هرای اسطوره ؛ باشکوه، زیبا و شاهانه که رومیها او را ژونو مینامند، اسطورهی ازدواج بود. او همسر زئوس (ژوپیتر)، بزرگترین اسطورهی المپیها بود که بر آسمانها و زمین فرمانروایی میکرد. به نظر میرسد نام او به معنای «بانوی بزرگ» و مؤنث لغت یونانی قهرمان باشد.
شاعران یونانی به او لقب «گاوچشم» دادهاند تا چشمان بزرگ و زیبای او را توصیف کرده باشند. نمادهای او عبارتاند از گاو، کهکشان راه شیری، گل سوسن و «چشمان» نقش بسته بر روی پرهای رنگارنگ طاووس که نماد هشیاری هرا بوده است.
گاو مقدس تصویری بوده که از زمانهای بسیار دور با اسطورهی مادر کبیر که نماد فراهم آورنده تغذیه است، مرتبط میباشد.
همچنین راه شیری – کهکشان ما که از لغتی یونانی گالا به معنای «شیر مادر» میآید – نشاندهنده این اعتقاد پیش از ظهور اسطورههای المپی است که راه شیری از سینههای اسطورهی مادر کبیر به عنوان ملکهی آسمانها چکیده شده است.
این اعتقاد سپس بخشی از اسطورهی هرا شد که:
زمانی که شیر از سینههایش بیرون ریخت، راه شیری به وجود آمد. قطراتی که بر روی زمین چکید، گلهای سوسن را پدید آورد که نماد اعتقادی پیش از دوران هلنیک است که به قدرت خودباروری زنان معتقد بودند.
نمادهای هرا (و اختلافات او با زئوس) همگی نشانگر قدرتی هستند که او زمانی به عنوان اسطورهی اعظمی داشته است که پیش از زئوس مورد احترام و پرستش واقع میشده است.
در اسطورههای یونان هرا دارای دو جنبه متضاد است:
از یک طرف با تشریفات فراوان در مراسمها در مقام اسطورهی قدرتمند ازدواج مورد احترام و پرستش بوده و از طرف دیگر، توسط هومر با عنوان سلیطهای حسود، پرخاشگر و انتقامجو، بدنام میشود.
نسبشناسی و اسطورهشناسی
هرای اسطوره فرزند رئا و کرونوس بود. او به محض تولد توسط پدرش بلعیده شد و بین خواهر و برادرهایش چهارمی بود. زمانی که از اسارت کرونوس رهایی پیدا کرد، دختری جوان بود.
دوشیزهی جوان برای نگهداری به دو اسطورهی طبیعت سپرده شد. هرا بزرگ شد و تبدیل به اسطورهای دوستداشتنی گشت. او توجه زئوس را که حالا به کرونوس و تیتانها غلبه کرده بود و تبدیل به اصلیترین فرمانروا شده بود، به خود جلب کرد.
زئوس برای نزدیک شدن به دوشیزهی جوان خود را به شکل پرندهی کوچک لرزانی درآورد و ترحم هرا را برانگیخت. هرا برای گرم کردن پرنده آن را برداشت و به سینهاش فشرد. سپس زئوس از پوشش خود بیرون آمد و به ظاهر اصلی خود بازگشت و تلاش کرد تا هرا را در آغوش بگیرد؛ اما تلاشش موفقیتآمیز نبود.
هرا در برابر پیشنهاد عاشقانه زئوس مقاومت کرد تا اینکه زئوس به او قول ازدواج داد. طبق گفتهها ماه عسل آنها سیصد سال به طول انجامید!
زمانی که ماه عسل به اتمام رسید، همه چیز تمام شد. زئوس دوباره به سراغ کارهای پیش از ازدواجش برگشت (او پیش از ازدواج با هرا، شش همسر و تعداد زیادی فرزند داشت).
زئوس بارها و بارها به هرا خیانت کرد و حسادت انتقامجویانه را در همسرش برانگیخت. خشم هرا متوجه شوهر خیانتکارش نبود؛ بلکه به سمت «آن زن دیگر» (که معمولاً توسط زئوس اغوا شده یا مورد تجاوز قرار میگرفتند)، فرزندان زئوس یا ناظران بیگناه بود.
داستانهای بیشماری درباره خشم و غضب هرای اسطوره وجود دارد. زمانی که زئوس، «آژینا» را ربود و به جزیرهای برد، هرا اژدههایی غولپیکر را در آن جزیره رها کرد که اکثر ساکنان آن مکان را از بین برد و زمانی که به علت تولد دیونوسوس عصبانی بود، در تلاش برای از بین بردن او، پدر و مادر خواندهی او را دیوانه کرد.
همسر بودن هرای اسطوره
کهنالگوی هرای اسطوره بیش و پیش از هر چیز نمود تمایل یک زن به همسر بودن است. زنی که کهنالگوی هرا در وجودش قوی باشد، بدون شریک، احساس نقصان اساسی میکند.
