چکیده
زبان فرآیند پیچیدهای است که امکان ارتباط انسان با دیگر هم نوعان او را فراهم میکند. اما این که انسان چگونه آن را فرا میگیرد، به گونههای متفاوتی تبیین میشود که در مقاله حاضر به بررسی اجمالی نظریه های رشد زبان پرداخته شده است. نظریه های رشد زبان در قالب: نظریههای یادگیری، نظریههای فطرینگر یا نهادگرا و نظریههای تعاملگرا، دستهبندی شده است.
مقدمه
در بین صاحبنظران در پاسخ به این سؤال که زبان امری فطری است یا جنبهی اکتسابی دارد، باعث بهوجود آمدن نظریههای مختلفی شده است. که برخی از آنها همانند “اسکینر” فراگیری زبان را کاملاً اکتسابی میدانند. عدهای دیگر نیز مانند “پیاژه” زبان را محصول رشد ذهنی میدانند و گروهی نیز مانند “بندورا” معتقدند که زبان را میتوان از طریق یادگیری مشاهدهای به کودکان یاد داد و سرانجام بعضی دیگر مثل “چامسکی” خاستگاه زبان را امری ذاتی میدانند و معتقدند که کودکان از نظر زیست شناختی مستعد و آماده یادگیری و کاربرد زبان هستند.
1- نظریه یادگیری
در این باره که کودکان چگونه زبان را فرا میگیرند تردیدی در نقش یادگیری نداریم. درست به همین دلیل کودکانی که در خانوادههای انگلیسی زبان بزرگ میشوند به انگلیسی و کودکانی که در خانوادههای فرانسوی زبان پرورش یافتهاند به زبان فرانسوی صحبت می کنند (گلایتمن،1986).
در نظریه های یادگیری به دو دسته نظریه در مورد زبان بر میخوریم:
الف) نظریه رفتارگرائی
ب) نظریه یادگیری اجتماعی
نظریه رفتارگرایی از دیدگاه اسکینر
اسکینر که نظریه یادگیری شرطی فعال را عنوان کرده است در مورد زبان همانند سایر واکنشهای رفتاری معتقد است که زبان براثر همبستگی بین محرک و پاسخ و تقویت پاسخهای صحیح آموخته میشود. بدین ترتیب ابتدا کودکان اصواتی را به زبان میآورند بعضی از این اصوات توسط بزرگترها تقویت میشود و بعضی تقویت نمیشود در نتیجه کلمات تقویت شده یاد گرفته میشود و کلمات تقویت نشده تضعیف و خاموش میشود (آقاملکی1386-باتروت-هریس1994).
براساس این نظریه علت اینکه کودک از مرحله غانوغون کردن به مرحله گفتن کلمات میرسد این است که والدین به کودک در برابر تولید آواهایی که شبیه کلمات است پاداش میدهند. این نظریهپردازان بر تاثیر مشاهده و سرمشقگیری و تقلید در فراگیری زبان تاکید دارند (یاسایی1373-حمیدی1387).
بر اساس این نظریه عامل موثر در رشد زبان تربیت است و نه طبیعت. نظریه یادگیری تا حدود زیادی بیشتر به تبیین عملکرد زبان میپردازد تا توانشهای زیر بنایی درک زبان.
نظریه یادگیری اجتماعی از دیدگاه آلبرت بندورا
آلبرت بندورا که نظریه یادگیری اجتماعی را بنا گذاشته است میگوید که بیشتر یادگیری های کودک از راه مشاهده رفتار بزرگترها و تقلید طرحهای رفتاری آنها صورت میپذیرد و برای یادگیری در بسیاری از موارد تقویت لازم نیست. در مورد یادگیری زبان نیز کودک به زبانی که در اطراف او توسط بزرگترها به کار می رود توجه میکند و گوش میدهد و آنچه را که شنیده است تقلید میکند و از این راه میآموزد بنابراین در این نظریه به تاثیر مشاهده، سرمشقگیری و تقلید در فراگیری زبان تاکید می شود (آقا ملکی،1386).
انتقادهایی برنظریهی یادگیری. روانشناسان زبان که در زمینه رشد تخصص دارند اشاره میکنند که تواناییهای پنهان کودک که او را قادر به فراگیری دانش و مهارتهای زبانی میکند به کمک نظریه یادگیری توجیه و تبیین نمیشود. صرف عامل تقویت این میزان رشد زبان کودک را توجیه نمیکند. علاوه براین، آنان معتقدند که تقویت کاملا توجیه کنندهی فراگیری و کاربرد قواعد یا اصول دستوری گفتار درست نیست. روانشناسان زبان میگویند مسئله اصلی این است که بفهمیم کودکان چگونه اصول تنظیم کلمات و بخشهای کلمات را به گونهای درک میکنند که گفتههایشان قابل فهم میشود (اسلوبین،1971).
