریت روابطش با آنها صحبت کرد و به او راه و رسم ابراز وجود بدون گوشهگیری و پرخاشگری را یاد داد.
نتیجه
کانرد ظرف چهار و نیم ماه بیست جلسه رفتار درمانی عقلانی هیجانی شد. روانشناس و کانرد ابتدا روی این موضوع کار کردند که چرا کانرد خودش را بابت مرگ برادرش مضطرب و ناراحت میکرد و خودش را سرزنش میکند. سپس کانرد توانست خودش را به صورت نامشروط بپذیرد. آنگاه توانست حتی وقتی بهاندازه کافی خوب عمل نمیکرد و دیگران او را آنطور که دوست داشت، نمیپذیرفتند نیز خودش را مضطرب و سرزنش نکند.
کانرد عملا پس از دو ماه توانست بهتدریج خودش را به صورت نامشروط بپذیرد هرچند اضطراب کهنهای داشت و گاهی خوب عمل نمیکرد و اطرافیانش او را طرد میکردند. در نتیجه در رسیدن به خودپذیری نامشروط که تقریبا هدف اولیه رفتار درمانی عقلانی هیجانی است توانست خوب عمل کند. شگفت این است که در رسیدن به دومین هدف مهم یک درمان موثر، یعنی رسیدن به تحمل بالای ناکامی یا لذتگرایی بلند مدت، بیشتر مشکل داشت. وقتی توقعاتش از خودش را کم میکرد پیوسته اصرار میورزید که زندگی و گاهی اوقات دیگران باید خواستههایش را برآورده کنند.تا این که بالاخره توانست به تنهایی و همچنین با کتابها و نوارهای رفتار درمانی عقلانی هیجانی خویشتنداری خود را بالا ببرد.
آیا شما نیز فیلم مردم معمولی را مشاهده کردهاید؟ شما میتوانید نظر خود را در مورد این فیلم با دیگر خوانندگان فکر بنیان درمیان بگذارید.