او از غریزه «خدادادی» ازدواج انگیزه میگیرد. غمی که او از نداشتن شریک زندگی در وجودش احساس میکند، بهاندازهی تجربی درونی زن بدون فرزندی که قویترین تمایل را به داشتن فرزند دارد، دردناک و عمیق است.
زمانی که زنی با نیاز شدید همسر بودن، وارد یک رابطهی متعهدانه میشود، بیشتر تمایلاتی که کهنالگوی هرا برای همسر بودن در روان زن ایجاد میکند، برآورده میشوند اما او همچنان میل شدیدی برای خود ازدواج در درونش احساس میکند.
او نیاز به اعتبار و عزت و احترامی دارد که ازدواج برایش به ارمغان میآورد و میخواهد با عنوان «خانم آقای فلانی» شناخته شود.
او نمیخواهد با شریک زندگیاش فقط زندگی کند. او نیاز به تأیید بیرونی دارد و عروسی باشکوه در کلیسا را به مراتب به یک مسافرت تفریحی یا ثبت ازدواج در دفترخانه ترجیح میدهد.
توانایی تعهد دادن
کهنالگوی هرای اسطوره، توانایی برقرار کردن پیوند، وفادار و متعهد بودن و تحمل کردن مشکلات به همراه همسر را به ارمغان میآورد که هرا نیروی انگیزشی یک زن باشد، تعهد او مشروط نخواهد بود. ازدواج برای او به معنای ماندن «در خوبیها و بدیها»ست.
یک زن بدون وجود همراه در روانش، ممکن است روابط کوتاهمدت متعددی را تجربه کند و همهی آنها را به محض بروز مشکلات اجتنابناپذیر ترک کند. زمانی که زنان بدون هرا ازدواج میکنند، گویی «چیزی کم است».
ازدواج مقدس
دو مقصود از سه مقصود ازدواج، یکی ارضای نیاز درونی به همسر و دومی شناخته شدن به عنوان زن و شوهر در سطح اجتماع است.
اما کهنالگوی ازدواج بیانگر مقصود سومی در سطح عرفانی است و آن تلاش برای رسیدن به کمال از طریق «ازدواج مقدس» است.
مراسم مذهبی ازدواج که بر روی جنبه مقدس آن تأکید بازآفرینی معاصر آیینهای مقدس هراست.
زمانی که ازدواج مقدس در رؤیا اتفاق میافتد، تغییری با همین شدت رخ میدهد. چیزی که از آن رؤیا در خاطر فرد باقی میماند، شکوه و هیبت آن است.
افراد معمولاً از استعارهی میدان الکتریکی برای توضیح احساس پیوندی که با شخصی که شریک مقدسشان بوده است استفاده میکنند. چنین رؤیایی با نمادین ساختن پیوند درون روانی بین زنانگی و مردانگی، تجربه کمال را ممکن میسازد.
رؤیابین در کنار شریک مقدسش ترکیبی از عشق، سعادت و وحدت را احساس مینماید. این رؤیا روحانی است. رؤیابین مبهوت و متحیر از خواب برمیخیزد:
«این خوابی بود که برای من خیلی واقعیتر از بیداری بود. من هرگز آن را فراموش نمیکنم. وقتی در کنار او بودم، احساسی فوقالعاده داشتم. شبیه پیوندی عرفانی بود. نمیتوانم آن را توصیف کنم: حس عمیقی از آرامش و همزمان هیجانانگیز. این رؤیا یکی از مهمترین اتفاقات زندگی بود.»
در چنین تجربه خالص درونی از ازدواج مقدس، رؤیابین خود را در مقام هرای کامل یا خرسند حس میکند. چنین رؤیایی معمولاً تأثیری آرام و نامحسوس بر روی میل به همسر بودن و نیاز به متأهل بودن میگذارد.
هرای اسطوره طردشده: الگوی هرای منفی
اسطورهی هرا هرگز خشم خود را به خاطر خیانتهای آشکار زئوس، به او ابراز نمیکرد. درد او از بابت طرد شدن و تحقیر شدن توسط همسرش، تبدیل به خشمی انتقامجویانه میشد که به سمت زنانی که زئوس با آنها رابطه داشت یا بچههایی که زئوس پدر آنها بود، نشانه میرفت.
کهنالگوی هرا زنان را مستعد میسازد تا خطای همسرشان را – که خود از لحاظ عاطفی به او وابسته هستند – به گردن دیگران بیندازند.
زنان هرایی به این دو شکست با خشم و عمل واکنش میدهند. انتقامجویی نوعی حقهی روانی است که باعث میشود زن هرایی به جای احساس طردشدگی، احساس قدرت کند.
پرورش هرای اسطوره
نیاز به پرورش هرا، درکی است که در ابتدای میانسالی به سراغ برخی زنان میآید. تا آن زمان، آنها بر روی شغل یا مسائل دیگر تمرکز کرده بودند و ازدواج جزو اولویتهایشان نبوده است.