مطالعات مبتنی بر مشاهده در مورد این موضوع که والدین و سایر بزرگسالان آن دسته از گفتههای کودک را که از لحاظ دستوری درست است تقویت میکنند تردید ایجاد کرده است. ظاهرا برای والدین بیشتر گفتن حقیقت و هوشمندانه و مناسببودن گفتههای کودک جالب است تا رعایت کردن قواعد دستور زبان (یاسایی،1390).
روانشناسان زبان همچنین معتقدند که تقلید کودک و مشاهدههای او کاملا توجیه کنندهی فراگیری زبان نیست. از طرفی به این دلیل که بعضی از اولین گفتههای دو کلمهای کودک ترکیبات منحصر بهفرد خلاقانهای از کلمات هستند که بزرگسالان به کار نمیبرند. “نیست بای بای”. وقتی که کودک را در خانه مشاهده میکنیم، میبینیم که بعضی از آنان از گفتههای دیگران بسیار تقلید میکنند و بعضی دیگر نمیکنند. ولی میزان تقلید به میزان فراگیری زبان بستگی ندارد (بلوم، هودو، لایت، بلون، 1974).
2- نظریه های نهاد گرایی
دیدگاه نهاد گرایانه فراگیری زبان یکی از نظریه های رشد زبان است که بر عوامل تعیینکننده فطری و زیستشناختی زبان تاکید دارد. یعنی بر تاثیر طبیعت به جای تربیت. بسیاری از روانشناسان زبان میگویند که به کودک خردسال دستور زبان آموخته نمیشود بلکه آنان از کلمات و جملاتی که میشنوند به نحوی قواعد پیچیده را استنباط میکنند (یاسایی،1390).
طرفداران این رویکرد به ذاتیبودن زبان معتقد هستند (ناعمی، 1385، ص 74). به نظر آنها کودکان از نظر زیستشناختی مستعد و آماده یادگیری و کاربرد زبان هستند و نیازی به آموزش برای یادگیری زبان ندارند. آنها برای اثبات نظریه خود دلایلی را ذکر میکنند که ناعمی (1385) در کتاب روانشناسی آموزش مهارتهای ارتباط و زبان، آنها را به پنج دستهی زیر تقسیم میکند:
1- وجود ساختارهای مشترک در تمام زبانها. مثل آواها (صامتها و مصوتها)، قواعد (فاعل، مفعول، صفت، موصوف ).
2- دورهی حساس برای یادگیری زبان. یادگیری زبان در دورهی خاص صورت میگیرد و بعد از آن غیر ممکن یا دشوار میشود .
3- وجود نظم همگانی در مراحل رشد زبان. کودکان در تمام نقاط، مراحل رشد زبان را یکسان و به ترتیب طی میکنند. مثلاً همه ابتدا گفتار یک کلمهای دارند و سپس گفتار دو کلمهای و جملهسازی را آغاز میکنند .
4- تفاوت ارتباط در انسان و حیوان. ادعا بر این است که قدرت زبانی خاص انسان است و حیوان از آن بهرهای ندارد. حیوانات دارای ارتباط هستند ولی ارتباط آنها ساده و محدود است و رشد آنها بیشتر از دو سال رشد انسانی نخواهد بود.
5- وجود مناطق تکلم در مغز انسان. تحقیقات نشان داده است که در نیکرهی چپ مغز انسان، دو منطقهی ویژه به نام بروکا (broca’s area) و ورنیکه (Wernicke’s area) وجود دارد که اولی مربوط به تولید گفتار و دومی برای فهم گفتار است. آسیبدیدگی این قسمتها میتواند به تناسب در تولید و فهم گفتار مشکل ایجاد کند.
نوام چامسکی که یکی از طرفداران این نظریه بود، معتقد است که زبان چیزی است که به وسیله خود کودکان، پایهریزی و ساخته میشود. کودکان با شنیدن تعدادی حرف و سخن جدا از هم، و با هدایت نوعی احساس درونی در مورد قواعد و چگونگی آنها، دستور زبان را کشف میکنند (خوی نژاد،رجایی؛1392)
چامسکی معتقد است که در انسان مکانیزم مغزی ذاتی وجود دارد که به فراگیری زبان اختصاص دارد. وی نام این مکانیزم را “دستگاه فراگیری زبان” نامیده است (چامسکی،1957، 1959). بنابر نظر چامسکی فطریبودن زبان از آنجا ناشی میشود که روند تولید صدا در همهی کودکان یکسان است و ترتیب خاصی را طی میکنند، مثلاً ابتدا غانوغون میکنند، در یک سالگی اولین کلمات را یاد میگیرند، در انتهای دو سالگی جملات تلگرافی را بهکار میبرند و در 4 تا 5 سالگی بر غالب نکات و قواعد دستوری تسلط مییابند.
