در علم، فناوری، تجارت یا تقریباً هر گوشه از ابداعات بشری، همیشه اطلاعات جدیدی در حال کشف است؛ اما وقتی نوبت به معنویت و انسان باعظمت بودن میرسد، بیشتر با دیدگاههای تازهای مواجه میشویم که از اطلاعاتی که از پیش داشتیم به دست آمدهاند.
آواتار (تجلی زمینی خداوند) های معنوی بزرگ و مطالب اصیل، حقایق مذهبی بزرگی را شرح دادهاند؛ سفر خودآگاهی همان تحول خودآگاهی بشر است تا جایی که آنچه را میدانیم تجلی بخشیم.
بنابراین، دانشمند و معلم معنوی متفاوت هستند؛ نهتنها از نظر آنچه به صورت بیرونی آشکار میکنند بلکه آنچه به صورت درونی فاش میکنند.
درحالیکه دانشمند بودن یک نفر ربطی به کشفیات او ندارد، در یک انتقالدهنده معنوی همهچیز کاملاً به عمق اطلاعاتی که انتقال میدهد، مربوط است.
در حوزه اطلاعات روح، فقط کسی که خودش حقیقتاً مطلع شده است میتواند اطلاعات معنوی را فراتر از مفاهیم صرفاً انتزاعی منتقل کند.
مطالعه این کتاب را به شما پیشنهاد میکنیم.

بخشایش
برای اکثریت ما پذیرش اینکه انسان ضعیفی هستیم راحتتر از این است که بپذیریم یک انسان باعظمت هستیم. همین احساس ضعف باعث میشود خود را دچار زندگیای کنیم که آن را دوست نداریم و با آن احساس خوبی نداریم.
ما هرروز باید انتخاب کنیم که خود را به خاطر ناکامل بودن، به خاطر خواستههای متناقض، به خاطر انگیزههای ناسالم، به خاطر ذهن قضاوتگر و افکار انتقادی خود ببخشاییم.
ما برای پذیرش و به صلح رسیدن با جنبههایی از خود و زندگیمان که از آنها غفلت کردهایم، نفرت داریم، طردشان کردهایم، به آنها خیانت کردهایم، آنها را نقض کردهایم – حتی به شیوههای بسیار ظریف و پنهانی – ابتدا باید بخشایش را پیدا کنیم.
باید خود را به خاطر تمام دستور کارها و موقعیتهای حقبهجانبی که همچنان ما را به این باور سوق میدهند که از بقیه انسانهای این جهان جداییم ببخشاییم.
زیرا هنگامیکه قادر به انجام این کار باشیم، میتوانیم بخشایش همه اطرافیان خود را برگزینیم. آنگاه میتوانیم چشمانداز بزرگتر و نسخه باشکوهتری از تجربه خود را ببینیم؛ و یک انسان باعظمت شویم.
بخشایش خود، دیگران و جهان ما را فوراً به تقدسمان بازمیگرداند. بخشایش برای هر یک از ما یک فرایند است. اگر ما به رها کردن گذشته و پایان دادن به نبرد درونی متعهد باشیم، مراحل شفای خشم و زخمهایمان، در نهایت ما را به «متأسفم» میرساند.
عشقی که امروز میتوانید به خود بدهید معذرتخواهی و گفتن «متأسفم» برای همه همکاریهایتان در رفتارها و شرایطی است که در خدمت به قلب عمیقترتان نبودند.