آنها تا پیش از این به تمایلات آفرودیتی بها میدادند؛ یا مانند پرسفون از دادن تعهد فرار میکردند و یا مثل آرتمیس و آتنا روی دستیابی به اهدافشان تمرکز داشتهاند و یا اینکه اسطورهی هرا مورد بدفهمی قرار گرفته شده و تمایل به همسر بودن با انتخاب مردانی که دیگر اسطورهها بر آنها تأثیرگذار بودهاند، بینتیجه مانده است.
وقتی که پیوند زناشویی به طور فطری قوی نباشد، باید آگاهانه تقویت شود. این موضوع تنها زمانی امکانپذیر است که زن نیاز به تعهد دادن را در وجود خود احساس کند و تمایل به حفظ آن داشته باشد و هنگامی که فرصت آن پیش آمد، عمل نماید.
اگر زن، مردی را دوست دارد که خواهان وفاداری زن است، زن باید بین مجرد ماندن و آن مرد یکی را انتخاب کند. او باید تصمیم بگیرد که بیتعهدیهای آفرودیت یا استقلال آرتمیس را کنار گذاشته و به هرا توجه کند. تصمیم آگاهانه برای همسری هرایی بودن میتواند پیوند زن با کهنالگو را تقویت کند.
زن هرایی
هرای امروزی به راحتی قابل تشخیص است. او به سان عروسی باشکوه به سمت داماد منتظرش قدم برمیدارد؛ او هرای شادمان است که انتظار رضایت و خرسندی دارد. در جایگاه همسری خیانت دیده، زمانی که متوجه میشود شوهرش رابطهای پنهانی دارد و بر آن زن دیگر خشم میگیرد، او هرای سلیطه است.
زن هرایی در بیشمار زنانی متجلی میشود که میتوان آنها را «بانو» نامید؛ به طور معمول پیش از ازدواج دوشیزه بوده، دهها سال به همسر خود وفادار ماند تا زمانی که بیوه شده و پس از آن نیز با مستمری اجتماعی روزگار را میگذراند.
زن هرایی از اینکه شوهرش را مرکز زندگیاش کند لذت میبرد. همگان میدانند که شوهر او برایش در اولویت قرار دارد. فرزندان زن هرایی این قانون کلی او را به خوبی میدانند: همیشه بهترینها برای پدر است.
شغل
برای زن هرایی، شغل در درجه دوم اهمیت قرار دارد؛ درست به مانند دانشگاه، تحصیلات، شغل، حرفه یا عنوان او هرچه که باشد، زمانی که نیروی هرا در روان زنی قوی باشد، شغل برایش فقط کاری است که انجام میدهد؛ نه یک بخش مهم از هویت او.
زن هرایی میتواند در شغل خود بسیار عالی باشد و به پیشرفت و شهرت دست پیدا کند؛ اما اگر ازدواج نکرده باشد، هیچکدام از اینها برایش ارزشی نخواهد داشت.
او از دیدگاه خودش، علیرغم تمام دستاوردها، خود را یک شکستخورده میداند. معمولاً زنی که در دنیای بیرون خوب عمل میکند، کهنالگوهای فعال دیگری در روانش حضور دارند؛ اما تا زمانی که هرا الگوی غالب باشد، زن به شغلش به عنوان اولویت اصلیاش نگاه نمیکند.
اگر متأهل باشد، به طور طبیعی شغلش را تابع شوهرش قرار داده و ساعات کاری و فرصتهای ارتقای شغلی خود را با نیازهای شوهرش هماهنگ میکند.
یک زن هرایی فقط در ظاهر یک زن شاغل متأهل به نظر میآید؛ در اصل شغل اصلی او ازدواجش است. در این عصر دوشغلهها که در حقوق برای گذران زندگی لازم است، بسیاری از همسران شاغل زنان هرایی هستند.
روابط با زنان: گروه کمارزش
زن هرایی معمولاً اهمیت خاصی برای دوستی با دیگر زنان قائل نیست و عموماً دوست صمیمی ندارد. او ترجیح میدهد با شوهرش باشد و همه کارش را با او انجام دهد.
اگر او دوستی صمیمی و طولانیمدتی با زنی داشته باشد، حتماً پای کهنالگوی دیگری در میان است. اگر او مجرد باشد، ملاقات با خواستگاران شایسته برایش در درجه اول اهمیت قرار دارد.
او ممکن است با زن دیگری همراه شود تا به مکانهایی که رفتن یک زن تنها مناسب نیست، برود؛ اما زمانی که وارد یک رابطهی پایدار میشود، دیگر وقت چندانی برای دوستان مجردش ندارد و معمولاً با آنها قطع رابطه میکند.
بین زنان این یک عرف اجتماعی است که زن هرایی قرار از پیش تعیینشدهی دوستانه را به خاطر بیرون رفتن با یک خواستگاری لغو کند.
منبع
کتاب انواع زنان؛ نوشته دکتر ژان شینودا بولن؛ ترجمه نیلوفر نواری