نظریه شناختی
نظریههای شناختی از جمله نظریه های رشد زبان است. این نظریه اگر چه اعتقادی به وجود مکانیزم فطری خاص برای فراگیری زبان ندارند اما در عین حال از نظریه نهادگرایی دفاع میکنند. یکی از نظریهپردازان دیدگاه ترکیبی، پیاژه است. از دید او کودک توانمندیهای زبانی را در خود پدید میاورد اما نه از راه پاداش یا رسش بلکه از راه به پایان رسانیدن مرحله حسی-حرکتی. زبان از دید او نمود دیگری از بازنمایی هستی از راه نمادها و وابسته به رشد شناختی است. کودکان فعال و سازنده هستند و به استعدادهای شناختی خاص، استعداد پردازش اطلاعات که فطری هستند بستگی دارد.
براساس نظریه رشد شناختی پیاژه، رشد شناختی فراگیری زبان را هدایت میکند و تا زمانی که تواناییهای مهم شناختی مانند مفهوم پایداری شئی بروز نکند اکتساب زبان شروع نمیشود (آقا ملکی 1386- حمیدی 1387).
پیاژه و پیروانش معتقدند رشد زبان بستگی به رشد تفکر دارد و عکس آن صادق نیست (پیاژه،1967).
نظرهای پیاژه و چامسکی موارد مشترک بسیاری دارند. هر دو براین باورند که کودکان بهوسیلهی محیط بیرونی پرورش نمییابند، بلکه خود به خود ساختارهای ذهنی را به وجود میآورند. با این همه، چامسکی نسبت به پیاژه، فطرت گراتر است. چامسکی براین باور است که زبان اصولا در ژنها تعبیه شده است. در حالی که پیاژه بر رشدی که بوسیله ژنها کنترل میشود تاکید کمتری دارد. براساس نظر او، ساختارهای شناختی از تلاش خود کودک در برخورد با محیط و درک آن پدید میآید.
تفاوت دیگر آنها، در مورد ویژهبودن و متکی بهخود بودن زبان است. از نظر چامسکی، زبان “ارگان ذهنی” فوق العاده ویژهای است که نسبتا به صورت مستقل از سایر شکلهای شناخت رشد مییابد. در حالی که پیاژه و پیروانش رشد زبان را بیشتر به رشد شناختی عمومی فرد وابسته میدانند (رجایی،خوی نژاد؛1392)
3- نظریه تعامل اجتماعی
در سالهای اخیر دیدگاه جدیدی درباره رشد زبان پدیدار شده است که بر تعامل بین تواناییهای درونی و تاثیرات محیطی تاکید میکند. یک نوع از نظریه تعاملگرا، دیدگاه پردازش اطلاعات را در مورد رشد زبان بهکار میبرد. نوع دوم بر تعامل اجتماعی، تاکید میکند.
شماری از نظریهپردازان پردازش اطلاعات فرض میکنند که کودکان با بهکاربردن تواناییهای شناختی نیرومند، به محیط زبان پیچیده خود معنی میدهند. این نظریهپردازان اشاره میکنند که مناطقی از مغز که مخزن زبان هستند، بر تواناییهای ادارکی و شناختی مشابه، مانند توانایی تجزیهکردن طرحهای موسیقی و دیداری نیز تاثیر میگذارند.
نظریهپردازان دیگر، این دیدگاه پردازش اطلاعات را با دیدگاه فطری نگر چامسکی ترکیب میکنند. آنها قبول دارند که نوباوگان بهطور حیرتانگیزی گفتار و اطلاعات دیگر را تجزیهوتحلیل میکنند، اما معتقدند که این تواناییها احتمالا برای توجیهکردن تسلط بر جنبههای سطح بالاتر زبان، مانند ساختارهای دستوری پیچیده، کافی نیستند (سید محمدی، 1387).
تعاملگراهای دیگر تاکید دارند که مهارتهای اجتماعی و تجربیات زبان کودکان در رشد زبان عمیقا دخالت دارند. در این دیدگاه، کودک فعال، که برای معنیدادن به زبان استعداد دارد، برای ارتباط برقرار کردن تلاش میکند.
طرفداران این دیدگاه براین حقیقت تاکید میکنند که نحوهی حرف زدن والدین با کودک بسیار اهمیت دارد. بعضی از زبانشناسان گفتهاند که والدین پایه و اساسی برای کودک فراهم میکنند تا کودک به کمک آن زبانآموزی کند. (ماسن, کیگان, هوستون, کانجر, 1980)
لطفاً نظر خود را در مورد مقاله نظریه های رشد زبان با ما در میان بگذارید.
1 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
با سلام استاد
بنده پاور پوینت رو درست کردم قادر به اریال نیستم امکانش هست آیدی تلگرامتون رو بدید اونجا ارسال کنم