متأسفم
متأسفم که انتخابهای بهتری برای خود انجام ندادم. متأسفم که بررسی نکردم تا از امنیت خود مطمئن شوم.
متأسفم که زودتر تقاضای کمک نکردم. متأسفم که اجازه دادم ترس، بسیاری از انتخابهایم را مدیریت کند.
متأسفم که ایمانم به خودم بیشتر نبود. متأسفم که اجازه دادم دیگران بر تصمیماتم تأثیر بگذارند.
متأسفم که نمیدانستم چگونه از حق خود دفاع کنم ….
و اکنون از تمام بخشهای بیگناه، هراسان و نازنین وجودم میخواهم که مرا ببخشایند.
پسازاینکه جمله «متأسفم» را به خودتان گفتید، سرانجام بهاندازه کافی زلال شدهاید تا به اطرافیان خود که شاید از سوی شما دچار آسیب شده یا با دیدن دردتان آسیب دیدهاند، یک معذرتخواهی اصیل هدیه کنید و خود را آماده ساختن انسان باعظمت
کنید.
خودتان را ببخشید
خدای عزیزم؛
من بسیار به خودم سخت گرفتهام. بار سنگین همه کارهایی را که در زندگی انجام دادهام و باعث افسوسم شدهاند، به دوش کشیدهام.
به خاطر همه ناکامل بودنهایم احساس شرمندگی را به خودم تحمیل کردهام. به خاطر زیادی انجام دادن و خیلی کم انجام دادن، احساس شرمندگی کردهام.
به خاطر کارهای خوبی که انجام میدهم و کارهای خوبی که انجام نمیدهم، احساس شرمندگی کردهام. همانطور که شرمندگی را به خودم روا داشتم، دیگران را هم شرمنده کردهام. من نیاز درونیم برای خدمت به دیگران را نادیده گرفتهام تا تأیید را از دنیای بیرون دریافت کنم.
من روحم را فروختهام و در تلاش برای به دست آوردن عشق و احترام، حدومرزهایم را زیر پا گذاشتهام.
امروز از تو میخواهم تا به من کمک کنی چماقی را که با آن خودم را میزنم بر زمین بگذارم.
امروز تصمیم دارم آن بخش از وجودم را ببینم که بدون تفکر دست به عمل میزند و بدون پرسیدن حرف میزند زیرا او کودکی حساس و هراسان است.
انتخابم این است که قلب بزرگ و زیبایم را که پر از مهر خداوند است به روی او بگشایم تا بتوانم او را به خاطر تمام گناهان گذشتهاش کاملاً ببخشایم. من تمام آن گناهان را و تمام خودم را میبخشایم. من یک انسان باعظمت هستم.

قلب مقدس من
قلب مقدس من، عشق و همدلی را سزاوارش هستی، به تو پیشکش میکنم.
قلب مقدس من، تمام انرژی را که سخاوتمندانه به دیگران میدهم، به تو بازمیگردانم.
قلب مقدس من، تو را همچون جواهری مقدس و ارزشمند نگه میدارم.
دوستت دارم به شکلی که هرگز کسی را اینگونه دوست نداشتهام، زیرا میدانم در همین لحظه که در من هستی، مملو از غنای کائنات و نور خدایی؛ و وقتیکه تمام خود را در آغوش میگیرم، قادر خواهم بود تا به تمام تو عشق بورزم.
فقط به این دعا انرژی دهید. شما یک جواهر دارید. شما آن جواهر هستید. خود را همچون میلیونها پوند طلا ارزشمند بدانید. قلب خود را ببینید و آن را تأیید کنید و آنگاه ببینید در دنیای بیرون چه رخ میدهد. این یکی از پادزهرهای نیرومند موجود برای رسیدن به درد عظیم قلب جهان است.

خداوند را ببخشید
من رنج روزهای تاریک بسیاری را تحمل کردهام، با این تصور غلط که تو مرا رها کردهای. خشم و اندوهم حقیقت را پنهان کرده بودند، اما قلب گرانقدرم هنوز برای تو میطپد.
یکی از بزرگترین موانع برای پیوند دوباره و عمق بخشیدن به اعتماد خود به خدا توانایی شما برای پذیرش خشم و ناامیدی خود نسبت به الوهیت است؛ بنابراین، قبل از آغاز دعای بخشایش خداوند، از شما میخواهم به احتمال خشمگین بودن خود از دست خدا فکر کنید.
خدا نمیتواند از ما در برابر شر یا تجربههای کارهایی محافظت کند. برخی چیزها صرفاً باید رخ میدادند تا روح ما رشد کند و متحول شود و ما برای پذیرا شدن والاترین تجلی خود به تجربههای انسانی نیاز داریم – ازجمله تجربه دلشکستگی و درد.
هرگاه از چشمانداز وسیعتری به خرد تجربههای انسانی خود نگاه نمیکنیم، طبیعتاً از دست خدا عصبانی میشویم. وقتی این همه رنج را میبینیم، همه آن افرادی را که گرسنگی میکشند، طبیعی است که از دست قدرتی که باور داریم باید قادر به نجات ما از این سختیها باشد، عصبانی شویم. این خشم ایرادی ندارد. مجبور نیستیم آن را پنهان کنیم، به خاطر آن خودخوری کنیم یا وانمود کنیم وجود ندارد.
هنگامیکه خشم خود را آزاد ساختید و به خودتان اجازه دادید که خشم خود را نسبت به خدا بیان کنید، احساس خوبی خواهید داشت. اعتراف به خشم، خود قدم اول است. بخشایش مرحلهای است که ما را آزاد میکند تا به یک انسان باعظمت بسازیم.

