اختلال هذیانی وجود یک یا چند هذیان در مدت حداقل یک ماه است و اگر توهمی هم وجود داشته باشد برجسته نبوده و با موضوع هذیانها در ارتباط است. بهغیراز تأثیرات هذیانها و عواقب ناشی از آن عملکرد و رفتار بهطور محسوسی عجیب و مختل نیست. اگر دورههای افسردگی و شیدایی در فرد دیده شود نسبت به زمان هذیانها کوتاهتر است. منشأ هذیانها مواد یا سوءمصرف دارو نیست. همچنین این هذیانها در ارتباط با بدشکل انگاری بدن و یا ناشی از وسواس فکری عملی نیست. این اختلال از انواع متنوع چون: شهوانی (اروتومانیا)، بزرگمنشی، حسادت، گزند و آسیب، جسمانی و …. برخوردار است.
اختلال هذیانی با اختلال اختلال اسکیزوفرنی و خلقی ارتباطی ندارد. این اختلال نادر هست. شروع آن دیر هنگامتر از اسکیزوفرنی است و غلبه جنس مؤنث کمتری به نسبت اختلالات خلقی در آن دیده میشود.
احتمالاً عواملی منحصر به فرد و هنوز ناشناخته در مغز و شخصت بیمار وجود دارد که با پاتوفیزیولژی خاص اختلال هیجانی مرتبط است. یافتهها حاکی از این موضوع دارند که در اختلال هذیانی آسیب در دستگاه لیمبیک و عقده های قاعده ای می باشد، و قشر مخ این افراد کارکردی سالم دارد. از سوی در مواردی که ابتدا تجاربی توهم گونه وجود دارد و بعد فرد باید فرد آنها را توضیح دهد احتمال کارکرد غیرطبیعی در دستگاه عصبی محیطی (PNS) و یا مرکزی (CNS) وجود دارد.
در دلایل سایکودینامیک (روان پویشی) این اختلال نظریه خاصی در مورد علت پیدایش وجود دارد مبنی بر اینکه علائم این اختلال ناشی از پرحساسیتی خاص این افراد در استفاده از مکانیزم های دفاعی ویژه (واکنش وارونه، فرافکنی و انکار) در بخش ایگوی شخصیت است. بر این مبنا بیماران مبتلابه هذیان با استفاده بیش از و به صورت ناخودآگاه از مکانیزم های دفاعی بهعنوان دفاعی جهت فرار از واقعیت و مواجه نشدن باخشم و خصومتی و تلخکامی که سرتاسر وجودش را فراگرفته و مقابله با تکانههای نامقبول در خودش استفاده میکند.
از سوی دیگر بررسی نشان میدهد که احتمال ابتلا افرادی که دارای محرومیتهای چون انزوای حسی-اجتماعی، اجتماعی-اقتصادی و آشفتگی شخصیت بهخصوص در سنین بالا هستند، بیشتر است. آشفتگیهای هذیانی و سایر خصایص پارانوییدی در سالمندان شایعاند.
میزان شیوع این اختلال در حدود 2/0 تا 3/0 درصد تخمین زدهشده است. سن شروع این اختلال بهطور متوسط در چهلسالگی، البته در طیفی از هجدهتا بالای نود سال بیانشده است. تعداد بیماران مؤنث کمی بیشتر است. رایج ترین خرده تیپ آن گزند و آسیب است. هذیان های پارانوئید و حسادت در مردان و هذیان های اروتومانیا در زنان شایع است. این اختلال با وضعیت اجتماعی-اقتصادی، متاهل و شاغل بودن ارتباط دارد.
اغلب در شروع اختلال هذیانی یک فشار روانی اجتماعی وجود دارد. به طوری که نگرانی و شکایت بیمار را توجیه می کند. در کل شروع ناگهانی این اختلال شایعتر از شروع خزنده و تدریجی آن است. بیماران ابتدا شکاک و مضطرب میشوند و تدریجاً این شک و نگرانی با طول تفسیر پیدا کردن تبدیل به هذیان میشود. در پیگیریهای درازمدت معلوم شده است معمولاً حدود 50% از آنها بهبود مییابند.
در اختلالات متابولیک، اختلالات موثر بر دستگاه لیمبیک و هسته های قاعده ای، بیماری های عفونی، بیماری های عروقی، اختلالات عصبی-شناختی و تومور های مغزی احتمال بوجود آمدن هذیان می باشد که باید این را از اختلال هذیانی جدا دانست. اختلال افسردگی و رفتار های پرخاشگرانه در این اختلال وجود دارد.
در این مورد درمان بهصورت رواندرمانی و دارودرمانی بهصورت همایند است. در رواندرمانی پیامدهای خوب درمان بستگی به توانایی درمانگر در برخورد با بیاعتمادی مراجع به دیگران و تعارضهای بین فردی، سرخوردگیها و ناتواناییهایی که نتیجه آن است، دارد. نشانه اینکه درمان موفقیتآمیز بوده است این است که فرد به حد قانعکنندهای سازگاری اجتماعی پیدا کند، نه اینکه هذیانهایش بهطورکلی برطرف شود.
