اختلال شخصیت وسواسی-جبری در افراد به صورت صفات کمال گرا به گونهای زیاده از حد و انعطافناپذیر بروز می کند. آن ها نگران کنترل کردن تمامی جزئیات مربوط به مسائل هستند و همچنین معتقدند باید تمامی جزئیات، دقیقاً بر سر جای خود باشند. تفویض اختیار به دیگران، از سوی آنان ناممکن است، زیرا این افراد هیچگاه به دیگران اعتماد ندارند و آنها را از دقّت کافی برخوردار نمیدانند.
زندگی آنان، توسط مقررات، برنامهها و روالهای انعطافناپذیر کنترل میشود. توجه بیش از حدّ آنها به کار، مانع از خودانگیختگی، آرمیدگی و برقراری روابط عمیق میشود. آنان در زمینهی مسائل مالی، هیجانها و عواطف، افرادی تنگ نظر بوده و همواره اظهار میدارند که همیشه باید «حرف، حرف ما باشد».
به نظر می رسد علت OCPD ترکیبی از عوامل ژنتیکی و محیطی است. این یک اختلال متمایز از اختلال وسواس فکری-عملی (OCD) است و ارتباط بین این دو متضاد است. رفتارهای سفت و سخت و مراسم مانند، برای مثال برخی از مطالعات نرخ ابتلایی بالا بین دو اختلال را نشان داده اند. هراس، نظم و انضباط و نیاز به تقارن و سازمان اغلب در افرادی که دارای اختلال هستند دیده می شود.
نگرش نسبت به این رفتارها بین افراد مبتلا به هر یک از اختلالات متفاوت است. برای افراد مبتلا به OCD، این رفتارها ناخواسته هستند و به عنوان رفتار ناسالم دیده میشوند، که منجر به اضطراب و افکار غیر داوطلبانه می شود. در حالی که افرادی که OCPD دارند، آن ها این رفتارها را منطقی می دانند، در نتیجه پایبندی قوی آن ها به آئین ها ، یک تمایل طبیعی به سمت احتیاط و یا دستیابی به کمال است.
برآورد میشود که شیوع اختلال شخصیت وسواسی-جبری، حدود ۱ درصد از کل جمعیت را در بر میگیرد. افراد مبتلا به گرایشهای وسواسی-جبری بیشتر از افراد مبتلا به سایر اختلالات شخصیتی به دنبال درمان هستند. در نتیجه میزان اختلال در نمونههای بالینی بسیار بیشتر است. این اختلال در هر دو جنس رخ میدهد، اما تا حدودی در بین مردان فراوانی بیشتری دارد. به گزارش DSM-5، اختلال شخصیت وسواسی-جبری شایعترین اختلال شخصیت در جامعه است و میزان شیوع 2 تا 8 درصد است.
اختلال شخصیت وسواسی-جبری سیری متغیر و غیرقابل پیش بینی دارد که گاهی وسواس های فکری یا عملی هم ممکن است در آن راه پیدا کند. برخی از نوجوانان مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی-جبری ممکن است در بزرگسالی به افرادی گرم، گشاده نظر و با محبت تبدیل شوند؛ در برخی دیگر، این اختلال ممکن است مقدمه ی اسکیزوفرنی باشد یا چند سال بعد که روند سالخوردگی آن را تشدید کرد، ممکن است به اختلال افسردگی اساسی تبدیل شود.
- اختلال افسردگی پایدار
- اختلال افسردگی اساسی
- اختلال دوقطبی
- اختلال هراس خاص
- اختلال هراس اجتماعی
- اختلال اضطراب فراگیر
- اختلال وسواس فکری-عملی
- اختلالات خوردن
بیماران مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی-جبری بر خلاف بیماران دچار سایر اختلالات شخصیت اغلب خود می دانند که بیمارند و لذا خودشان به جستجوی درمان برمی آیند. این بیماران که از تحصیلات خیلی بالایی برخوردارند و خیلی هم معاشرتی اند، تداعی آزاد و درمان غیر هدایتگرانه را خیلی ارج می نهند. اما این درمان ها اغلب طولانی و پیچیده است و بروز مشکلاتی از نظر انتقال متقابل در آنها شایع است. از گروه درمانی و رفتاردرمانی هم گاه نتایج خوبی به دست می آید. در هر دو به راحتی می شود تعامل ها یا توضیحات غیر انطباقی بیمار را درجا قطع کرد و مانع شد.