بار را از دوشم بردار
خدای عزیزم؛ من از دست تو بسیار عصبانی و ناامید بودهام. زمانهای بسیاری بوده که به تو نیاز داشتم و فکر نمیکنم که به یاریم آمده باشی.
من شاهد اتفاقات هولناکی در جهان بودهام و اتفاقات هولناکی هم برای خودم رخ داده است که فکر میکنم تو باید آنها را متوقف میکردی.
قلبم از خشمی که نسبت به تو دارم سنگین است. تو زمانی که بیشتر از همیشه نیازت داشتم، رهایم کردی.
اما امروز اعتراف میکنم که تو در کنارم هستی. امروز از تو میخواهم که ببینم چگونه سعی کردهای شیوههای بودنت در کنارم را نشانم دهی. بگذار به جای تمرکز بر شیوههای نبودنت، شیوههای بودنت در زندگیام را ببینم.
بگذار بدانم که میتوانم هر روز از قدرت تو که قدرت من است استفاده کنم تا شجاعت روبرو شدن با زندگی را همانگونه که هست و نه آنگونه که میپسندم، بیابم.
اجازه میدهم تا پیوندم با تو تحکیم شود تا خود را به شکل همان نیروی قدرتمندی که هستم بشناسم. انسان باعظمت را بشناسم. احساس میکنم تو و من در کنار هم هستیم به نام عشق و برای خوبی همه مردمان.
دیگران را ببخشید
پس از اینکه خود و خدا را بخشودیم، آماده کار واقعی هستیم: بخشایش دیگران.
من باید با آغوشی باز تمام فضای درونی را که لازم دارم به خودم بدهم تا شفای لازم برای رها کردن گذشته را به دست آورم و خودم و دیگران را ببخشایم.
باید به آن جنبه از خودم اعتراف کنم که چسبیدن به زندگیام، موضعم، گواهم و دلایلم را به مسئولیتپذیر شدن و سرزنش کردن ترجیح میدهد.
من با اشتیاق خود به رها کردن، در واقع زمین خودآگاهیم را بارور میکنم که برای رشد و حرکت به جلو یک ضرورت است. اگر خواستار حرکت به جلو و داشتن زندگی باشکوهتری از زندگی فعلی خود هستیم، باید بخشایش را انجام دهیم.
رشتهها را قطع کنید
خدای عزیزم، لطفاً به من شجاعتی لازم را عطا فرما تا اجازه دهم رشتههایی که مرا به شیوههای منفی وصل میکنند بهآسانی و بیهیچ تلاشی قطع شوند.
بگذار دل و جرأتش را داشته باشم تا رشتههای منفی را قطع کنم که همچنان عزتنفسم را میربایند.
خدایا لطفاً به من کمک کن از رنج، زخم، ناامیدی و خشم خداحافظی کنم.
از تو سپاسگزارم که جسمم را از انرژی شجاعت پر میکنی. اکنون با کمک تو قدرتم را پس میگیرم و اکنون خودم را میبینم که در حال قطع کردن این رشتهها هستم و از تو سپاسگزارم که آزاد شدم.

چشم نظر
نیروهای بسیاری وجود داردکه از طریق سایر افراد ظاهر میشوند و لازم است ما نسبت به آنها هوشیار باشیم – نه اینکه در جهان با ترس و وضعیت آمادهباش زندگی کنیم – بلکه هوشیارانه آگاه باشیم، هوای خود را داشته باشیم تا یادمان باشد تمام قدرتهایی را که برای کمک به ما آمادهاند، فرابخوانیم. فراخواندن قدرتهای الهی حفاظت، میتواند به ما برای هماهنگی و گوش دادن به غرایزمان کمک کند.

مواظب من باش
خدای عزیزم، امروز از تو، فرشته نگهبان، فرشتههای راهنمایم، از خود برترم و تمام قدرتها میخواهم که مرا حفاظت کنید.
خدایا لطفاً مرا با سپری غیرقابل نفوذ از نور احاطه کن. قلب گرانقدرم را محافظت کن.
امروز از فرشته نگهبان میخواهم که مرا حفاظت و هدایت کند و مرا برای آگاهی کامل از غرایز و شهودم پشتیبانی کند.
هنگامیکه از در بیرون میروید، لحظهای صبر کنید تا از اطراف خودآگاه شده و افرادی را که با آنها تعامل میکنید بهتر ببینید.
کار شما این است که امنیت خود را تضمین کنید، پس همیشه به یاد داشته باشید که خدا به شما نعمتی داده به نام فشارسنج درونی تا از آن برای هدایت و حفظ امنیت خود کمک بگیرید.
خدایا سپاس که مراقبم هستی و مرا برای مراقبت از خودم راهنمایی میکنی.
منبع
کتاب چگونه خود باعظمتی بسازیم؟؛ نوشته دبی فورد؛ ترجمه مرضیه مروتی