بهطورکلی تمامی افراد مبتلابه اختلال هذیان را میتوان بهصورت سرپایی درمان کرد. نیاز به بستری بهجز در موارد خاصی نظیر زمانی که ارزیابی کامل داخلی و عصبی نیاز باشد، ارتباط هذیانها با کنترل تکانه خشونتآمیزی چون خودکشی یا دیگر کشی و دیگرآزاری و یا اختلال کارکردی شدید در محیطهای خانوادگی و شغلی و ….
استفاده از دارودرمانی در فوریتهای کنترلی اولیه درمانی بسیار رایج است و سابقه فرد ازنظر پاسخدهی به دارو بهترین راهنما برای انتخاب داروست. اگر که فرد هیچ سودی از استفاده از داروهای ضد روانپریشی نبرد میبایست مصرف دارو را قطع کرد (که این موضوع بسیار نادر است) و در افرادی که نتایج خوبی از دارودرمانی گرفتهاند میتوان دارو را در مقادیر کم بهصورت نگهدارنده تجویز کرد. هدف از درمان، ایجاد روابط مؤثر پزشک و بیمار و مدیریت عوارض است. اگر بیمار تشخیص داده شود خطرناک است ممکن است لازم باشد بستری شود.
به زودی
به زودی
سیما زن پنجاهسالهای است که به علت خودکشی نافرجام به مرکز مشاوره ارجاع شد. هنگامیکه از علت خودکشیاش از پرسیدم او گفت که یک سال ونیم است که بدبینی شوهرش بسیار آزاردهنده شده است و رفتارش با حسادت شدید و سرزنشگری بسیار همراه است. او دیگر از اتهامات شوهرش حبیب به تنگ آمده بود. وقتی که از او خواستم درباره رفتارهای شوهرش بیشتر توضیح دهد با ناراحتی فراوان اینچنین گفت: تو این مدت حبیب همش هم با نیش و کنایه و هم بهصورت جدی از من درباره تعداد معشوقانم میپرسید.
وقتی هم که من به روی خودم نمیآوردم جدیتش را بیشتر میکرد. حتی وقتی شب به هر علتی مثل رفتن به سرویس بهداشتی از خواب بیدار میشدم میگفت که میخواهی با معشوقت کجا بری و یا تو داری با روشن کردن برق آشپزخانه به او علامت می دهی. صبحها جای وسایل خانه را بهدقت بررسی میکرد و بعد از برگشتن از سرکار کوچکترین تغییر و جابهجایی در وسایل به منزله خیانت من بود. حتی زمانی که روتختی تخت قدری به هم ریخته شده بود از من میپرسید کدومشون اومده بود و آیا خوش گذشته است؟
در اواخر از خوردن غذاهای که من میپختم خودداری میکرد و میگفت که اگر میخواهم که او را با غذا خواب کنم تا به معشوقینم برسم سخت در اشتباهم و او خام من نمیشود. وقتیکه از او پرسیدم گفت که در این مدت شوهرش او را کتک نزده و روابط جنسیشان با گذشته فرقی نکرده است اما حبیب خودش نیز ب هصورت فزایندهای فرسوده شده و نزدیک به پنج کیلو از وزن اش کم شده است. در جلسهای که با دخترشان داشتم فهمیدم که مشکل شکاکی و بدبینی حبیب است.
این زوج به جز در سالهای اولیه که حبیب با پرخاشگری چند باری همسر خود را کتک زده بود دیگر دچار مشکل نشده بودن و این رفتار حبیب هم بعد از گذشت سالهای ابتدایی زندگی مشترکشان حلشده و دیگر تکرار نشده بود. او شوهرش را نانآور خوبی میدانست گرچه که بیشتر از دبیرستان تحصیلنکرده بود و حتی دیپلم هم نگرفته بود و بهاحتمال زیاد از هوشی رو به پایین برخوردار بود.
در اصل مشکلات حبیب از این باور اساسی ناشی میشد که همسرش به او وفادار نیست و همان گونه که میدانید این باوری نامأنوس که امکانپذیر نباشد نیست ولی در این مورد خاص وجود بیرونی در واقعیت نداشت و یک هذیان بدبینانه بهحساب میآید که محتوای حسادت دارد. به علت عدم وجود توهمات بارز یا اختلالت خلقی محسوس میتوان بر آن تشخیص اختلال هذیانی با موضوع حسادت را گذاشت. در این مورد خاص حبیب به طور باورنکردنی پذیرفت که مشکلی از جانب او وجود دارد که میبایست تحت درمان قرار گیرد.
درنتیجه با ارجاع به روانپزشک از یک دوره سهساله داروهای ضد روانپریشی استفاده شد که خودش از نتایج حاصل از مصرف رضایت داشت بهنحویکه دو هفته پس از قطع دارو دوباره مراجعه کرده و اعلام کرد که افکار مزاحم در حال برگشت است و بهصورت داوطلبانه خواستار استفاده مجدد از دارو شد.