به زودی
به زودی
به زودی
وکیل 45 ساله ای به اصرار همسرش برای درمان مراجعه کرده است. همسرش از زندگی زناشویی خود ناراضی می باشد. او تحمل بسیاری از رفتار های شوهرش را ندارد. بی تفاوتی عاطفی، خواسته های انعطاف ناپذیز، رفتار های تهدید آمیز، بی علاقگی جنسی، ساعات کار طولانی و مسافرت های کاری زیاد از جمله مسائلی است که همسرش را کلافه کرده است. بیمار از زندگی زناشوئی خود راضی است و فقط برای اینکه به دلخواه همسرش رفتار کند با انجام مشاوره موافقت کرده است.
مشخص شد که بیمار به علت مشکلات کاری نگران و ناراحت است. در محل کارش او را به عنوان پر کارترین عضو موسسه حقوقی می شناسند. از نظر سنی هم جوان ترین عضو آن جاست و به علت اینکه موارد حقوقی متفاوتی را می تواند همزمان انجام دهد نامش بر سر زبان ها آمده است. او متوجه شده که اخیرا استقامت خود را از دست داده است. وقتی مورد حقوقی جدیدی را نمی پذیرد احساس غرور می کند.
به اندازه ای کمال گراست که کیفیت کارهای همکارانش را نمی پذیرد. او شیوه نگارش و جمله بندی آن ها را دوست ندارد و همیشه در حال غلط گیری و اصلاح خلاصه پرونده ها می باشد. به همین علت نمی تواند مدیریت زمان مناسبی برای پیش بردن کارهای خود طبق برنامه داشته باشد. همکارانش کاهش کارآمدی او را به علت توجه او به جزئیات و ناتوانی اش در واگذاری مسولیت ها می دانند. در مدت زمان کمی چند منشی عوض کرده است چرا که آن ها نتوانستند به علت انتقادهای زیاد او از اشتباهات دیگران، با او کار کنند.
وقتی کارهایش به تاخیر می افتد، برای اینکه ابتدا کدام کار را اول انجام دهد نمی تواند تصمیم بگیرد. برنامه ریزی برای خود و کارکنانش را شروع می کند اما نمی تواند با آنان جلسه داشته باشد و روزانه 15 ساعت کار می کند. به علت اینکه کارش توسعه پیدا کرده نمی تواند از خود قاطعیت نشان دهد. بیمار با فرزندانش مانند عروسک مکانیکی اما با محبت واقعی صحبت می کند. او همسرش را زنی مناسب توصیف می کند و نمی داند که چرا او ناراضی است. رفتارش با نزاکت و لباس هایش تمیز و مرتب، گفتارش آرام و خشک و دارای عزمی راسخ برای به کرسی نشاندن حرف خود می باشد.
والدین او هر دو پرتحرک و سخت کوش بوده اند. او با این احساس که هیچ وقت به اندازه کافی کار و تلاش نمی کند بزرگ شده است. اعتقاد دارد که باید در زمان اندکی بسیار پیشرفت کند. در دانشگاه دانشجویی ممتاز و در نوجوانی فاقد محبوبیت بود. همواره رقابت جو، جاه طلب و موفق بوده است. در تعطیلات نمی تواند استراحت کند و برای هر یک از اعضای خانواده برنامه هایی تهیه می کند و اگر آن ها از برنامه ها پیروی نکنند عصبانی می شود. ورزش را دوست دارد اما وقت آن را ندارد. اگر در اوج آمادگی نباشد از بازی کردن سر باز می زند.